شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- زندگی امروز بشر آنچنان با تار و پودهای فناورانه عجین شده که گاه مفاهیم انسانی، نظیر اجتماع، فرهنگ، سنت، آیین و... را در خود میبلعد و در چارچوبی جدید بازتعریف میکند. اما آنچه نباید از آن چشم پوشید، نقش پر رنگ فناوری در بالا بردن سطح رفاه و ایجاد تسهیلات اجتماعی است و تغییراتی که در اجتماع، فرهنگ و... ایجاد میکند نیز در مسیر ارائه همان تسهیلات است.
رسانههای اجتماعی مجازی به عنوان یکی از مظاهر ارتباطی جدید، امروزه به بخشی از زندگی واقعی ما بدل شده و بهرغم کاربردهای فراوان و مفیدش، برای برخی از صاحبنظران و سیاستگذاران اینعرصه، نگرانیهایی را در زمینه تهدید اصول و ارزشهای مذهبی، فرهنگی، اجتماعی و... ایجاد کردهاست، تا آنجا که در اندیشه مدیریت و محدود کردن دسترسی به این ابزارهای ارتباطی برآمدهاند.
از این رو بر آن شدیم تا در گپ و گفتی با مهندس محمد حسن انتظاری، دبیر شورای عالی و رئیس مرکز ملی فضای مجازی که دارای مدرک کارشناسی ارشد مهندسی برق از کشور هلند است، به واکاوی جایگاه فضای مجازی در امر تعلیم و تربیت بپردازیم. مهندس انتظاری عضویت هیأت علمی مرکز پژوهشهای مواد و انرژی دانشگاه صنعتی شریف، پژوهشگری مرکز تحقیقات مخابرات ایران و عضویت هیأت علمی پژوهشکده برق و فناوری اطلاعات سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران را نیز در کارنامه علمی- اجراییاش دارد. آنچه در ادامه میآید ماحصل این گپ و گفت است که میخوانید:
به اعتقاد شما فضای مجازی و از جمله رسانههای اجتماعی تا چه حد به سبک زندگی امروز ما ورود کردهاند و در جامعه ما، کاربران چه نسبتی با رسانههای اجتماعی برقرار کردهاند؟
محیط فضای مجازی یا سایبری، عالمی است که قواعد و ویژگیهایی دارد و رسانه نیز در این عالم متناسب با مقتضیات آن کار میکند. فضای مجازی مجموعهای از تعاملات شامل برقراری ارتباطات، تولید، نشر، تبادل و دریافت اطلاعات است که توسط کاربران در بستر شبکههای اطلاعاتی و ارتباطی و بویژه اینترنت انجام میشود. رسانهها در فضای مجازی چند نوع اند، نخستین سطح آن، «کاربران فعال» هستند، سطح بالاتر «مؤسساتی» هستند که از طریق یک صفحه یا وب سایت به نشر محتوا، شامل خبر، فایل متنی و صوتی و نظایر آن میپردازند. در سطحی بالاتر «رسانههای اجتماعی کاربرمحور» قرار میگیرند، که به دیگر رسانهها و کاربران امکان میدهند در بستری که آنها فراهم میکنند محتوای خود را نشر دهند یا به محتوای منتشر شده دسترسی داشته باشند. مصداقی از این نوع رسانهها، شبکههای اجتماعی هستند، اداره کنندگان این نوع سوم، گرچه خودشان تولید محتوا نمیکنند، اما عملا بیشترین تأثیر را در محیط رسانهای فضای مجازی دارند.
چقدر استفاده از این نوع رسانهها، فرد را از وضعیتی منفعل به کنشگرانی فعال بدل کردهاست؟
در ساختار فضای مجازی کاربران همپیوسته که توان تولید، نشر و دسترسی به اطلاعات و برقراری ارتباطات را دارند جزئی اساسی از ساختار ارتباطی محسوب میشوند و در واقع به جای مخاطب در محیط رسانههای متعارف، ما با «کاربرانی» در این فضا مواجهیم که کاملاً فعال، انتخابگر و کنشگر هستند. بنابراین میتوان گفت هر کاربر توانمند میتواند در حد یک سازمان رسانهای عمل کند. ویژگی دیگر این محیط جدید قابلیت تولید، نشر و بازنشر بسیار آسان و ارزان اطلاعات است که سبب میشود رسانه لزوماً نیازمند یک سازمان حرفهای عریض و طویل نباشد.
هر کاربری میتواند با یک گوشی تلفن عکس بگیرد و آن را در رسانههای اجتماعی منتشر کند. امتیاز دیگر فضای مجازی دسترسی تقریباً بدون هیچ محدودیت به کاربران است، یعنی مرزی فراروی رسانههای متعارف در این محیط وجود ندارد. یک متن یا فایل صوتی و تصویری روی شبکه در هر مکان و زمانی قابل دسترسی و حتی بازنشر است و کاربران میتوانند با بیان نظرات خود در آن مشارکت کنند. فراتر آنکه با ظهور فناوریهای جدید که بزودی امکان خلق واقعیت مجازی را میدهد، کاربران حتی میتوانند بسان مخاطب در فضای بازسازی شده آن در محیط سایبر قرار گیرند و نظیر شخصی که در محیط حضور دارد به لحاظ احساسی نیز از محیط متأثر شود، البته این ویژگیها همگی به صورت شمشیری دو لبه است و از آنجا که همه نوع اطلاعاتی دراین فضا قابل دسترسی است و افراد با طیف وسیعی از کاربران در تعامل قرار میگیرند، میتواند سویههای منفی نیز بیابد که البته طبیعت هر فناوری همین است و در کنار امکاناتی که ارائه میکند میتواند آسیبهایی را در پی داشته باشد.
یکی از ابعاد متأثر از این فضاها نهادهای آموزشی است، گویی به واسطه بهرهگیری از این نوع رسانهها به تدریج آموزش از حالت «معلم محور» به «فضایی تعاملی» ورود کردهاست. قضاوت شما در این رابطه چیست؟
بله، رسانههای نوین با ویژگیهایی که برشمرده شد، مفهوم کلاس را تغییر دادهاند و شاید بتوان گفت که کلاسهای آینده «کاربرمحور» یا «متعلم محور» میشوند. در این کلاسها با بهرهگیری از امکانات فنی، درس متناسب با نیاز هر دانش آموز، شخصیسازی میشود. البته این امر مستلزم آن است که محتوا در سطحی بسیار وسیعتر از آنچه امروز به صورت کتابهای درسی استاندارد میبینیم، تولید شود. هر دانش آموز بر اساس برنامه آموزشی تعیین شده به طیف بسیار گستردهای از محتواها دسترسی دارد و امکان حضور و استفاده از استادان و معلمان متعدد را خواهد داشت، چون محدودیتهای فیزیکی و بویژه محدودیتهای مکانی و زمانی حذف خواهد شد. به این ترتیب، دانش آموز باید توانمندیهایی نظیر جستوجو، ارزیابی و پالایش اطلاعات را داشته باشد تا بتواند از مفیدترین منابع در فضای مجازی استفاده کند.
چنین فضایی آثار فرهنگی و اجتماعی خاصی به بار خواهد آورد. در مدارس به شیوه مدرن یا سنتی، مدرسه مسئول تعیین دقیق محتوا بود و دانش، چیزی بود که استاد میگفت.
اما در فضای جدید منابع اطلاعاتی متعددی در دسترس است و معلم باید بیشتر نقش راهنما را ایفا کند؛ یعنی دانش آموز خواه ناخواه در معرض اطلاعات مختلف و حتی مغایر با هم قرار میگیرد و باید بتواند گزینش صحیحی انجام دهد. دانش آموزان موفق این نظام آموزشی بیش از آنکه اهل تبعیت باشند اهل جست و جو، گزینش و مشارکت خواهند بود. در نتیجه، باید به این موضوع اندیشید که آموزههای اخلاقی ما برای چنین محیطی چیست و چگونه باید ارائه شود.
نگرانی جوامع از به چالش کشیده شدن ارزشهایشان از طریق این قبیل رسانههای اجتماعی را تا چهاندازه موجه میدانید؟
بزرگترین چالش داخلی و جهانی فضای مجازی، مواجهه خواسته یا ناخواسته کودکان و نوجوانان با محتوای نامناسب و نامتناسب با سن آنها و برقراری ارتباطات آسیب زاست.
این مسأله نه تنها در کشور ما که دغدغه ارزشهای اسلامی را دارد، بلکه حتی در کشورهای غربی نظیر انگلستان و امریکا یک چالش گسترده محسوب میشود و مسئولان در بخشهای مختلف آموزشی، فرهنگی، سیاسی، انتظامی و نیز بخش خصوصی و نهادهای مدنی بشدت نگران این موضوع هستند، یعنی کودک ممکن است در این محیط براحتی در معرض محتوای مستهجن قرار گیرد برای نمونه، تابستان سال گذشته در کشور انگلستان نخستوزیر اعلام کرد با موافقت ارائه کنندگان خدمات اینترنتی، تمامی کاربران به عنوان کودک و نوجوانان محسوب میشوند و تا زمانی که مشخص نکنند که بزرگسال هستند، حق دسترسی به محتوا و خدماتی را که طبق قوانین انگلستان مختص بزرگسالان است، ندارند.
حتی در سازمانهای زیرمجموعه سازمان ملل، نظیر اتحادیه بینالمللی مخابرات و یونیسف یکی از اولویتهای کاری، معرفی و تبیین این تهدید بسیار بزرگ و شناسایی و ترویج راهکارهایی برای کنترل و مقابله با آن است.
در کشور ما حساسیتهای اخلاقی بسیار شدیدتر است و باید برای ارتقای سلامت و ایمنی اینترنت تمهیدات جدیتری اتخاذ شود و اکتفا به سازوکارهایی نظیر پالایش فضای مجازی کافی نیست.
ما به اشتراک مساعی تمامی نهادها و بخشهای فعال و ذینفع در این حوزه نیاز داریم تا بتوانیم با بسیج تمام منابع و اقدامات مشترک، اولاً سطح آگاهی عمومی، بویژه آگاهی دانش آموزان و خانوادههای آنها را افزایش دهیم. دوم، حقوق و مسئولیتهای افراد، اعم از دانش آموزان، خانوادهها، مدرسه، ارائه کنندگان محتوا و خدمات، اپراتورهای ارتباطی و سیاستگذاران را معین کنیم، آن گاه نسبت به توانمندسازی و مقرراتگذاری در همه سطوح اقدام کنیم.
با توجه به اینکه به صورتی ملموس با بحث مدیریت و برنامهریزی برای این فضاها درگیر هستید، به اعتقاد شما استفاده از این رسانهها در امر آموزش و پرورش چقدر با آگاهی انجام میشود؟
در حال حاضر هرچند شبکه مدارس در سطح کشور ایجاد شده و دسترسی به فضای مجازی گسترش یافته است، اما متناسب با آن توسعه محتوا و خدمات انجام نشده است، یعنی شبکه مدارس نیازمند آن است که به طور خاص برای تولید و نشر محتوا و خدمات مناسب برای دانش آموزان تدبیر کند.
همچنین باید آموزشهای لازم به دانش آموزان و خانوادهها ارائه شود.
در کتابهای جدیدی که در آموزش و پرورش تألیف شده است، هر چند به طور نسبتاً خوبی جنبههای فنی استفاده از فضای مجازی آموزش داده میشود، اما تقریباً هیچ چیز درباره ابعاد اخلاقی و تربیتی موضوع گفته نشده است. باید هر چه سریعتر آموزش و پرورش در نقش خود تجدید نظر کند و به عنوان نهاد سیاستگذار و مقرراتگذار، ناظر و تسهیل گر عمل کند تا امکانات و منابع بسیار ارزنده موجود در نهادهای مدنی و بخش خصوصی همانگونه که در مدرسهسازی وارد شده است، در تولید محتوا و خدمات نیز وارد شود.
شما در صحبتهایتان تأکید کردید که باید برای بهره مندی از فضای مجازی سازوکارهایی مدیریتی تدوین کرد، چقدر در این زمینه به فیلترینگ باور دارید؟
قطعاً در این زمینه اولویت با جنبههای ایجابی تربیتی است. یعنی ما باید اول، راه صحیح را نشان دهیم و سپس فرد را از رفتن در راه غلط بازداریم. ضمن آنکه در مقام تربیت بویژه در فضای مجازی که امکان کنترل بر آن محدود است، اقدامات فرهنگی بسیار مؤثرتر از نهیهای اداری و رسمی جواب میدهد.
مدیریت و نظارت در این فضا چند شکل و سطح دارد. یک شکل آن به نظام آموزش و پرورش رسمی مربوط میشود و نهاد مسئول و متولی آن وزارت آموزش و پرورش است. این کار، بالاترین سطح مدیریت و نظارت سیاستگذاری است، یعنی آموزش و پرورش در سطح کلان تعیین میکند که چه مواد آموزشی و پرورشی از طریق چه مجاری و به چه دانش آموزانی ارائه شود تا تعلیم و تربیت متناسب با ارزشهای جامعه محقق شود.
در سطح بعدی آموزش و پرورش به عنوان نهاد مقرراتگذار تعیین میکند که نهادهای مدنی و بخش خصوصی با چه شرایطی میتوانند وارد این عرصه شوند و چگونه ارائه خدمات و محتوا کنند و چه محتوا و خدماتی را فراهم سازند.
سطح دیگر، نظارت است که شامل پایش و ارزیابی شیوه عملکرد فراهم کنندگان محتوا و خدمات میشود.
دکترامیرعبدالرضا سپنجی- سمانه خودچیانی
منبع: روزنامه ایران
|