در سالهای اخیر، پژوهشها و تحقیقات بسیاری در ارتباط با خلاقیت صورت پذیرفته است که از لابهلای نتایج و دستاوردهای آنها میتوان این واقعیت را دریافت که سوء تعبیرها و برداشتهای نادرست بسیاری در ارتباط با خلاقیت وجود دارد که برخی از آنها در میان مدیران تازهکار و کم تجربه شایعتر است و در اینجا به پنج مورد از مهمترین آنها اشاره خواهد شد.پس از مطالعه این پنج سوء برداشت، هر مدیری بهویژه مدیران تازه کار باید از خود بپرسند که آیا تاکنون چنین سوءبرداشتهایی در مورد خلاقیت در ذهنشان وجود داشته است و اگر چنین بوده، دوری جستن از این برداشتهای نادرست چگونه میتواند به بهبود تواناییهای مدیریتی تان در حوزه استفاده حداکثری از پتانسیل خلاقانه گروه شان کمک کند.
سوءبرداشت شماره 1: افراد شما هرچه باهوشتر باشند، خلاقترهم خواهند بود: هوش و استعداد افراد ارتباط چندانی با توانایی خلاقانه آنها ندارد. همینکه شما از هوش و استعداد متوسطی برخوردار باشید – با IQ حدود 120 – کافی است تا دست به خلاقیت بزنید و تفکر خلاقانه از خود بروز دهید. بنابراین بدانید و آگاه باشید که لازمه خلاق بودن، باهوش بودن و برخورداری از استعدادهای خاص و درخشان نیست و هر کسی با هر بهره هوشی میتواند خلاق باشد و دست به خلاقیت بزند.
سوء برداشت شماره 2: جوان ترها از پیرترها خلاق ترند: سن افراد، شاخص تعیین کنندهای در بروز پتانسیل خلاقانه آنها نیست. تحقیقات نشان داده که بین 7 تا 10 سال طول میکشد تا یک فرد به دانش و آگاهی نسبی در یک حوزه دست یابد. به نحوی که قادر باشد در آن زمینه خاص دست به خلاقیت و نوآوری بزند. بنابراین در دنیای کسب و کار، خلاقیت در تمام کسانی که به بلوغ کاری رسیدهاند، قابل شکلگیری است. بر این اساس، همانطور که افراد تازه کار ممکن است هم خام و بیتجربه و در نتیجه ناتوان از بروز خلاقیتهای پی در پی باشند، افراد کارآزموده و باتجربه نیز ممکن است بهدلیل گیر کردن در قید و بندهای الگوهای جاافتاده و سنتی، از خلاق بودن و خلاقانه عمل کردن دور شوند.
سوء برداشت شماره 3: خلاقیت، فقط مخصوص افراد خاص و برگزیده است: ابراز تمایل برای خلاقانه عمل کردن با در نظر گرفتن ریسکها و مخاطرات آن و تلاش برای جور دیگر دیدن در بروز خلاقیت در افراد گروه بسیار موثر است. اما همه اعضای یک گروه باید بدانند که خلاقیت، مخصوص افراد و مناصب خاصی که ریسک پذیرهستند، نیست. بنابراین به افراد گروه تان بفهمانید که خلاق بودن به معنای رفتن به درون دهان اژدها نیست و خلاقیت، فرد و منصب خاصی نمیشناسد. مدیران هم خود باید به این واقعیت توجه کنند که ایدههای خلاقانه موجب ایجاد دگرگونیها و انقلابهای بزرگ در صنعت و تجارت شده است و این دگرگونیها را میتوان در هر سازمان و شرکتی ایجاد کرد و گسترش بخشید.
سوء برداشت شماره 4: فعالیتهای خلاقانه، لزوما انفرادی و شخصی هستند: درصد بالایی از مهمترین اختراعات و نوآوریهای تاریخ بشر در نتیجه کار گروهی و هم اندیشی یک گروه شکل گرفته است. اعضای باهوش و ماهر یک گروه قادرند با تعامل سازنده و روی هم ریختن ایدههای خلاقانه خود، دست به کارهای بزرگی بزنند. قوه خلاقانه هر کدام از اعضای گروه در کنار قوای سایرین، تاثیرگذاری بیشتری پیدا کرده و به نوآوریهای بهتر و بیشتری منتهی میشود. بنابراین، اعضای گروه باید اندیشهها و ایدههای خلاقانه و متفاوت خود را در قالب خلاقیت گروهی پرورش دهند و به خلاقیت فردی صرف بسنده نکنند.
سوء برداشت شماره 5: خلاقیت را نمیتوان مدیریت کرد: خلاقیت، مانند غول چراغ جادو است که نمیتوان آن را برای همیشه در داخل بطری نگه داشت. از سویی دیگر، هیچ مدیری نمیتواند بهطور قطع پیشبینی کند که خلاقیت، کجا، توسط چه کسی و چگونه روی خواهد داد. با این همه، شما به عنوان یک مدیر میتوانید شرایطی را به وجود آورید که در آن، خلاقیت و نوآوریهای حاصل از آن، بیشتر و بهتر اتفاق بیفتد. بنابراین میتوان ادعا کرد که خلاقیت را میتوان مدیریت و هدایت کرد.
اما درسهای نهفته در این پنج سوءبرداشت کدامند؟ در پاسخ به این سوال باید گفت که هر گروهی دارای پتانسیل خلاق بودن و در نتیجه آن نوآور بودن است اما برای بروز و نمایان شدن این پتانسیل نیاز به تحقق شرایط و مقدمات خاصی است که تدارک دیدن و مهیا ساختن شرایط برای بروز مطلوب خلاقیت به یکسری اقدامات نیاز دارد. بنابراین از شما به عنوان مدیر انتظار میرود تا:
• با دقت، ترکیب اعضای گروه تان را تعیین کنید.
• محیط فیزیکی و روانی کار را تقویت و تلطیف کنید.
• ابزارها و تکنیکهایی که موجب گسترش ایده پردازی و خلاقیت میشوند را ایجاد کنید.
• فرآیند خلاقانه را به بهترین نحو مدیریت کنید تا بهترین ایدهها و نگرشها در سازمان تان متجلی شده و به صورت محصولات، خدمات و فرآیندهای نوآورانه و مبتکرانه بروز پیدا کنند.
بهترین نقطه آغاز برای این حرکت، آشنا شدن با مراحل مختلف فرآیند خلاقیت است.
فرآیند خلاقیت: فرآیند خلاقیت شامل چهار مرحله زیر است:
1) تیمتان را بچینید: شما باید اعضای تیمتان را به گونهای انتخاب کنید که بیشترین خلاقیت را ارائه دهند.
2) فرصتها را شناسایی کنید: سپس از اعضای گروه بخواهید مسائلی که حل آنها نیازمند خلاقیت و نوآوری است را شناسایی کنند.
3) گزینههای متعددی تولید کنید: در مرحله بعد و با استفاده از تفکر کثرتگرایانه، اعضای گروه باید یکسری ایدهها و گزینهها برای حل مساله مطرح شده، ارائه دهند.
4) روی بهترین گزینه اتفاق نظر کنید: در این مرحله اعضای گروه باید روی بهترین گزینه و راهحل مساله اتفاق نظر کنند و ارزشمندترین و خلاقانهترین محصول، خدمت یا روشی را ارائه دهند.
تمام این مراحل، دارای اهمیت بسیار و کلیدی بوده و موفقیت گروه در خلاقیت در گرو تحقق یافتن مطلوب و کامل همه این مراحل است و وظیفه شما بهعنوان مدیر در این میان عبارت است از؛ حصول اطمینان از حرکت گروه در مسیر درست منتهی به خلاقیت.
مرگ جمعسپاری خلاقانه
اما اکنون سوال اینجا است که تغییرات لازم برای ایجاد ارزش تجاری مطلوب چیست؟ این موضوعات موانع آشنایی است بر سر راه کسانی که در صنعت نوآوری مشغول هستند.
برای مثال چه بسیار طرحهای جمعسپارانهای هستند که با وجود نتایج چشمگیرشان باز از جانب مدیران دیگر مورد اقبال قرار نمیگیرند چرا که به دلایل مختلف از مشارکت دادن دیگران هراس دارند و در همین کجسلیقگیها چشمه خلاقیت بسیاری میخشکد و کارمندان را به این نتیجه میرساند که انگار بین آنان که خوشفکرند با آنانی که نیستند تفاوتی نیست! در واقع وجه تمایز بین مدیران موفق و ناکام در همین اهمیت به نوآوری و مشارکت ایدههای دیگر است.در واقع به زبان آمار و ارقام، طیف وسیعی از نیروهای خلاق در گیر و دار این بیمهریها از چرخه سودآوری و افزایش راندمان سازمان حذف میشوند.
البته جمعسپاریهای زودبازده با وجود نقش مثبتی که در بهبود شرایط ساختاری یک سازمان دارد میتواند در بخشهای مدیریتی ایجاد چالش کند.به بیان دیگر، چالش اساسی هنگام عملیاتی شدن ایدهها رخ میدهد وگرنه همه چیز روی کاغذ شرایط ایدهآل را متصور است. به بیانی تجربی، جمعسپاریها قابلیت تبدیل به ساز و کار طولانیمدت را ندارد و صرفا محدود به دورهای کوتاه میشود.
چالش مهم دیگر را میتوان در بروز محدودیتهایی جستوجو کرد که هنگام عملیاتی شدن یک ایده تبلور مییابد؛ درست زمانی به هر دلیلی از سوی کارفرما فشار وارد میشود که محدودیت زمانی و مالی وجود دارد و پروژه هر چه سریعتر باید اتمام پذیرد؛ در این حالت حتی اگر کارمندان از تخصص و دقت بالایی هم برخوردار باشند باز هم نمیتوانیم منتظر نتیجه درخوری در آخر باشیم.
مدیرانی که مبادرت به جمعسپاری میکنند باید متوجه یکسری از موارد باشند که میتواند سودآوری سرمایهگذاریشان را تضمین کند:
1- درک رویکرد: برای این منظور باید از درسهای شرکتهای موفق در جمعسپاری کوتاهمدت عبرت بگیرند و در ضمن بازار مناسب را برای فروش خدمات یا محصول خود بیابند.
2- یک چارچوب مشخص تعیین کنند: باید چارچوبی را انتخاب کنند که متشکل از راهکارها و شیوههایی باشد که متضمن بستری مطمئن برای حمایت از ایدههای جمعسپارانه است.این کار قطعا ساده نخواهد بود اما به آنها کمک خواهد کرد که تمامی ریسکها و مزایای موجود در یک رویکرد را در نظر بگیرند. البته این چارچوب میتواند نوع تبلیغات، نحوه ارائه و فروش ایدهها را به آنها نشان دهد.
3- پیش خرید سهام: شاید در این فرآیند، افراد ذینفع بسیاری درگیر شوند که با اتخاذ راهکارهای مناسب باید در آنها ایجاد حس امنیت کرد تا با فراغ بهتری دست به پیشخرید اولیه بزنند. باید توجه داشت که حتی اگر سازمان سابقهای خوب و تجربهای کافی در این زمینه داشته باشد باز هم نباید از مواردی غافل شود که میتواند مشارکت افراد سرمایهگذار را به خطر بیندازد.
4-شبکه کارمندان: توجه داشته باشید که کارمندان در چارچوب مشخص شده چگونه باید با هم در ارتباط باشند تا از منافع خود و سازمان از طرق مختلف حمایت کنند؛ مثلا یافتن گفتمان مشترک و معیارهای پذیرفته شده به جای تکروی.
5- تمرین نوآوری: با ایجاد بستر مناسب برای به ظهور رساندن ایدههای کارمندان، میتوانید سازمان خود را در سراشیبی موفقیت قرار دهید، چرا که در این حالت تواناییهای ناشناخته متبلور میشوند و ارزیابی کمی و کیفی اهداف، آسانتر میشود. در واقع نخستین نتیجه این تصمیم منجر به یافتن سیاستهای کلی و همیشگی سازمان خواهد شد و در مقیاسی کلانتر، به تمام فعالیتهای کارمندان رنگ و بوی خلاقیت خواهد داد.
6- پیوستن به سایر فعالیتهای خلاقیتمحور: باید بدانید که در کدام حیطه جغرافیایی باید دست به فعالیتهای خلاقیتمحور بزنید و از نقش این عامل در تبلور یافتن و عملیاتی شدن ایده خود به خوبی آگاه شوید. اخیرا دوست و همکار من «دکلر دنهان» ازموفقیتهای حاصل از ایدهپردازی زود بازده در کسبوکار خود سخن میگفت، آنچه بهطور غیرمستقیم نتیجه فعالیت جمعسپاری است. مشاهده میکنیم که وقتی به رویکردهای انعطافپذیر نیاز داریم آنها خوب عمل میکنند درحالیکه به نظر میرسد دوران طلاییاش روبه افول است اما حتی با وجود این گاهی دارای خروجیهای مفیدی است.
به بیان دیگر میتوان گفت رویکردها و شیوههای نوینی پا به عرصه وجود نهادهاند که نتایج رضایتبخشتری به دنبال داشتهاند و در آینده نزدیک بیشک شاهد تغییرات بیشتری در این حوزه خواهیم بود.
توفان فکری بهتری داشته باشید!
در سالهای اخیر روش توفان فکری در حیطه کسبوکار به دلایل متعدد مورد نکوهش قرار گرفته است. سه دلیل عمده برای این انتقادات ذکر شده است: 1) این روش کارآمد نیست؛ 2) اغلب تحت تاثیر افراد حرافتر است؛ 3) بیشتر افراد در تنهایی خود بهتر فکر میکنند. با این وجود هنوز از توفان فکری به علت فواید متعدد آن در محافل تجاری بهطور گسترده برای تولید ایدهها استفاده میشود.
لورن نوردگرن، استادیار دانشکده Kellogg در رشته مدیریت و سازمانها بر این باور است که: «در اکثر جلسههای توفان فکری در سازمانها، تنها نیمی از ایدههای موجود در اتاق مطرح میشود و در اغلب مواقع وقت به بهترین ایدهها نمیرسد؛ با این وجود حضار طوری جلسه را ترک میکنند که گویی روز بسیار سازندهای داشتهاند!»
از این رو نوردگرن اخیرا اپلیکیشن موبایلی با عنوان کندور (Candor) را طراحی کرده است که روشی آسان برای تولید، ذخیره، سازماندهی و ارزیابی ایدهها در اختیار قرار میدهد و بر تعداد زیادی از موانع پیش روی روش سنتی توفان فکری غلبه میکند و به علاوه، تعداد و تنوع ایدههای مطرحشده را افزایش میدهد. این روش ممکن است در ابتدا برای افرادی که به تولید ایدهها به روش گروهی عادت کردهاند، غیرطبیعی باشد، اما نوردگرن تلاش کرده است تا کارآیی روش خود را به قدری بالا ببرد که برای این دسته از افراد هم مجابکننده باشد.
«وقتی افراد برای انجام یک کار در گروههایی گذاشته میشوند، زمان نسبتا قابل توجهی صرف صحبتهای متفرقه و اتلاف وقت در گروه میشود، اما وقتی یک وظیفه به فردی به تنهایی داده شود، تمرکز و توان او در استفاده از ذهن خود به حداکثر میرسد.»وی میافزاید: «ما باید به افراد اجازه دهیم پیش از آنکه ایدههای دیگران را بشنوند با ایدههای خودشان آشنا شوند و سپس این فرصت را به آنها دهیم تا نظراتشان را با دیگران در میان بگذارند.»«وقتی تمام ایدهها جمعآوری شدند، میبینیم که هم اکنون تعداد زیادی ایده داریم که باید آنها را مدیریت کنیم. در این اپلیکیشن ما میتوانیم ایدهها را روی تخته سیاه یا در یک وبسایت بنویسیم تا ببینیم هر کسی چه کرده است. از این طریق میتوان تمام ایدهها را بهطور همزمان مشاهده کرد. این ابزار با این روش کار ما را بسیار سادهتر میکند.»
فشارهای جمعی: اما چرا ایدههای خوب در روش قدیمی گم میشوند؟ پاسخ به این سوال در خود ساختار توفان فکری است.
از آنجا که ما میخواهیم ادب را رعایت کرده باشیم و در حرف همدیگر نپریم، سعی میکنیم به نوبت حرف بزنیم. اما «این خود ریشه مشکل است». دو عامل مهم در اینجا جریان ایدهها را مختل میکند و آن دو، فشار ارتباط منطقی و همسویی است.
منظور از ارتباط منطقی این است که وقتی یک ایده مطرح میشود ایدههای بعدی بهطور مرتبط با آن ایده و مکمل و ادامهدهنده آن مطرح میشوند. این موضوع در کنار مزیتی که دارد، موجب محدود کردن تنوع توفان فکری میشود و میتوان در نهایت چنین نتیجه گرفت که «ایدههایی که زودتر مطرح شوند تاثیر ناعادلانهای بر بحثهای مطرح شده بعدی در آن جلسه دارند.» به این ترتیب ممکن است ما با انتخاب یک ایده خوب، از چند ایده عالی غافل بمانیم.
فشار همسویی زمانی رخ میدهد که فرد به این فکر میکند که ایدهای که در ذهن دارد چقدر از دید عموم پذیرفته میشود. «ما خیلی سریع در ذهن خود شروع به قضاوت میکنیم که چه نوع ایدههایی در این جمع مناسب است و چه ایدههایی نیست. مثلا اگر ایده نفر اول این باشد که «بیایید یک کار خیریه بکنیم» و ایده شما این باشد که «بیایید یک جشن بگیریم»، شما به سرعت خود را سانسور میکنید چون ایده اول به شما میگوید که ایده شما بسیار نامناسب است!»
مشکلات پنهان: مهمترین مشکل این است که هیچ کدام از این نواقص در یک نگاه در یک جلسه توفان فکری به چشم نمیآیند. همه جلسه را طوری ترک میکنند که گویی بسیار سازنده بوده است، غافل از اینکه ایده امروز تفاوت زیادی با روشهای قبل نداشت.
برنامه کندور با تفکیک دو مرحله تولید ایدهها و ارزیابی آنها، این مشکلات را حل میکند. نه هیچ ایده اولیهای در کار است که سایر ایدهها مجبور شوند همسو با آن باشند و نه هیچ ترسی از مطرح کردن نظراتی وجود دارد که ممکن است نامناسب باشد.
طبقهبندی ایدههای عنوان شده باعث میشود ببینیم کدام ایدهها حول یک پیشنهاد جمع شدهاند و کدام یک نظرات جدیدتری را مطرح میکنند. همچنین با این روش هیچکس از توفان فکری جا نمیماند، چرا که وقتی وظیفهای بهطور فردی انجام میشود همه به یک اندازه زمان فکر کردن و ابراز نظر دارند.
عملکرد مهم است: جای تعجب نیست که طراحی نرمافزاری که هدف آن استفاده از هوش جمعی است، خود به هوش جمعی نیاز دارد که کار سادهای نیست. ویدئوهایی در پاسخ به نظرات کاربران اولیه تهیه شده است که در نسخه جدید نرمافزار اضافه شده است. به علاوه ویژگیهای دیگری که به کاربران کمک میکند چه وقت و کجا ایدههای خود را به اشتراک بگذارند.
اصلاحات کوچک دیگری نیز برای سادگی در استفاده از این برنامه انجام شده است. به عنوان مثال «ما به کاربران این امکان را دادیم که برای کارتهای ایده خود رنگهای مختلف انتخاب کنند که میتواند به نحوه دستهبندی آنها کمک کند.»
گنجاندن تمام راهها و روشهای طراحی ممکن برای اصلاح یک نرمافزار امری غیرممکن است. با این حال کندور تلاش کرده است تا جای ممکن کارآترین ابزار را برای بالا بردن کیفیت توفان فکری ارائه دهد و بیشترین ارتقا را برای نسخههای بعدی خود فراهم کند. تنها یک جلسه استفاده از این نرمافزار برای تولید ایدهها برای شما کافی است تا کارآیی و توانایی آن را در تولید ایدهها مشاهده کنید.
چگونه ایده بزرگ خود را به محصول تبدیل کنیم؟
۱. تا میتوانید بازخورد دریافت کنید، البته از افراد مناسب: «آیا مردم از ایده من استقبال میکنند؟» این احتمالا نخستین سوالی است که به ذهن شما خطور میکند. ببینید احساستان به شما چه میگوید. نخست آنکه محصول شما باید بتواند نیازی را برطرف کند، که تاکنون هیچ محصولی قادر به رفع آن نبوده است. اگر برای این سوال جوابی نیافتید، ایده جدیدی را امتحان کنید.
اگر فکر میکنید که ایده شما عملی است و از آن استقبال میشود، آن را با دیگران در میان بگذارید. از دایره دوستان و اقوام فراتر روید چرا که نزدیکان شما، برای آنکه شما را دلسرد نکنند به شما چنین جوابهایی میدهند: «ایده جالبی است. من با آن موافقم». چنین بازخوردهایی سازنده و بیطرفانه نیستند. من به جای مشورت با نزدیکان، با چند کارآفرین موفقی که میشناختم ملاقات کردم، با کارآفرینانی که در صنعت داروسازی پیشگام هستند تماس گرفتم، به افراد متخصص ایمیل فرستادم، در انجمنهای تخصصی سایتها عضو شدم و از تمامی این افراد خواهش کردم تا به من بازخورد ارائه دهند. علاوه بر این در سایت خودم یک نظرسنجی اینترنتی برگزار کردم و تا جایی که امکان داشت از نظر مشاوران و کارشناسان استفاده کردم.
ایده اول من به نتیجه نرسید، دومی هم همینطور. تلاش میکردم خودم را نبازم. دوباره از نقطه اول شروع کردم. دریافت بازخورد و نظرخواهی از دیگران آسان نیست به خصوص اگر در میانه راه بفهمید که ایده شما کارآمد نیست. اما فراموش نکنید که دریافت بازخورد بخش مهمی از فرآیند تولید محصول است. اگر از بازخورد دیگران استفاده نکنید، ممکن است پول و زمان خود را صرف ایدهای کنید که نهایتا محکوم به شکست است.
۲. دست به کار شوید: «اگر رویایی در سر دارید، در راه رسیدن به آن قدم بردارید. جایی که جرأت هست، نبوغ و قدرت و جادو نیز هست. همین حالا دست به کار شوید». این نقل قولی از «استیون پرسفیلد» نویسنده مشهور آمریکایی است. او در کتابی تحت عنوان «کار را انجام دهید» به تفصیل به این موضوع پرداخته است که بزرگترین دشمن خلاقیت، مقاومت و تمایل به حفظ وضعیت موجود است.
گام بعدی تبدیل ایده به محصول است: قانون شماره یک: ایده شما باید به قدری منحصر به فرد باشد که دیگران نتوانند ساده از کنارش بگذرند. هر چقدر فکر کردهاید کافی است، حالا باید دست به کار شوید و اگر لازم بود، از دیگران کمک بگیرید. در این مرحله من مواد اولیه و گیاهانی را که در ذهن داشتم، با یکدیگر ترکیب میکردم و از افرادی که در سلامت کامل به سر میبردند میخواستم تا این ترکیبات را امتحان کنند. سپس وبسایت خودم را راهاندازی کردم. آزمایش ترکیبات مختلف 6 ماه به طول انجامید.
قانون شماره دو: تا جایی که ممکن است کارها را خودتان انجام دهید تا از کم و کیف فرآیند تولید و عرضه محصول باخبر شوید و محصول خود را بهتر بشناسید. به عنوان مثال، ۵۰۰ بسته اول داروی مکمل را خودم بستهبندی کردم. جالب اینجاست که طی بستهبندی، اطلاعاتی درباره این بخش از فرآیند تولید کسب کردم که سابقا دربارهاش چیزی نمیدانستم. سپس دفترچهای تهیه کردم و بالای هر صفحه، برنامه همان روز را نوشتم. در پایان هر روز، رویکارهایی که انجام شده بود خط میکشیدم. این استراتژی به من کمک میکرد تا در مدت زمان کوتاه، کارهای بیشتری انجام دهم. اگر شما هم طبق این دو قانون عمل کنید، در عرض یک سال یا یک سال و نیم، محصول شما آماده عرضه به بازار خواهد بود.
۳. از اولین مشتریان خود قدردانی ویژه کنید: اگر برای اجرای مرحله اول و دوم به اندازه کافی وقت و انرژی گذاشته باشید، حالا محصولی خواهید داشت که آماده معرفی به بازار است. صرف نظر از تاکتیکها و استراتژیهایی که برای معرفی محصول خود اتخاذ کردهاید، تلاش کنید تا ۱۰۰ مشتری اول خود را شاد و راضی نگه دارید. از آنها قدردانی کنید و غافلگیرشان کنید. در هفتههای اول معرفی محصول، اولین مشتریان شما باید اولویت اصلی شما باشند پس تا میتوانید روی آنها تمرکز کنید.
من برای قدردانی از ۱۰۰ مشتری اولم، روشهای مختلفی را امتحان کردم. برای آنها کارت پستال فرستادم، به تک تک آنها ایمیل زدم و شخصا از آنها تشکر کردم و برایشان دستور تهیه غذاهای سالم و مواد اولیه تهیه آن غذاها را نیز فرستادم. از آنها میخواستم تا به من بازخورد ارائه کنند و به سوالات آنها با صبر و حوصله پاسخ میدادم. تلاش میکردم در تعامل با این افراد پاسخ این سوال را پیدا کنم که آیا محصول من، تاثیر مثبتی در زندگی این افراد داشته است یا خیر. مطمئن بودم که اگر بتوانم رضایت ۱۰۰ مشتری اول را جلب کنم، این بدین معناست که کسبوکار من تا حدی به ثبات رسیده است.
۴. در زندگی خود تعادل ایجاد کنید: همزمان با تولید این محصول، فرزند اول من به دنیا آمده بود و ناچار بودم به صورت تمام وقت کار کنم. اما با وجود مشغله زیاد تلاش میکردم تا ورزش، تغذیه سالم و معاشرت با دوستان و نزدیکانم را نیز در برنامههایم بگنجانم.
تحقیقات نشان داده است که کارآفرینانی که سبک زندگی سالمتری دارند، در کار خود موفقترند. من هم تلاش میکردم تا سبک زندگی سالم برایم تبدیل به یک عادت شود و جنبههای مختلف سلامتی را در نظر داشتم. برای سلامت جسمانی ورزش میکردم یا غذای سالم میخوردم، برای سلامت روان کتاب میخواندم یا تلاش میکردم چیزی یاد بگیرم، برای سلامت احساسی با دوستان و خانوادهام معاشرت میکردم و برای سلامت معنوی دعا میخواندم و شکرگزاری میکردم. در برنامهریزیهای روزانهام این چهار جنبه را میگنجاندم تا به مرور نتیجه زندگی سالم بر من نمایان شد.
اگر شما نیز این چهار مرحله را پشت سر بگذارید، احتمال این که ایده شما عملی شود، دو چندان میشود. طبیعتا موانعی نیز بر سر راه شما وجود خواهند داشت، اما اگر شما به مهارتهای لازم مجهز باشید، این موانع را از سر راه خود برخواهید داشت.
تبدیل ایده به محصولی که شما نخستین ارائهدهنده آن هستید، یکی از لذتبخشترین، هیجانانگیزترین و در عین حال چالشبرانگیزترین تجربیات زندگی است. اگر ایدهای دارید، هنوز دیر نشده است، بهتر است اقدام کنید.
چگونه میتوان از وجود خلاقیت در مشاغل گوناگون استفاده کرد؟
خلاقیت، تنها به نویسندگی و طراحی محدود نمیشود. در حقیقت، میتوان در هر حرفهای حتی در بخش مالی با بهره بردن از روشهای گوناگون خلاق بود.
اگرچه معاهدات و جلسات اغلب بهمنظور حفظ جریان کار لازم است، اما ایجاد محیطهای کاری که منجر به شکوفایی خلاقیت میشود علاوهبر پیدایش فرصتهای جدید یا ترفیع کاری، شما را از این طرز فکر که کار کردن روح شما را میآزارد نیز به دور نگه میدارد. بر اساس مطالعهای که توسط شرکت IBM صورت گرفته است: «60 درصد از مدیران ارشد شرکتکننده در نظرسنجی معتقد بودند که خلاقیت مهمترین کیفیت مدیر به شمار میرود، به نظر 52 درصد از مدیران، وجدان کاری مهمترین خصوصیت مدیر محسوب میشود و 35 درصد از آنها نیز به مدیرانی که صاحب فکری جهانی هستند، رای دادند.» بنابراین، اگر در زندگی روزمره خود مشتاق استفاده از مهارتهای بیشتر هستید، این مقاله به بررسی چند روش جهت افزودن خلاقیت در هر شغلی پرداخته که مطالعه آن خالی از لطف نیست و به شما کمک شایانی خواهد کرد:
1. ایجاد محتوای جذاب: میتوانید از خلاقیت خود در ارائه سازمان، چه از طریق طراحی و صفحهآرایی، انتخاب نام تجاری برای سازمان، ویرایش عکسها و... که همگی روشهایی سرگرم کننده و سازندهاند، بهره ببرید. برای شروع، با افرادی مانند رئیس، صاحبان نظر یا یکی از همکاران خود مشورت کنید تا شما را به نوعی با استفاده از روشهای متفاوت، درگیر کار کنند. بهعنوان مثال، اگر شرکت و محل کار نسبتا کوچکی دارید، داوطلبانه در شبکههای اجتماعی فعالیت کنید یا برنامههای مربوط به سلامتی و تندرستی را مدیریت کنید، اما بسیار مهم است که جایگاه خود را در سازمان بر اساس مهارتهایتان پیدا کنید.
2- ایجاد راه حلهایی برای جریان کار اداری: حفظ شرایط موجود در کار روزانه، تنها با این هدف که از عهده درخواستها و مسوولیتها برآیید، ساده به نظر میآید، اما زمانی که چرخه کاری یکنواخت و تکراری میشود و برای رهایی از آن لحظه شماری میکنید، باید به فکر پایهریزی سیستم جدید و بهتری باشید. بنابراین زمان آن فرا رسیده که توجه خود را معطوف به بخشهایی از سازمان (یا گروههای کاری) کرده که در آنجا متناسب با تواناییهای خود و در جهت رفع مشکلات و پیشرفت سازمان، راه حلهایی نو ارائه کنید.
برای مثال، اگر از حجم بالا و بی پایان ایمیلهایی که هر روز دریافت میکنید واهمه دارید، به دنبال سیستمهای بهتری باشید. بهعنوان مثال، میتوانید سیستمهای پیام رسانی را جایگزین کنید یا از سیستم نظرسنجی درمیان همکاران استفاده کنید تا از نظرات و پیشنهادهای آنان جهت کاهش حجم ایمیلها مطلع شوید. داشتن نقش اصلی و رهبری در حل مشکلات دپارتمان، موجب تفکر خلاقانه میشود و همچنین فرصتی در اختیار شما قرار میدهد تا ذهنی نوآور داشته باشید تا از عهده ارائه راه حلهایی مناسب برای رفع مشکلات گروه برآیید.
3-یادگیری و آموزش مهارتهای فنی جدید: تقریبا هر فردی میتواند از دانش ارتقای فناوریهای در دسترس بهره ببرد اما در این مسیر برخی از شرکتها، نسبت به شرکتهای دیگر بیشتر بر آموزش تاکید داشته و آن را در اولویت کار خود قرار میدهند. اگر سازمانی که در آن مشغول به فعالیت هستید، آموزش مورد نظر را در اختیار کارمندان خود قرار نمیدهد، شخصا داوطلب یادگیری مهارتهای جدید شوید. تقریبا همه افراد تا حدودی و به صورتی ابتدایی با نرمافزار اکسل آشنایی دارند اما اگر شما فردی هستید که از کار کردن با اعداد، ارقام و دادهها لذت میبرید، با گذراندن دورههای پیشرفته تجزیه و تحلیل میتوانید به تواناییهای خود افزوده و وارد مرحله جدیدی از کار خود شوید. با مجموعه مهارتهای اضافی، میتوانید رویکرد و استراتژیهای جدید را برای مسوولیت فعلی خود بیابید.یا میتوانید فراتر بروید و مهارت جدید خود را در گروه یا شرکت به دیگران آموزش دهید.
با به اشتراک گذاشتن آموختههای خود میتوانید اطلاعات جدید را تقویت کرده و همچنین روشهای جدیدی را برای برقراری ارتباط با اعضای گروه پیدا کنید. مزایای آموزش به دیگران تماما موجب افزایش استحکام استراتژی تحلیلی و مهارتهای ارتباطی میان افراد میشود.
4-استفاده از قانون جذب بهخصوص در فضای کاری: فقدان خلاقیت در زندگی روزمره میتواند ناشی از عوامل سادهای مانند کار در محیطی خستهکننده باشد. بنابراین، زمانی را صرف بازنگری فضای فیزیکی محل کار خود کنید آنگاه تعجب خواهید کرد که تا چه اندازه قانون جذب یعنی ترسیمی از اهداف زندگی و خلق تصاویری از خواستهها، احساسات، خلاقیتها و در نهایت ترسیمی از آینده ایده آل خود، محل کار و نگرش شما را مجددا احیا و دستخوش تغییرات مثبت میکند. فضای محل کار شامل رنگ، طرح، تعداد و افرادی است که الهام بخش شما بوده تا بتوانید به صورت وسیع و فراتر از وظایف روزمره تفکر و فعالیت کنید. فضای مثبتی که به وجود میآورید موجب افزایش شادی و کارآیی میشود که شما را به هدف بعدی خود نزدیکتر میکند.
5-تمرکز بر نام تجاری شخصی خود: برخی از شرکتها ممکن است به کارمندان خود اجازه انجام هر یک از اختیاراتی که در این مقاله به آنها اشاره شده، را ندهند. (حتی امکان دارد ایده شما را درباره قانون جذب محل کار نیز مسخره کنند) اگر در چنین شرایطی قرار دارید، زمان آن فرا رسیده تا از طرح و نقشه جایگزین استفاده کرده و در ارتباط با نام تجاری شخصی خود خلاقانه عمل کنید. در مورد اهمیت نام تجاری شخصی نمیتوان مبالغه کرد. ایجاد و گسترش نام تجاری شخصی، اعتبار شما را نزد همکاران، آشنایان، مشتریان (بالقوه) و شرکا بالا خواهد برد. به جای اینکه وقت خود را در شبکههای اجتماعی نظیر فیسبوک و توییتر بدون هیچ هدف خاصی هدر دهید، به نحوه استفاده خلاقانه از رسانههای اجتماعی بیشتر فکر کنید! قصد دارید چه پیغامی را منتقل کنید؟ میخواهید برداشت مردم هنگام مشاهده پروفایل شما چه باشد؟ ایجاد یک استراتژی منحصربهفرد و ارزشمند، میتواند چارچوبهای فکری و آینده شغلی شما را تحت تاثیر قرار دهد. نام تجاری شخصی و کاری شما تاثیر زیادی بر ذهن خلاقانه شما خواهد داشت و همچنین مسیری درست و در جهت موفقیت حرفهای ترسیم میکند. میتوان خلاقیت را به همراه ابتکار و ذهن باز به هر شغلی افزود. با انجام یکی از نکات ذکر شده، از بخش مبتکر ذهن خود استفاده کنید.
منابع
www.hrjournalist.com
www.donya-e-eqtesad.com/news/850351/#ixzz3NNFtt5Xv
inkedin
http://www.shara.ir/
منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)
|