شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- یکی از رشته های زیر شاخه علوم ارتباطات اجتماعی در مقطع کارشناسی ارشد، رشته مطالعات فرهنگی و رسانه است که در دانشگاه تهران و چند دانشگاه دیگر ارائه می شود.
این رشته به دلیل اینکه سابقه آن به دهه 1960 و مکتب بیرمنگام بر می گردد، همانند دیگر رشته های دانشگاهی از پسوند لوژی استفاده نمی کند و عنوان آن با «مطالعات» شروع می شود.
در واقع بعد از دهه 1960، طیف جدیدی از رشته ها شکل گرفتند که عنوان آنها با «مطالعات» شروع می شوند که اغلب آنها نیز به طور میان رشته ای می باشند. برخی از متداول ترین این رشته ها عبارتند از:
1. مطالعات فرهنگی و رسانه
2. مطالعات زنان
3. مطالعات سیاسی
4. مطالعات صلح و بحران
5. مطالعات ملی گرایی
6. مطالعات جنسی
7. مطالعات منطقه ای (که خودش شامل مطالعات کشورها و مناطق مختلف می شود.)
8. مطالعات رسانه
اما در این میان در واقع مطالعات فرهنگی و رسانه ای یک سنت کاملا بین رشته ای است. یعنی از تمام رشته های دیگر استفاده می کند تا به سوالاتی پاسخ دهد که در رشته های دیگر نمی توان پاسخ داد.
بنیان گذاران این رشته ریموند ویلیامز، ریچارد هوگارت و ادوارد پالمر تامپسون بودند که در دانشگاه بیرمنگام انگلستان، آن را تاسیس کردند.
این رشته اساسا نگاهی متفاوت از رشته ارتباطات به پدیده های مختلف دارد. در این رشته تمام پدیده ها همانند متن دیده می شود. متنی که خودش به تنهایی ساخته نمی شود و از میان متون دیگر سر بر می آورد. مطالعات فرهنگی با حوزه های نقد فرهنگی، مردم شناسی، جامعه شناسی، روانشناسی و دیگر حوزه ها در هم تنیده هستند.
اما در یک چیز نگاه متفاوتی دارند و آن مخاطب است. این همان موضوعی است که روابط عمومی را با ارتباطات همراه می کند و شاید بتوان گفت که در این زمینه روابط عمومی تنها به ارتباطات نیاز ندارد، بلکه باید از مطالعات فرهنگی نیز مدد بگیرد، چراکه مطالعات فرهنگی بر خلاف ارتباطات که داعیه اثربخشی بر مخاطبان را دارد، می گوید که برخی اوقات پیام نمی تواند بر مخاطب اثر بگذارد. یعنی مخاطب در مقابل پیام مقاومت می کند و همین مساله برای روابط عمومی یکی از چالش های بزرگ به حساب می آید.
اینکه چه زمانی مخاطب در مقابل پیامی که می دهیم، مقاومت می کند؟
این مقاومت از چه سنخی است؟
آیا می توان جلوی مقاوت را گرفت یا خیر؟
این ها بخشی از سوالاتی هستند که مطالعات فرهنگی و ارتباطات به آن پاسخ می دهند. در واقع مطالعات فرهنگی یک رشته ارتودکسی نیست، بلکه یک رشته انتقادی است. رشته ای که روش خاص خودش را دارد و در عین حال رشته ای است که با سیاست و قدرت در هم تنیده می باشد.
مطالعات فرهنگی و رسانه آنطور که از آثار کلاسیک و جدید آن بر می آید، جویای پاسخ دادن به سوالاتی است که برای سایر رشته ها در حاشیه قرار گرفته است و حتی گاهی روش های آنها نمی تواند به آن پاسخ دهد.
جذابیت های مطالعات فرهنگی و رسانه بسیار زیاد است چراکه به مباحث زندگی روزمره می پردازد. مطالعات فرهنگی کاری به این ندارد که در گذشته چه اتفاقی افتاده است و سیر تاریخی هیچ چیزی را مطالعه نمی کند، اگرچه از آن نیز غافل نمی شود. در آثار هوگارت می توان این مورد را به وضوح مشاهده کرد.
اینکه با وجود تمام قواعد و قوانین، باز هم مردم در جاهایی از قاعده اصلی خارج می شوند و کاری را انجام می دهند که هیچ کس تصور آن را هم نمی توانست انجام دهند و اینکه چرا این اتفاق می افتد؟
مطالعات فرهنگی و رسانه می تواند به روابط عمومی نگاه واقع بینانه تری نسبت به ارتباطات بدهد. در واقع ارتباطات به دلیل روش و ماهیت خود گاهی اوقات چیزهایی را در نظر نمی گیرد که مطالعات فرهنگی و رسانه دقیقا به آنها می پردازد.
روش مصاحبه عمیق و نشانه شناسی از روش های بسیار متداول در مطالعات فرهنگی هستند. شاید برای بسیاری از کسانی که می خواهند توده را مطالعه کنند، مطالعات فرهنگی چیز زیادی نداشته باشد، اما اگر بخواهند مخاطبان را به عنوان اعضایی که یک توده صلب نیستند مورد مطالعه قرار دهند یعنی تمام ویژگی های آنها را به عنوان یک انسان در نظر بگیرند، مطالعات فرهنگی می تواند کمک بسزایی به این امر داشته باشد.
مطالعات فرهنگی از یک منظر دارای ضعف است و آن روش به کار رفته در این رشته می باشد. روش های کمی در این رشته تنها در زمانی می توانند مورد استفاده قرار گیرند که حالت تحلیلی بیشتری نسبت به رشته های ارتدکسی دارند. بیشتر تاکید در این رشته بر روش های کمی است. روش هایی نظیر مشاهده و تحلیل متن از روش های محبوب این رشته هستند.
در نوشته های بعدی به شکل دقیق تر به این رشته و ابعاد مختلف آن می پردازیم. نوشته های ما را در شارا دنبال کنید.
نویسنده: عادل میرشاهی (کارشناسی ارشد مطالعات فرهنگی)
منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)
|