![](/media/image/1401/01/09/5377883-photo_2022-03-29_12-52-56.jpg)
شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا)-|| روابطعمومی به عنوان یک علم در ایران رشد بسیار آرام و اندکی را طی دهه های گذشته به خود دیده است اما متاسفانه به دلایل بسیاری از جمله: عدم بکارگیری متخصصان در سطوح مدیریتی، تغییرات سریع و پی در پی مدیران روابطعمومی، فقدان آموزشهای بروز و کاربردی و امثالهم به عنوان یک حرفه، رو به افول بوده است.
هر چند بایستی مجموعه ای یا شبکه ای از دلایل را برای ناکارآمدی و افول روابطعمومی به عنوان یک حرفه در ایران مورد توجه قرار داد اما در این یادداشت به تعدادی از بهانه تراشی های مدیران و کارشناسان روابطعمومی ها می پردازیم. بهانه تراتشی هایی که این عقب ماندگی را تشدید کرده است و مانع رشد حرفه ای روابطعمومی می شود.
1. قوانین اجازه نمی دهد تا روابطعمومی کار خودش را انجام دهد.
در این زمینه بایستی گفت هر چند قوانین اختصاصی و تخصصی برای روابطعمومی بصورت جامع تاکنون تصویب نشده است اما قوانینی که بصورت غیرمستقیم روابطعمومی را تقویت می کند بیشتر از قوانین بازدارنده برای کار حرفه ای است.
2. روابطعمومی در سازمان ما بایستی اینچنین باشد.
تاکید مدیران و کارشناسان روابطعمومی در اکثر سازمانهای ایرانی مبنی بر اینکه این سازمان ویژه است و خیلی با سایر سازمانها فرق دارد عموما گمراه کننده است و روابطعمومی ها را از انجام کار علمی و حرفه ای باز می دارد و به سمت کارهای سلیقه ای و به بیراهه می برد.
3. من از اتفاقات سازمان بی خبرم.
مدیران سازمانها اذعان می کنند که از اتفاقات سازمانها بی خبر هستند. معنای این جمله این است که مدیران روابطعمومی نتوانسته اند در درون سازمان، روابط خوبی با سایر مدیران و ادارات برقرار کنند و لازم است برای پیشبرد امور حرفه ای خود برای بهبود روابط درون سازمانی اقدام کنند.
4. همه روابطعمومی ها این رویه ها را دارند.
کپی برداری از راهبردها و رویه های سایر سازمانها هر چند یاددهنده و آموزنده است اما کافی نیست. همچنین ما نمی توانید با کارکنان، رسانه ها، ذی نفعان سازمانی و جامعه پیرامونی مشابه دیگر سازمانها رفتار کنیم چه درست و چه غلط.
5. اقدامات من تفاوتی ایجاد نمی کند.
عدم شناخت از جایگاه و وظایف روابطعمومی می تواند علت اصلی چنین سخنی باشد که مدیر روابطعمومی، نقش روابطعمومی و خودش را در تغییرات رفتاری سازمان و پیشبرد امور نادیده بگیرد. در این زمینه مدیران روابطعمومی بایستی با راهبردها و راهکارهای روابطعمومی توسعه بخش آشنایی کامل پیدا کنند.
6. مشکل مدیریت سازمان است.
مشکل ما از جای دیگری است و مشکل ما مدیریت سازمان است تقریبا یک بهانه تراشی همیشگی ر روابطعمومی هاست. البته که سهم مدیران ارشد در پیشبرد و توسعه سازمانی بیشتر و مهمتر است اما انداختن تمامی ناکامی ها و اشتباهات سازمانی به گردن مدیران ارشد هم مشکل را حل نمی کند و هم منصفانه نیست.
7. شرکتها و مشاورانی که بتوانند ما را کمک کنند وجود ندارند.
شناخت مدیران و کارشناسان روابطعمومی از انجمنها، شرکتها و موسسات آموزشی و پژوهشی و استادان و مشاوران روابطعمومی و ارتباط با آنها می تواند راه رسیدن به مقصد را کوتاه تر کند. اما بسیاری از مدیران روابطعمومی یا علاقه ای به این شناخت و ارتباط ندارند و یا خودشان را در جایگاهی فراتر از همه اینها می دانند و متاسفانه امکان بهره مندی از علم و تجربه انجمنها، شرکتها و موسسات آموزشی و پژوهشی و استادان و مشاوران میسر نمی شود.
امید است اکنون که در آغاز سالی نو قرار گرفته ایم در رفتار خودمان بازنگری کنیم و نقش و سهم خودمان را در توسعه علمی روابطعمومی و همچنین حرفه روابطعمومی در کشور بیش از پیش جدی بگیریم و مسئولیت پذیری خودمان را با نقش آفرینی معنادار کنیم. انشاا...
|