شارا، وحید اقدسی - در کشوری که مجموع تیراژ روزنامه هایش به زحمت به یک میلیون می رسد و شمارگان کتاب هایش نیز از ۱۵۰۰ و ۲۰۰۰ نسخه تجاور نمی کند، صحبت کردن از چنین تیراژ میلیونی بیشتر به یک شوخی می ماند. آن هم در شرایطی که، مشکلات اقتصادی و در راس آن ها قیمت کاغذ، نفس بسیاری از نشریات را به شماره انداخته است؛ حتا در سال گذشته برخی از نشریات، کمرشان زیر این فشار خمید و کرکره شان پایین کشیده شد.
..
می گویند «نشخوار آدمیزاد حرف است». چه بسیاری از حرف ها که در همان حد حرف باقی می مانند؛ بدون آن که در عرصه عمل آزموده شوند. به نظر می رسد، رسیدن به تیراژ ۲۵۴ میلیونی روزنامه ها در ایران هم، نمونه ای از همین حرف ها باشد.[i] گیرم که بنا باشد چنین جهشی در بازه زمانی پنج ساله صورت گیرد. می گویم حرف است، چون در کشوری که مجموع تیراژ روزنامه هایش به زحمت به یک میلیون می رسد و شمارگان کتاب هایش نیز از ۱۵۰۰ و ۲۰۰۰ نسخه تجاور نمی کند، صحبت کردن از چنین تیراژ میلیونی بیشتر به یک شوخی می ماند. آن هم در شرایطی که، مشکلات اقتصادی و در راس آن ها قیمت کاغذ، نفس بسیاری از نشریات را به شماره انداخته است؛ حتا در سال گذشته برخی از نشریات، کمرشان زیر این فشار خمید و کرکره شان پایین کشیده شد. روزنامه های پرتیراژ هم، حال و روز بهتری نداشتند، افت محسوس مخاطب لرزه بر اندم شان انداخت. هم چنان که مدیرعامل موسسه همشری از زیان دهی ۶ میلیاردی مجموعه مجلات همشهری در طی سال گذشته پرده برداشت.
.
البته قهر مردم با روزنامه، را می توان در ردیف سایر حوزه های فرهنگی نشاند. آن جا که فیلمی در گیشه شکست می خورد و آلبوم موسیقی که پسند مردم نمی شود. خب لابد، روزنامه ها چیزی برای عرضه ندارند که مردم حاضر شوند بابتش هزینه ای پرداخت کنند؛ آن هم به صورت روزانه. با چنین دیدگاهی، باید همه روزنامه نگارها و اعوان و انصارشان را از دم تیغ گذراند. جامعه ضعیف و کارنابلدی که دست پختشان به مذاق مردم خوش نمی آید. در حالی که هم صنفی های اینان در ژاپن یا آمریکا، کاری می کنند کارستان. اما بی انصافی است اگر همه ماجرا را این بدانیم و تقصیرها را متوجه روزنامه نگارها کنیم، وضعیت تراژیک روزنامه نگاری نه منحصر به امروز است و نه متوجه صرف روزنامه نگارها. پیوند مطبوعات و مردم، نه تنها در دولت های پس از انقلاب، که دوران پهلوی و قبل تر از آن هم در نوسان دائم به سر برده است.
.
دکتر هادی خانیکی، در کتاب « قدرت، جامعه مدنی، مطبوعات» با اتخاذ رویکردی تاریخی ریشههای کمخوانی مطبوعات را بیشتر در حوزههای بیرون از مطبوعات جست وجو می کند؛ یعنی در ساختارهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی. در پژوهش وی، از اولویت عوامل ساختاری و نهادی بر عوامل کارکردی سخن به میان رفته است. بر این اساس هرگاه در ایران جامعه مدنی قویتر و ساخت قدرت سیاسی دموکراتیکتر بوده است، مطبوعات از اقبال عمومی بیشتری برخوردار بوده اند و «مخاطب» به جای «مشتری» مینشسته است. متقابلا هرگاه جامعه سیاسی منفعلتر و حوزه عمومی محدودتر شده، تیراژ مطبوعات کمتر و غیرواقعیتر شده است.
.
شاهدان تاریخی، مطبوعات استبدادزده و کم رمق عصر ناصری اند و مطبوعات زنده دوره مشروطه؛
.هم چنان که بخش نخست عهد ناصری (۱۲۶۸ ه.ق-۱۲۸۸ ه.ق) در سیطره مطبوعات دولتی بود؛ مطبوعاتی که تنها به حفظ منافع دولت و دستگاه استبداد می اندیشیدند. در تمام این سال ها که روزنامه های دولتی منتشر می شدند، باوجود اجبار فراوان حکومت برای خرید، به دلیل فقدان جذابیت و سانسور گسترده خبری هیچگاه مورد اقبال عمومی واقع نمی شدند. تمرکز قدرت نیز شرایطی به وجود آورده بود که اغلب جراید دولتی در پایتخت منتشر می شد و در بعضی از ولایات مانند اصفهان، تبریز و فارس، تنها تحت نظر حاکم وقت اجازه انتشار روزنامه داشتند.
.
میرزا حسین خان سپهسالار- که در اندیشه ترقی و اصلاح امور بود- روزنامه و روزنامه نگار آن دوران را این گونه توصیف می کند: «وقایع بزرگ دنیا را ملت ایران اطلاع حاصل ننموده و روزنامه نگار یک کلمه از این تحولات عظیم نمی نویسد. روزنامه که در کشورهای دیگر دستگاه منحصر به فرد و اسباب ترقی یک ملتی است، در ایران اسباب مسخره درآمده است.»
.
در دوره مشروطه اما، مطبوعات و روزنامه نگاران به «سلاح قاطع» انقلاب مشروطه بدل گشتند. تا جایی که مطبوعات این دوره ریشه مطبوعات دلیر و انقلابی سال های بعد و دوره دوم انقلاب مشروطه را تشکیل دادند. بین سال های ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۶ در حدود ۴۰ روزنامه غیر دولتی، عموما انقلابی و آزادی طلب، در تهران و شهرستان ها تاسیس و منتشر شدند. در این دوران بود که روزنامه نگاری از پایتخت فراتر رفت و شهرهایی مانند مشهد، همدان و بوشهر برای اولین بار در تاریخ ایران صاحب روزنامه شدند.
.
از طرفی دیگر، فضا آن قدری برای روزنامه ها آزاد شده بود که عقاید و نظریاتی که فقط در انجمن ها و سخنرانی های سری قرن نوزدهم ایران فرصت بیان پیدا می کرد، به سرمقاله های روزنامه ها راه یافت. در واقع مطبوعات سیمای واقعی افکار مردم عادی و نخبگان شدند و این چنین بود که میان مردم دست به دست گشتند. به همین اعتبار، دکتر حمید مولانا این دوره را مترادف با به رسمیت شناخته شدن روزنامه نگاری به عنوان یکی از حرفه های ارتباطات اجتماعی در ایران می داند.
.
روزنامه نگاری ایرانی در دوره های دیگر نیز چنین قبض و بسطی را به خود دید. از همین رو توجه به این روندهای تاریخی، به شناخت عوامل موثر در رونق بخشی به وضع مطبوعات می انجامد. در این صورت می توان به آشتی مردم و افزایش روزنامه در سبد فرهنگی خانواده دل خوش بود. اگرنه، نامه هایی نظیر نامه آقای معاون رییس جمهور، را باید آرشیو ساخت تا مگر سال ها بعد، نسل هایی آینده با مطالعه آن، فاصله حرف تا عمل دولت مردان امروز را دریابند..
۱- بر اساس دستورالعملی که اخیرا توسط محمدرضا رحیمی معاون اول رییس جمهور به حسینی وزیر ارشاد ابلاغ شده، مقرر شده است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با انجام یک برنامه ریزی ۵ ساله، مقدماتی را فراهم کند که بر اساس آن ۲۵۴ میلیون نسخه به تیراژ روزنامه های کشور طی ۵ سال آینده اضافه شود که ۵۰ میلیون نسخه از آن در سال ۹۲ خواهد بود.همچنین مقرر شده ۳۰۶ میلیون نسخه نیز به شمارگان دیگر نشریات، طی ۵ سال آینده اضافه شود.