حق چو گویی حق بگوید روزگار- حق نگویی صد دغل نآید به کار
چون شناسی خُلق مردم را نکو- با رسانه بی رسانه حق بگو
رهبرانِ فکر و مردم با همند- این قبا با حق به گِردت می تنند
رابطه شفاف و آزاد و غنی- اعتماد و اعتبارت منجلی
حق بسنج و بنگر آنگه در پیام- راهبردی سوی خاص و هم عوام
حال و راه و خواه مردم را بدان- تا نمایی آنچه باید در عیان
قل و دل و واضح و هم سازگار- ده پیامی در خور آگه تبار
نی تحدب نی تعقر بازتاب- صاف و صافی در مصاف خاک و آب
کن حکایت آن روایت در پرند- تا شناسا شد به نورت آن بِرند
همچو آبی رو به چاهی، سو به ما- بر بلندا از بِرندت رو نما
چون اصالت دارد این کاخ برین- اعتماد مردمان آید در این
پیش می بین، تا نگردی بوالعجب- پیش می رو، تا نسوزی بوالحطب
هر قدم تسبیح خود بر ذکر گو- هر قلم با علم خود از فکر گو
گر که کذبی آمدت از چپ و راست- ده جوابی همزمان زانجا که خاست
در نهایت کار خود سنجیده کن- خیر و شر را در الک با شیده کن
کن تو اصلاح امورت هر قدم- این شود فتح فتوحت در عدم
در کنار کار روتینت عمو- فکر بحران باش، کن فکرِ عَدو
دان که اخلاقت بود اصلی جزیل- گر کنی منشور می گردی خلیل
در فروش و خط�'ِ تبلیغ و برند- شو تو یکسو تا بگردی سربلند
این روابط را عمومی می کند- این ضوابط را درونی می کند
عادلا شعری سرودی در پرند- آید آن روزی که اینها می خرند
دکتر عادل میرشاهی
|