شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- وقتی پای موفقیت به میان می آید، همه فکر می کنند بی تردید اشخاص باهوش در این زمینه پیشگامند. اما نتایج آخرین پژوهش کرول دوئک روانشناس دانشگاه استنفورد که تمام دوران زندگی شغلی خود را به کند و کاو در مورد دیدگاه و عملکرد مردم گذرانده، نشان می دهد دیدگاه و روش، و نه هوش انسان، سنجه بهتری برای موفقیت است.
کمااینکه او در این پژوهش دریافت که در واقع مردم از نظر دیدگاه و روش، به دو گروه تقسیم می شوند: یکی با دیدگاه و روش بدون تغییر، و دیگری دارای دیدگاه و روش رشد یابنده و متغیر در صورت لزوم!
گروه نخست فکر می کنند هر چه هستند، هستند. بنابراین نمی توانند تغییر کنند. این دسته وقتی با چالش هایی روبرو می شوند که به نظر می رسد مقابله با آنها از حد توانشان خارج است، نومید می گردند.
اما گروه دوم بر این باورند که می توانند با تلاش تغییر ایجاد نموده، و بر چالش ها غلبه کنند. این دسته همواره از گروه نخست موفق ترند. حتی اگر دسته اولی ها از آنها باهوش تر باشند.
فارغ از اینکه انسان در کدام گروه قرار داشته باشد، گام هایی که در ادامه به آنها اشاره می شود، می توانند برای کسب موفقیت کمکش کنند:
واندادن:
مهم ترین مساله در هنگام رویارویی با سختی ها این است که انسان از تجربه کردن آنها درس بیاموزد، و پیش برود. والت دیسنی، اپرا وینفری، هنری فورد و استیون اسپیلبرگ، از جمله افراد بسیار موفق و سرشناسی هستند، که همگی تجربه اخراج از محل کار یا درس را در کارنامه دارند. تصور کنیم اگر اینگونه افراد واداده بودند، اینک در چه وضعیتی قرار داشتند.
رفتن در پی شغل مورد علاقه:
مردم قوی هدف خود را با شور و حرارت پیگیری می کنند. زیرا همواره افرادی وجود دارند، که از انسان بااستعدادتر هستند. اما این شور و حرارت سبب می شود، سرانجام مردم قوی از میدان پیروز به درآیند. فن 5/25 وارن بافت در این مورد راهنمای خوبی است. او می گوید انسان باید 25 شغل را که بیشتر از همه کارها به آنها علاقه دارد، فهرست کند. سپس 20 مورد انتهای فهرست را حذف نماید. به این ترتیب 5 مورد باقیمانده مشاغل واقعا مورد علاقه اش هستند. در نتیجه پرداختن به هر چیز دیگری، تنها انحراف و زاویه گرفتن از شاهراه موفقیت به شمار می رود.
دست به کار عملی زدن:
سبب غلبه افراد گروه دوم بر ترس های خود این نیست، که از سایرین دلیرترند. بلکه این می باشد که می دانند، ترس و اضطراب احساساتی فلج کننده هستند. بنابراین بهترین راه برای غلبه بر آنها، دست به کار عملی زدن می باشد. زیرا می دانند هیچ چیزی به نام زمان کاملا مناسب وجود ندارد، که بتوان از آن لحظه آغاز کرد و پیش رفت. پس چرا وقت خود را با نگران بودن و ترس از شکست هدر دهند؟
برداشتن گام های هر چه بیشتر
انسان های موفق همواره با تمام قوا به میدان می آیند. همچنین مرتب برای برداشتن گام های هر چه بیشتر تلاش می کنند. یکی از شاگردان بروس لی هر روز سه مایل با استاد خود می دوید. یک روز که نزدیک بود این مسافت به پایان برسد، بروس لی گفت یک یا دو مایل دیگر هم بدویم. شاگرد خسته پاسخ داد اگر دو مایل دیگر بدوم، می میرم. بروس لی گفت، پس بیشتر بدویم. شاگرد چنان خشمگین شد، که تا آخر5 مایل را دوید. در اینجا بروس لی خاطرنشان کرد اگر انسان چه از نظر جسمی و چه از جهات دیگر برای خود محدودیت تعیین نماید، این محدودیت در تمام زندگی اش همراه اوست و خود را نشان می دهد. در حقیقت اگر عملکرد روزانه انسان همواره بدون پیشرفتی ملموس ادامه داشته باشد، به مفهوم روزانه بدتر شدن است.
انتظار دستاورد داشتن
افراد گروه دوم می دانند، که هر از گاهی شکست می خورند. اما هرگز اجازه نمی دهند این شکست ها سبب شوند، که دیگر انتظار دستاوردهای مثبت نداشته باشند. زیرا چنین انتظاری به انسان انگیزه می دهد، و روند نیرومند شدن را تغذیه می نماید. چراکه اگر انسان فکر کند که موفق نخواهد شد، دلیلی برای زحمت کشیدن و تلاش ندارد.
قابلیت انعطاف:
همه در زندگی با رخدادهای سخت و غیرمنتظره روبرو می شوند. اما افراد گروه دوم با اینگونه رخدادها مانند فرصتی جهت نیرومندتر شدن، و نه چیزی که می خواهد مانع پیشرفت شان گردد، برخورد می کنند. در واقع اینگونه افراد با قابلیت انعطاف مناسب با این موانع روبرو شده، و تا هنگام از میان برداشتن آنها دست از تلاش نمی کشند.
شکایت نکردن در هنگامی که اوضاع بر وفق مراد نیست:
شکایت کردن در هنگامی که اوضاع بر وفق مراد نیست، نشانی آشکار از تعلق داشتن انسان به دسته نخست است. زیرا افراد گروه دوم در هر رخداد و موقعیتی در پی فرصت های مناسبند. بنابراین در قاموس شان گله و شکایت جایی ندارد.
استفاده از همه فنون مورد اشاره
با پیگیری کلیه مواردی که به آنها اشاره شد، می توان هر روز در سمت و سوی درست قرار داشت، و عضوی از گروه دوم بود.
|