شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)-|| مدیریت مسایل شامل شناسایی مشکلات و مسایل مربوط به یک سازمان و سپس توسعه و اجرای یک برنامه برای مقابله با آنهاست. شامل مطالعه مسایل مربوط به سیاست عمومی یک سازمان هم می شود.
سید مهدی الوانی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در این باره میگوید: «در ادبیات و متون سنتی مدیریت، وظایفی چون برنامه ریزی، سازماندهی و نظارت برای مدیران موفق از الزامات اولیه بود و بعدها نیز نقش های دیگری چون نقش تصمیم گیری، نقش ارتباطی و اطلاعاتی برای مدیران مطرح گردید. اما جدایی سازمان از محیط اجتماعی و مشغول شدن مدیران به اهداف سازمان و بی التفاتی آنان به مسایل اجتماعی موجب گشوده شدن باب جدیدی در مدیریت شده است که آن را مدیریت مسایل اجتماعی با مسوولیت اجتماعی برای مدیران نام نهاده اند. مدیران امروز باید ابعاد اجتماعی و عمومی حرفه خود را شناخته و از آثار سازمان خود بر محیط اجتماعی آن آگاه باشند. آنان باید علاوه بر وظایف سنتی به وظیفه ای جدید عنایت کنند که همانا مدیریت مسایل اجتماعی و عمومی و مسوولیت پذیری در برابر جامعه و عامه مردم می باشد.» (الوانی، 1395)
روش های مبتنی بر نتیجه
مدیریت مسایل نوعی ترکیب از نظارت بر روند و تحلیل بازیگر است. وظیفه مدیر مسایل، ثبت و سر و کار داشتن با سؤالات مربوط به افکارعمومی، روندهای اجتماعی، فناوری جدید و غیره است، که می توانند تاثیری بر سازمان مورد نظر داشته باشند. از یک جهت این شخص تغییرات را در دنیای پیرامونی دنبال می کند، ولی در عین حال معمولا باید با چنین سوالاتی سروکار داشته باشد و راههایی را برای اثرگذاری بر پیشرفت آنها پیشنهاد کند. باید تاکید کنیم که مسایل تنها مشکلات نیستند بلکه بیشتر سوالات مثبت یا منفی هستند که ممکن است اهمیت شان افزایش یابد و کسب و کار را در درازمدت تحت تاثیر قرار دهد.
به این معنا، مدیریت مسایل می تواند یک فرایند سازمانی مرتبط با آینده نگاری به حساب آید. مراحل آن بدین ترتیب است:
1- شناسایی و پایش و تحلیل روندها و نیروهای پیشران اجتماعی، فناورانه، سیاسی و اقتصادی که می توانند بر یک تجارت یا سازمان اثر بگذارند.
2- تفسیر و تعریف پیامدها و گزینه ها. هر چه پرسش جدیدی زودتر مشخص و درک شود، آزادی بیشتری برای عمل وجود خواهد داشت.
3- آغاز فعالیتهای کوتاه و بلندمدت به منظور مواجهه با موقعیت پیش آمده. هر چه سازمان زودتر اقدام کند شانس بیشتری برای تنظیم راهبردهایی که اهداف بلندمدت را تأمین می کنند، وجود دارد.
سوالات از حاشیه های ناشناخته به سوی حوزه زندگی عمومی حرکت می کنند. بعضی اوقات این مساله خیلی سریع اتفاق می افتد؛ گاهی نیز زمان زیادی طول می کشد. به هر حال چند شرط باید همزمان برقرار باشند تا یک پرسش از حالت پنهان و ناشناخته خارج شود و جایی در دستور کار عمومی برای خود باز کند. این مساله نیازمند موارد زیر است:
• یک بافت و بستر: آمادگی ذهنی و اجتماعی؛
• یک رویداد کلیدی: چیزی که سوال مورد نظر را در اذهان عمومی تزریق می کند، محرکی که رسانه ها می توانند استفاده خوبی از آن بکنند.
• یک نام: نام یا برچسبی که یادآوری آن را آسان کند. (مانند واترگیت)
• یک حامل: شخصی که سوال مورد نظر را به حوزه عمومی بکشاند.
این بینش ها می توانند در ارتقا دادن مسایل جدید نیز مورد استفاده قرار گیرند. (لیندگرن و باندهولد، 2003)
|