شارا - شبكه اطلاع رساني روابط عمومي ايران : ما كجا؟ ۲۰۰ ميليون تيراژ كجا؟
پنجشنبه، 22 فروردین 1392 - 06:03 کد خبر:2841
در دوره مشروطه، مطبوعات به «سلاح قاطع» انقلاب مشروطه بدل گشتند تا جايي كه مطبوعات اين دوره ريشه مطبوعات دلير و انقلابي سال هاي بعد و دوره دوم انقلاب مشروطه را تشكيل دادند.

شارا، وحيد اقدسي - در كشوري كه مجموع تيراژ روزنامه هايش به زحمت به يك ميليون مي رسد و شمارگان كتاب هايش نيز از ۱۵۰۰ و ۲۰۰۰ نسخه تجاور نمي كند، صحبت كردن از چنين تيراژ ميليوني بيشتر به يك شوخي مي ماند. آن هم در شرايطي كه، مشكلات اقتصادي و در راس آن ها قيمت كاغذ، نفس بسياري از نشريات را به شماره انداخته است؛ حتا در سال گذشته برخي از نشريات، كمرشان زير اين فشار خميد و كركره شان پايين كشيده شد.

..

مي گويند «نشخوار آدميزاد حرف است». چه بسياري از حرف ها كه در همان حد حرف باقي مي مانند؛ بدون آن كه در عرصه عمل آزموده شوند. به نظر مي رسد، رسيدن به تيراژ ۲۵۴ ميليوني روزنامه ها در ايران هم، نمونه اي از همين حرف ها باشد.[i] گيرم كه بنا باشد چنين جهشي در بازه زماني پنج ساله صورت گيرد. مي گويم حرف است، چون در كشوري كه مجموع تيراژ روزنامه هايش به زحمت به يك ميليون مي رسد و شمارگان كتاب هايش نيز از ۱۵۰۰ و ۲۰۰۰ نسخه تجاور نمي كند، صحبت كردن از چنين تيراژ ميليوني بيشتر به يك شوخي مي ماند. آن هم در شرايطي كه، مشكلات اقتصادي و در راس آن ها قيمت كاغذ، نفس بسياري از نشريات را به شماره انداخته است؛ حتا در سال گذشته برخي از نشريات، كمرشان زير اين فشار خميد و كركره شان پايين كشيده شد. روزنامه هاي پرتيراژ هم، حال و روز بهتري نداشتند، افت محسوس مخاطب لرزه بر اندم شان انداخت. هم چنان كه مديرعامل موسسه همشري از زيان دهي ۶ ميلياردي مجموعه مجلات همشهري در طي سال گذشته پرده برداشت.

.

البته قهر مردم با روزنامه، را مي توان در رديف ساير حوزه هاي فرهنگي نشاند. آن جا كه فيلمي در گيشه شكست مي خورد و آلبوم موسيقي كه پسند مردم نمي شود. خب لابد، روزنامه ها چيزي براي عرضه ندارند كه مردم حاضر شوند بابتش هزينه اي پرداخت كنند؛ آن هم به صورت روزانه. با چنين ديدگاهي، بايد همه روزنامه نگارها و اعوان و انصارشان را از دم تيغ گذراند. جامعه ضعيف و كارنابلدي كه دست پختشان به مذاق مردم خوش نمي آيد. در حالي كه هم صنفي هاي اينان در ژاپن يا آمريكا، كاري مي كنند كارستان. اما بي انصافي است اگر همه ماجرا را اين بدانيم و تقصيرها را متوجه روزنامه نگارها كنيم، وضعيت تراژيك روزنامه نگاري نه منحصر به امروز است و نه متوجه صرف روزنامه نگارها. پيوند مطبوعات و مردم، نه تنها در دولت هاي پس از انقلاب، كه دوران پهلوي و قبل تر از آن هم در نوسان دائم به سر برده است.

.

دكتر هادي خانيكي، در كتاب « قدرت، جامعه مدني، مطبوعات» با اتخاذ رويكردي تاريخي ريشه‌هاي كم‌خواني مطبوعات را بيشتر د‌‌‌ر حوزه‌هاي بيرون از مطبوعات جست وجو مي كند؛ يعني د‌‌‌ر ساختارهاي سياسي، فرهنگي و اقتصاد‌‌‌ي. در پژوهش وي، از اولويت عوامل ساختاري و نهاد‌‌‌ي بر عوامل كاركردي سخن به ميان رفته است. بر اين اساس هرگاه د‌‌‌ر ايران جامعه مد‌‌‌ني قوي‌تر و ساخت قد‌‌‌رت سياسي د‌‌‌موكراتيك‌تر بود‌‌‌ه است، مطبوعات از اقبال عمومي بيشتري برخورد‌‌‌ار بود‌‌‌ه اند و «مخاطب» به جاي «مشتري» مي‌نشسته است. متقابلا هر‌گاه جامعه سياسي منفعل‌تر و حوزه عمومي محد‌‌‌ود‌‌‌تر شده، تيراژ مطبوعات كمتر و غيرواقعي‌تر شد‌‌‌ه‌ است.

.

شاهدان تاريخي، مطبوعات استبدادزده و كم رمق عصر ناصري اند و مطبوعات زنده دوره مشروطه؛

.هم چنان كه بخش نخست عهد ناصري (۱۲۶۸ ه.ق-۱۲۸۸ ه.ق) در سيطره مطبوعات دولتي بود؛ مطبوعاتي كه تنها به حفظ منافع دولت و دستگاه استبداد مي انديشيدند. در تمام اين سال ها كه روزنامه هاي دولتي منتشر مي شدند، باوجود اجبار فراوان حكومت براي خريد، به دليل فقدان جذابيت و سانسور گسترده خبري هيچگاه مورد اقبال عمومي واقع نمي شدند. تمركز قدرت نيز شرايطي به وجود آورده بود كه اغلب جرايد دولتي در پايتخت منتشر مي شد و در بعضي از ولايات مانند اصفهان، تبريز و فارس، تنها تحت نظر حاكم وقت اجازه انتشار روزنامه داشتند.

.

ميرزا حسين خان سپهسالار- كه در انديشه ترقي و اصلاح امور بود- روزنامه و روزنامه نگار آن دوران را اين گونه توصيف مي كند: «وقايع بزرگ دنيا را ملت ايران اطلاع حاصل ننموده و روزنامه نگار يك كلمه از اين تحولات عظيم نمي نويسد. روزنامه كه در كشورهاي ديگر دستگاه منحصر به فرد و اسباب ترقي يك ملتي است، در ايران اسباب مسخره درآمده است.»

.

در دوره مشروطه اما، مطبوعات و روزنامه نگاران به «سلاح قاطع» انقلاب مشروطه بدل گشتند. تا جايي كه مطبوعات اين دوره ريشه مطبوعات دلير و انقلابي سال هاي بعد و دوره دوم انقلاب مشروطه را تشكيل دادند. بين سال هاي ۱۹۰۰ تا ۱۹۰۶ در حدود ۴۰ روزنامه غير دولتي، عموما انقلابي و آزادي طلب، در تهران و شهرستان ها تاسيس و منتشر شدند. در اين دوران بود كه روزنامه نگاري از پايتخت فراتر رفت و شهرهايي مانند مشهد، همدان و بوشهر براي اولين بار در تاريخ ايران صاحب روزنامه شدند.

.

از طرفي ديگر، فضا آن قدري براي روزنامه ها آزاد شده بود كه عقايد و نظرياتي كه فقط در انجمن ها و سخنراني هاي سري قرن نوزدهم ايران فرصت بيان پيدا مي كرد، به سرمقاله هاي روزنامه ها راه يافت. در واقع مطبوعات سيماي واقعي افكار مردم عادي و نخبگان شدند و اين چنين بود كه ميان مردم دست به دست گشتند. به همين اعتبار، دكتر حميد مولانا اين دوره را مترادف با به رسميت شناخته شدن روزنامه نگاري به عنوان يكي از حرفه هاي ارتباطات اجتماعي در ايران مي داند.

.

روزنامه نگاري ايراني در دوره هاي ديگر نيز چنين قبض و بسطي را به خود ديد. از همين رو توجه به اين روندهاي تاريخي، به شناخت عوامل موثر در رونق بخشي به وضع مطبوعات مي انجامد. در اين صورت مي توان به آشتي مردم و افزايش روزنامه در سبد فرهنگي خانواده دل خوش بود. اگرنه، نامه هايي نظير نامه آقاي معاون رييس جمهور، را بايد آرشيو ساخت تا مگر سال ها بعد، نسل هايي آينده با مطالعه آن، فاصله حرف تا عمل دولت مردان امروز را دريابند..

 


۱- بر اساس دستورالعملي كه اخيرا توسط محمدرضا رحيمي معاون اول رييس جمهور به حسيني وزير ارشاد ابلاغ شده، مقرر شده است وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با انجام يك برنامه ريزي ۵ ساله، مقدماتي را فراهم كند كه بر اساس آن ۲۵۴ ميليون نسخه به تيراژ روزنامه هاي كشور طي ۵ سال آينده اضافه شود كه ۵۰ ميليون نسخه از آن در سال ۹۲ خواهد بود.همچنين مقرر شده ۳۰۶ ميليون نسخه نيز به شمارگان ديگر نشريات، طي ۵ سال آينده اضافه شود.

منبع: رصد