شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- 120 سال پیش برای اولینبار واژه ملت جایگزین کلمه رعیت شد آن هم در بازگشت علمای متحصن و مشروطهخواه از قم به تهران. آنجا که ناظمالاسلام کرمانی از سرشوق در میان جمعیت فریاد برآورد: درود بر ملت. درود بر مردم. و مردم بهتزده یکدیگر را مینگریستند که منظور از مردم و ملت چیست و کیست؟ رعیتی که تازه میآموخت چگونه تار و پود خانه کرده در اعماق وجود سراسر رعیتی خود را پاره کند و لباس مردم بر تن فکر و روح و اندیشه کند. میآموخت که قامت سلطان در برابر قانون، بباید سر تعظیم و تسلیم فرود آورد و قوای سهگانهای لازم است تا برای پاسخگویی به جامعه در صحنه اجتماع شکل گیرند.
درآن بزنگاه تاریخی، در روز ۱۴ جمادی الثانی ۱۳۲۴ / ۵ اوت ۱۹۰۶، مظفرالدین شاه طی فرمانی اعلام کرد: « رای و اراده همایون ما بدان تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تایید مبانی دولت اصلاحات مقتضیه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان و علما و قاجاریه و اعیان و اشراف و ملاکین و تجار و اصناف به انتخابات طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورده به هیئت وزرای دولتخواه ما در اصلاحاتی که برای سعادت و خوشبختی ایران خواهد شد اعانت و کمک لازم را بنمایند و در کمال امنیت و اطمینان عقاید خود را در خیر دولت و ملت و مصالح عامه و احتیاجات قاطبه اهالی مملکت به توسط شخص اول دولت به عرض برساند که به صحه همایونی موشح و به موقع اجرا گذارده شود
روز ۲۸ جمادی الثانی ۱۳۲۴ هجری قمری / ۲۱ ژوئیه ی ۱۹۰۶ میلادی، روزنامه ی ایران « قانون عدلیه » را منتشر کرد. مظفرالدین شاه و عین الدوله، صدراعظم می پنداشتند با انتشار این قانون و دستور شاه برای اجرای آن، اعتصاب و بست نشینی در تهران خاتمه می یابد. برخلاف انتظار شاه و صدراعظم، بست نشینان اهمیتی به قانون عدلیه ندادند و نسخه های روزنامه ی ایران را « هر کس دستش آمد پاره کرد.» ۱ واکنش مردم موجب شد تا مظفرالدین شاه و برخی از متنفذان دربار بیش از بیش به وخامت اوضاع و ناتوانی حکومت پی ببرند. بر اساس اخباری که به دربار می رسید، آنها متوجه شده بودند از یک سو، شمار بست نشینان تهران به سرعت روبه افزایش است. چنان که در ۲۶ جمادی الثانی ۱۳۲۴ / ۱۹ ژوئیه ی ۱۹۰۶، بست نشینی با پنجاه نفر آغاز شد و ده روز بعد، در ۷ جمادی الثانی / ۲۹ ژوئیه تعداد آنها به حدود سیزده هزار نفر افزایش یافت که بیش از یک سوم مردان تهران بود.
علاوه بر این، اجتماع آنها به مرکزی برای فراگیری مباحث و مطالب ممنوعه مبدل شده بود. « در زیر هر چادر و در هر گوشه جمعی دور هم نشسته و یک نفر عالم سیاسی از شاگردان مدارس و غیره آنها را تعلیم می دهد. » ۲ همین تعالیم اولیه موجب شد تا بست نشینان به جای « افتتاح عدالتخانه » خواستار تشکیل مجلس شورای ملی شوند و آن را به عنوان اصلی ترین درخواست خود به همراه چهار تقاضای دیگر به مظفرالدین شاه اعلام کنند.
در ضمن، تحت تاثیر دانش آموزان دارالفنون زمزمه هایی هم در باره ی مزایای حکومت جمهوری در بین بست نشینان جریان داشت. « در میان مردم صحبت بود که ما جمهوری و حریت می خواهیم. دیگر تا به کی در دست مالک الرقابی بوده باشیم ؟» ۳ از سوی دیگر، علی رغم تلاش حکومت برای جلوگیری از انتشار اخبار وقایع تهران، از برخی از شهرها تلگراف هایی به عنوان همبستگی با بست نشینان و معترضان به تهران و قم مخابره می شد. این تلگراف ها نشانه ی جدی احتمال گسترش اعتراض به دیگر شهرها بود.
حکومتی که توانایی سرکوبی معترضان تهران را نداشت، چگونه می خواست معترضان چند شهر را سرکوب کند؟ گو اینکه علایمی از نارضایتی برخی از فرماندهان نظامی فوج های تهران دیده می شد و احتمال پیوستن آنها به بست نشینان بسیار بود. ۴ مجموعه ی این شرایط به همراه همدلی و همکاری برخی از شاهزادگان و درباریان با معترضان موجب شد تا مظفرالدین شاه و متنفذان دربار به این نتیجه برسند که تداوم بحران موجود خطرناک است و باید هرچه سریع تر چاره ای برای برطرف کردن آن بیندیشند.
به این ترتیب، مظفرالدین شاه مهمترین درخواست از درخواست های پنج گانه ای را که بست نشینان مطرح کرده بودند؟، پذیرفت. فرمان شاه را تکثیر کردند. نسخه هایی از آن را برای بست نشینان فرستادند و نسخه هایی را برای اطلاع عموم مردم به دیوارهای شهر چسباندند.
عموم مردم از آن تاریخ در کنار رسانه دیوار، شاهد رشد و ظهور رسانههای دیگری شدند تا به امروز. حدود 50 سال بعد، روابط عمومی نوین شکل گرفت. با الگوگیری از آن نوع روابط عمومی که محصول رشد و بالندگی و توسعهیافتگی جهان غرب بود.
در مقایسه با کشورهای توسعه یافته که از دیرباز مردمانش مردم بودند و صاحب رأی و معتقد و پایبند به دموکراسی، مردم در ایران ما عمری کوتاه داشته و دارد و کوتاهتر از آن عمر نهاد روابط عمومی است. هم عمری کوتاه و هم دیواری کوتاه.
در فراز و نشیبهایی که بر سر این نهاد رفته است تصمیم تاریخی نزول جایگاه آن در دولتی که تدبیرگر است و امید آفرین، ارمغانآور شوک بزرگی بود که باران سربی پاشید بر سر کارگزاران روابط عمومی. بارقه امید به یاس مبدل شد آنگاه که زخم رعیت بودن دوباره سرباز کرد.
شاید نگاه به روابط عمومی در نزد تصمیمگیران این رویداد نامیمون، همان نقش سفرهداران شاهان قاجار است که بیانگر ناآشنایی و بیمعرفتی به محوریترین نهاد اعتمادساز، پاسخگو، اطلاعرسان و کارکردهای مؤثر دیگری است. فرمانی که در استانداریها صادر شد، بازگشت به عقب برای نهادی است که در میدان دمادم درحال گذار و تحولات شگرف ارتباطات و فناوری اطلاعات با قصد و نیت پرچمداری و قافلهسالاری در این عرصه و آن هم صرفاً برای خدمت به سازمان به روابط عمومی و ... میاندیشد.
فرمانی که سخت میتوان آن را در کنار شعارهایی از جنس مردمداری، امید آفرینی، پاسخگویی، اطلاعرسانی و شفافسازی هضم کرد. شاید تصمیمگیران، خود مردمانی هستند که تار و پود رعیت رخنه کرده در وجود را به درستی نتوانسته کنار نهند و باورشان به مردم کمرنگتر از مردم است.
پی نوشت ها:
1.ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش اول، به کوشش: سعیدی سیرجانی، تهران، آگاه، ۱۳۶۲، ص ۵۱۴.
2.همانجا.
3.سید احمد تفرشی حسینی، روزنامه ی اخبار مشروطیت و انقلاب ایران، به کوشش: ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۱، ص ۴۱.
4.محمدعلی تهرانی کاتوزیان ، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۹، ص ۱۹۹.
5.احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران، امیرکبیر، ۱۳۵۶، ص ۱۲۰.
منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)
|