شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)-|| شرکت ها برای افزایش سهم بازار و حاشیه سود خود به نوآوری نیاز دارند. نوآوری به شرکتها کمک می کند تا ارزش بالاتری را به مشتریان ارائه دهند. فرایند تبدیل یک ایده به یک محصول یا خدمات به شرکتها این امکان را می دهد تا در زمینه های تخصصی خود مرتبط و رقابتی باقی بمانند.
نوآوری از طریق پروژه ها
شرکتها می توانند با اتکا به پیشرفتهای افزایشی فناوری که به رفتارها و فرآیندهای مختلفی نیاز دارند، تصمیم به نوآوری بگیرند. در این حالت، یک شرکت پروژه های افزایشی را راه اندازی می کند که با استفاده از فرآیندی با نقاط تصمیم گیری دروازه دار اداره می شود (کوپر 2001).
در غیر این صورت، شرکت ها می توانند با اجرای فناوری معماری یا افراطی تصمیم به نوآوری بگیرند. در این حالت، یک شرکت مجموعه ای از پروژه ها را راه اندازی می کند که برای مدیریت چالش های مرتبط با این رویکرد به یک استراتژی یادگیری پیچیده تر نیاز دارد.
شارا را در تلگرام دنبال کنید
یک استراتژی یادگیری با یک فرایند تکرار شونده مشخص می شود که در آن ، فرضیات و شبهات از طریق آزمایشات و تکرارها آزمایش می شوند (O'Connor و همکاران 2008). مهم است که تأکید کنیم که جهت و استراتژی پروژه غالباً با کاهش عدم قطعیت، تغییر می کند.
مدیریت و نوآوری نمونه کارها
مدیریت نمونه کارها یک قابلیت نوآوری اولیه است که برای برنامه ریزی، تراز و بهینه سازی سرمایه گذاری های نوآوری مورد استفاده قرار می گیرد. این به خصوص به عنوان پیوند اصلی بین استراتژی نوآوری و اجرای پروژه مفید است. در حقیقت، این دانش و دید را به مدیران می بخشد تا بتوانند تصمیم گیری را بهبود بخشند تا بتوانند از ترکیب مناسب پروژه ها استفاده کنند.
شرکتها برای دستیابی به چشم انداز نوآوری باید خدمات و محصولات را شناسایی کنند. اساساً، این استراتژی به سبد کالایی تبدیل می شود که مدیریت ارشد با تعیین انتخاب پروژه و تخصیص منابع به عهده می گیرد.
چهار هدف مدیریت نمونه کارها
وقتی صحبت از مدیریت نمونه کارها می شود، چهار هدف در میان مشاغل تعیین شده توسط کوپر وجود دارد.
این چهار هدف کلان عبارتند از:
Maximization Value: این هدف در مورد تخصیص منابع به منظور به حداکثر رساندن ارزش نمونه کارهاست. شرکت ها، پروژه هایی را انتخاب می کنند که از حداکثر ارزش برخوردار باشند.
تعادل: این هدف یک هدف مهم است. برای موفقیت، ایجاد یک سبد متعادل بسیار مهم است. نمونه کارها شامل توازن مناسب پروژه ها از نظر پروژه های بلند مدت در مقابل پروژه های کوتاه مدت است. یا پروژه های با ریسک بالا در مقابل پروژه های کم خطر.
جهت استراتژیک: هدف این است که اطمینان حاصل شود که سبد نهایی پروژهها واقعاً استراتژی تجارت را منعکس کند.
تعداد صحیح پروژه ها: یافتن شرکت هایی که پروژه های بسیار زیادی را برای منابع محدود در دسترس داشته باشند معمول است. نکته منفی این است که پروژه ها در یک زمان پایان می یابند و طول می کشد تا به بازار بیایند. علاوه بر این، فعالیتهای اصلی در پروژه ها به دلیل کمبود وقت مورد غفلت واقع می شوند. بنابراین، اطمینان از ایجاد تعادل بین منابع مورد نیاز برای پروژه های مصوب و منابع موجود به طور مؤثر، مهم است.
بعضی اوقات ممکن است بین این چهار هدف سطح بالا اختلاف نظر وجود داشته باشد. به عنوان مثال، نمونه کارهایی که بیشترین NPV یا IRR را به دست می آورند ممکن است خیلی متعادل نباشد. ممکن است بیشتر پروژه های کوتاه مدت و کم خطر را شامل شود. یا بسیار متمرکز بر یک بازار است. به همین دلیل مهم است که مدیران رویکرد نمونه کارها را متناسب با هدفی که تعیین کرده اند انتخاب کنند.
یادت باشه
اگر بخواهند در حوزه های خود مرتبط باقی بمانند، باید همه شرکت ها نوآوری کنند. بنابراین، برای اینکه موفق باشیم شرکت ها باید ترکیب مناسب پروژه ها را مشخص کنند. مدیریت پروژه نمونه کارها به شرکت کمک می کند تا کلیه خدمات و محصولات را برای دستیابی به چشم انداز نوآوری مدیریت کند.
|