شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)، منتظر قائم در ابتدای سخنان خود در پنل دوم همایش دوسالانه مطالعات فرهنگی و ارتباطات در ایران گفت: من امروز در این همایش دو جا شاهد تمایل به قورت دادن والدین توسط فرزندان بودم. در وهله اول گفته شد مطالعات فرهنگی تمایل دارد تا جامعه شناسی را قورت دهد و فکر میکند از این طریق میتواند خود را رشد دهد. قبلاً هم یک اتفاق افتاده و این که ارتباطات، روزنامهنگاری و روابط عمومی را قورت داده است. آموزش روزنامهنگاری قبل از ارتباطات وجود داشته و رشته دانشگاهی بوده است. روابط عمومی قبل از رشتهی ارتباطات ایجاد شده است و چیزی به نام science of communication در سنت امریکایی به وجود آمد که روزنامه نگاری، روابط عمومی و خیلی از رشتههای دیگر را قورت داد. یک اشتباه تاریخی اتفاق افتاده است و ما در ایران هنوز فکر میکنیم روزنامهنگاری، روابط عمومی و خیلی از آن شاخهها ذیل ارتباطات هستند. در حالی که فقط یک اشتراک مفهومی است و خیلی از مشکلات ما در ایران به خاطر همین اشتراک مفهومی است .
او ادامه داد: کاش انجمن به بازتعریف رشتهها و مرزبندی رشتهها به طور جدی وارد شود. تا بتوانیم به نکات دکتر افخمی از منظر جامعه و آینده نگاه کنیم ولی لازم است تا رشتهها و تخصصهایی راهاندازی و تربیت شود و وظایفی که دانشگاه در حوزه مادر ارتباطات باید برعهده بگیرد، بازتعریف کنیم و انجمن به عنوان بخشی بسیار روشن و موفق از یک جامعه مدنی با نظام وارد گفتوگو شود .
منتظر قائم با بیان این که دربارهی مطالعات رادیو و تلویزیون صحبت نمیکند بلکه درباره مطالعات مربوط به رادیو و تلویزیون حرف میزند، گفت: مطالعات رادیو و تلویزیون رشته نبوده است و آن مرکزیت، عمق و گسترهای که با یک رشته به وجود میآید، ما نداشتهایم. ما در دنیا دو رشته television studies و broadcast studies داریم ولی در هیچ جا radio studies ندیدم. بنابراین اگر دربارهی تلویزیون حرف میزنیم، رشته آن را داریم و اگر بخواهیم رادیو را به آن اضافه کنیم؛ اسم رشته آن broadcasting studies یعنی مطالعات پخش عمومی است .
مدیر گروه ارتباطات دانشگاه تهران با اشاره به روند شکلگیری مطالعات رادیو و تلویزیون در ایران به سیر تاریخی راهاندازی، سکوت در دههی60 و رشد بعد از آن گفت: اگر در دهه 40 و 50 دوستان از زاویه جامعهشناسی، توسعه، روابط بینالملل و مطالعات بینالملل وارد این مطالعات شده بودند، این ادغامی نبود که در فضای عمومی و فضای جامعه و متخصصان ما بین روابط و ارتباطات وجود دارد. این ادغام به همان دهه 50 برمیگردد که در دهه 50 نهادینه شده بود. در دهه50 و 70 بیشتر مطالعات رادیو و تلویزیون توسط تحصیل کردههای ارتباطات انجام شده است اما در دهه 80 و 90 رشتههای جدیدی ازجمله مطالعات فرهنگی و روانشناسی وارد میدان شدند. از دهه 80 به بعد علوم سیاسی وارد مطالعات تلویزیون شده است و کم کم مفهوم امنیت سیاسی را به حوزهی ارتباطات منتقل کردند و از آن طریق مفاهیم و گفتمانهای جدیدی مثل جنگ نرم یا ساختارشکنانه و ادبیاتی از این قبیل وارد شد و در مواقعی هم ادعای مرکزیت پیدا کرد .
منتظر قائم در ادامه به داوری کردن خروجی این مطالعات پرداخت و گفت: اگر دسته بندی ﺟﻨﺴﻦ و روزﻧﮕﺮن را مبنا قرار دهیم، میتوانیم بگوییم در دهه 40 و 50 سنت ساختارگرا غلبه داشته است. اصلیترین پژوهشها که در قالب خود سازمان صداوسیما صورت گرفته است، ادامهی سنت ساختارگرا است که سنتی کمی نگر است و عرصه رسانهای را از منظر کارکردهای کلان برای نظام سیاسی تفسیر میکند و پیمایش را مبنا قرار میدهد و از دل آن به مصرف رسانهای و مفاهیمی مثل رضایت و ... میرسد. در واقع جامعه، مخاطب، پسزمینهی اجتماعی، اثرات رسانهای و ... را به سیاستها و برنامههای کلان تا میانهای مقید میکند که عرصهی سیاست به سازمان صداوسیما عرضه کرده است .
او ادامه داد: در دههی۷۰ با ورود فارغالتحصیلان دانشگاهی سنت رفتارگرایانه تا اندازهای به صداوسیما وارد میشود و بحث بهرهوری، خرسندی و نقد ادبی تا اندازهای تزریق میشود. در سنت رفتارگرا آنچه مهم است مخاطب، انگیزهها، تمایلات، نیاز رسانهای و ... است. ذکر این نکته مهم است که سنت رفتارگرا وقتی از زاویه توسعه نگریسته شود در حد نظری میماند. ولی وقتی ما از زاویه توسعه گرا نیاز، گرایش و خواست کسی را تعریف میکنیم لاجرم در پس ذهن ما لایهای از باید مبتنی بر ضروریات توسعه قبلاً تزریق شده است. بنابراین پژوهش ما این نیست که جامعه با چه رویکردی چه رسانهای را برای خود تشخیص داده و این حق او است. این پارادوکسی است که در گفتمان رسانهای در ایران ادامه دارد. تزریق کردنِ باید به گرایش و نگرش جامعه، ما را در مقام داورِ نگرش و نیازهای مخاطب قرار میدهد که آیا این مخاطب حق دارد چنین چیزی را بخواهد یا خیر؟ این نکتهای که عرض کردم از درون، سنت رفتارگرای ایرانی را خنثی میکند .
مدیرگروه ارتباطات دانشگاه تهران با اشاره به ورود رشتههای جدید در دهههای 80 و 90 توضیح داد: در این دهه ورود مطالعات فرهنگی، تحلیل دریافت با آن ویژگیهای کیفینگر، عمقینگر و مبتنی بر تمایل به گریز از مسیر اصلی این سنت در رادیو تلویزیون غلبه پیدا کرد. در آکادمیها چه قبل از انقلاب چه بعد از آن مطالعات طولی نداشتیم. طبق آنچه من شنیدم دوبار تلاش صورت گرفته است تا قبل از انقلاب مطالعات طولی در سازمان رادیو وتلویزیون راه بیفتد ولی هیچ وقت نتیجه نداده است. پژوهشهای حوزهی رادیو و تلویزیون در صداوسیما متمرکز شد و حتی به تعبیر دکتر افخمی حوزه آموزش و پژوهش را هم در آن ادغام کردند و جمهوری مستقلی تلقی میشود که رابطه چندانی با جامعه ندارد .
منتظرقائم خاطرنشان کرد: اگر بخواهم وضعیت کلی را در وضع فعلی داوری کنم، ما درگیر یک ساختارگرایی هستیم که این ساختارگرایی هم در چینش بین دستگاهها با مرکزیت سازمان صدا و سیما وجود دارد و هم ساختارگرایی است که به دنبال آن ایدئولوژی حاکم تبدیل به نظریه و روش شده است. در حوزه صداوسیما هم هنوز مسائلی که تعریف میشود و نیز ابعاد نظری و راهحلهایی که پیگیری میشود، به دنبال همان ساختارگرایی گذشته است. در بیرون از سازمان صدا و سیما و دانشگاه، ما درگیر سنت مطالعات فرهنگی، شاخههای مختلف آن، تکثر و تنوع ناشی از مطالعات تلویزیونی، مطالعات فیلم، مطالعات ادبی و شاخههای عدیدهای هستیم که آقای دکتر افخمی فرمودند 25 تا اما در مقاطع مختلف به حدود 100 میرسد که افراد با تمایلات مختلف دانسته یا ندانسته از منظرهای نظری و روش شناسی مختلف وارد میشوند. بنابراین تلویزیون به معنای رسانه درگیر این تکثر و تنوع نظری و روشی شده است که ما در حال حاضر شاهد آن هستیم .
او اظهار داشت: در این وضعیت وقتی از رسانه تلویزیون صحبت میکنیم، تلویزیون زمینی بخشی از مسئلهی ما است و اتفاقاً بزرگترین مسئلهای که در ده سال اخیر رشد کرده است، بحث تلویزیون ماهوارهای است، نه تلویزیون زمینی. اما به دلیل جایگاه ایدئولوژیکی که تکنولوژی عرصه تلویزیون از طریق ماهواره دارد نیمهجدیتر و در معرض دیدتر رسانه تلویزیون شده است. مطالعاتی که در حوزه آن صورت میگیرد یا قبل از شروع تحقیق باید وظیفه آن اثبات سوء کارکرد چنین رسانهای باشد یا در سوی دیگر متمرکز بر تلویزیون است که آن هم با توجه به وضعیت گفتمانی جامعه در دو سو است. یک سو سازشکارانه، ندیدن آسیبهای بسیار بزرگ، خطرات و حرفهای خوش خوشان زدن و ... است. در سوی دیگر تلاشهای استادان و دانشجویان با انگیزههای متفاوت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی در درون چارچوب معرفتی، هویتی ملی، ایدئولوژیک و ... است .
منتظرقائم ادامه داد: به عقیدهی من بزرگترین آسیب ما در ایران تفرد و تفرق بیش از اندازه در خارج از جریان اصلی فوقالعاده محدود مورد حمایت حکومت است و آن افراد به دلیل اختلافات واقعی یا خیالی و توهمی امکان هم افزایی را از خود گرفتهاند و بنابراین در گفتمان سازی و در طی طریق برای هم افزایی و هم اندیشی کمابیش دچار مشکل میشوند .
مدیر گروه ارتباطات دانشگاه تهران با بیان آسیبهای موجود در حوزه مطالعات تلویزیون تأکید کرد: در حوزه ارتباطات و مطالعات تلویزیونی مشکلات نظری بسیار عجیبی در این شرایط داریم. کم دانشی و آشفتگی مکتبی، رویکردی و نظری یکی از ویژگیهایی است که اگر انصاف داشته باشیم میتوانیم تا قسمتی به آن شهادت دهیم. ما حتی در تعریف کانون مرکزی رشتهها هم دچار مشکل هستیم .
منتظر قائم با اشاره به تجربیات خود در این زمینه گفت: ما به همین اندازه که مشکلات نظری داریم در مواردی بسیار بیشتر مشکلات روش شناسی هم داریم. شاهد روشهای خیلی عجیبی هستیم. تفاوتهای روشی و نظام پژوهشی و سازمان اجرایی پژوهش که به اعتقاد من مهمترین مسئله آن دوگانگی است. سازمان و حکومت برای خود و آکادمیها با همهی تکثر و تنوعی که دارند، برای خود هستند. زبان مشترک، فهم مشترک، ادبیات نظری و روش شناسی مشترک بین سازمان و جامعه وجود ندارد .
این مدرس ارتباطات تصریح کرد: آنچه دربارهی بلعیدن والدین توسط فرزندان بیان شد، فکر میکنم از آن دوگانهسازی من برای نظریه یا نظریه برای من، علم برای نظریهپردازی یا نظریهپردازی در خدمت توسعه علمی خیلی فراتر است. به عقیدهی شخصی من رابطهی سوژه ایرانی با عالم نظریه و عالم معنا دچار فروپاشی شده است. منِ فردی و منِ جمعی ما نمیتوانیم بین فهم و واقعیت پل بزنیم که این یک علت دارد. انفجار مفهومی و نظری و رشتهای و عدم کنترل آن ( این که نسل کهن توسط فرزندان نوآموز که یکباره وارد میدان شدند بلعیده شد) و ما با این موج دهه 80 در انفجار آموزش عالی این را بیشتر شاهد بودیم. این موج جهان نظری ما را دچار تزلزل کرده است .
او در پایان گفت: از طرف دیگر، واقعیت این است که واقعیت ما بسیار آشفته شد. مکانیسمهای جهانی شدن، محلی شدن، فردیت و ... ساخت سیاسی، فردی و ... را دچار فروپاشی کرده است. واقعیت این است که ما در تنظیم رابطه مدیریت ایدئولوژی با مدیریت کلان کشوری دچار بحران شدیم. من فکر می کنم راه حل در گفتگو و هم اندیشی است. به عبارتی مکانیسمهای تفکر فردی و تفکر انتقادی را تمرین کنیم و بعد وارد گفتوگو و همایش و سمینار و هم اندیشی شویم .
همایش دوسالانه مطالعات فرهنگی و ارتباطات در ایران 30 آذر ماه 95 در تالار شریعتی واقع در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد. هادی خانیکی، رئیس انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات؛ حسینعلی افخمی، عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی؛ محمدمهدی فرقانی، رئیس دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و مهدی منتظر قائم عضو هیئت علمی دانشگاه تهران سخنرانان پنل دوم این همایش با عنوان «دانش ارتباطات در ایران» بودند .
منبع: شفقنا رسانه
|