برای آنکه بتوانیم در دنیا سرآمد باشیم باید توانا شویم.
برای آنکه توانا شویم باید دانا شویم.
برای دانا شدن لازم است آموزش ببینیم چرا که آموزش باعث یادگیری و تغییر در رفتار فردی و اجتماعی میشود. مردمی که آموزش دیده و بالغ و رشد یافته باشند؛ مطالبهگر و پرسشگر میشوند و بدنبال حقوق شهروندی خویش هستند. اساسا و فی نفسه وظیفه دولت مطابق مفاد و محتوای قانون اساسی کشور؛ همانا دانا کردن و آگاهی بخشی و توانمندسازی و رفاه مردم است.
برای آنکه رابطه دولت - مردم؛ یک رابطه برد - برد باشد؛ میبایست دولتمردان؛ ساز وکارهای متناسب و بسترهای لازم و کافی برای رشد و توسعه همه جانبه مردم خود را بخوبی فراهم نمایند. جامعه موفق و کشور کارآمد و سیستم حکمرانی مطلوب وقتی محقق میشود که دولت در نقش والدین مردم؛ وظایف قانونی خود را بهدقت و بهدرستی به انجام برساند. نادیده گرفتن مردم در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها علاوه بر آسیبرسانی جدی به سرمایه اجتماعی؛ گسست اجتماعی و شکاف طبقاتی و اعتقادی و... را افزایش خواهد داد و این یعنی؛ خودزنی دولت.؟!؟
دولتها میبایست در مسائل مهم و سرنوشت ساز داخلی و بین المللی که منفعت و مصلحت عامه در آن مطرح است موارد را به رأی و اراده و خواست مردم محول کرده و همه پرسی برگزار کنند. این یعنی مردمسالاری و رابطه برد - برد و دیدن و شنیدن مردم.
به عنوان مثال در بحث افزایش حقوق کارمندان و بازنشستگان؛ دولت بدون دیدن مردم و بدون شنیدن اعتراض و نارضایتی مردم و صرفا بر اساس اجتهاد نادرست و ناعادلانه خود؛ اقدام به افزایش درصد بسیار ناچیزی در حقوق کارمندان و بازنشستگان مینماید. قطعا این "ندیدن و نشنیدن مردم" آثار خود را به اشکال مختلف نشان خواهد داد که چه بسا قیمت تمام شده آن بسیار بیشتر از موقعی خواهد بود که اگر افزایش حقوقها عادلانه و متناسب با تورم و گرانی سرسام آور میبود. به نظر میرسد این موضوع مانند روز روشن است اگر عقل سلیم داشته باشیم.؟!؟
شاید لازم نباشد که تاکید کنیم که بر اساس اصول جامعه شناسی و علوم سیاسی و... دولت بدون مردم هیچ است؛ هیچ.
در جغرافیای اعتقادی ما مسلمانان و شیعیان و در منظومه باورهای الهی و تعالیم روحبخش قرآن و عترت؛ مردم و اساسا انسان به عنوان خلیفه الله؛ ذخایر و گنجینه و سرمایه های بسیار محترم و ارزشمندی هستند که حاکمان و کارگزاران و دولتمردان؛ مشروعیت؛ مقبولیت و محبوبیت و هویت خود را از مردم میگیرند چرا که مقوله مشورت و شورا که از اصول برحق اعتقادی ماست ناظر بر همین نکته مهم است که حاکمان جامعه میبایست همواره و علی الدوام و مستمر با مردم خود در ""مشورت"" باشند و ظهور عملیاتی و اجتماعی مشورت؛ یعنی رأی گیری و همه پرسی و مراجعه به آراء عمومی. سخن آخر آنکه:
از دولتمردان میخواهیم اصول قانون اساسی را بدرستی و با دقت و تمام و کمال اجرا نمایند. همین.
|