سی�'دمرتضی حسینی/ گسترش فعالیت شبکه های اجتماعی مجازی در یک دهه اخیر به تغییر در رابطه رسانه ها و مخاطبان انجامیده است. به گونه ای که برخی معتقدند سلیقه مخاطبان دگرگون شده و با توجه به توانایی روز افزون رسانه های مجازی در انعکاس سریع رویدادها، شاهد به حاشیه رفتن رسانه های سنتی خواهیم بود. در مقابل عده ای نیز همچنان بر اهمیت ونفوذ قالب های سنتی اطلاع رسانی تأکید دارند. اما فضای سایبر و شبکه های اجتماعی علاوه بر مزایا و امکاناتی که در اختیار اصحاب رسانه و جامعه هدف قرار می دهند، واجد اشکالات و نفطه ضعف هایی هستند که به صحت و سقم آنها خدشه وارد می کند. دکتر «عباس اسدی» عضو هیئت علمی دانشکده علوم ارتباطات «دانشگاه علامه طباطبایی» در گفتگویی کوتاه با رصد به تبیین این موضوع پرداخته است.

 

در زمینه تأثیر رسانه های نوظهور بر فعالیت های سیاسی، دو رویکرد خوش بینانه و بدبینانه وجود دارد. آیا وجود اهداف سیاسی برای فعالیت این ابزارها قابل تایید است؟
باید گفت که بخشی از این ادعا و نگاه بدبینانه درست است. مثلاً طراح رسانه ای مثل «وایبر»که اواخر سال گذشته توسط یک شرکت ژاپنی خریداری شد، یک اسرائیلی است که سابقه فعالیت در وزارت دفاع رژیم صهیونیستی را دارد. رسانه، ابزاری مهم در عرصه سیاست است و رسانه ها چه نوظهور و چه سنتی دارای کارکرد سیاسی هستند.از منظرکارکردی، رسانه می تواند هم به گسست و هم به پیوست سیاسی منجرشود و در هر دو حالت کارکرد سیاسی خودش را نشان می دهد. اگر در موقعیتی رسانه به نزدیک شدن شهروندان و حاکمیت کمک کند در مسیر پیوست سیاسی است و اگر به شکاف میان این دو بیانجامد(مانند آنچه در مصر یا اوکراین اتفاق افتاد) کارکرد مبتنی بر گسست آن پررنگ می شود.البته این منفی و مثبت بودن هم نسبی است و به دیدگاه ما بستگی دارد. از آن طرف حاکمیت هم می تواند از رسانه های نوظهور به نفع خود بهره برداری کند یعنی در راستای هدایت،تخدیر و سرگرم ساختن افکار عمومی، از آن استفاده کند.


آیا شبکه های مجازی می توانند با گسترش ایده ی« هر شهروند یک خبرنگار» به ارتقاء فرایند اطلاع رسانی کمک کنند؟
ببینید،در زمینه مسائل کلان سیاسی و اقتصادی نمی توان به شبکه های اجتماعی به عنوان یک منبع خبر توجه کرد.شما کمتر می بینید که در این شبکه ها بحث جدی و علمی درباره شیوه ی حکومت و انتخابات و مسائل بین المللی صورت بگیرد.
شبکه های اجتماعی ظرفیت بالا و وسیعی دارند اما باید دید کسانی که از این ظرفیت استفاده می کنند چه اهدافی دارند.اگر هدف تولیدکنندگان و مصرف کنندگان در این رسانه ها، طرح یک ایده و آموزه باشد می توان این بحث را قبول کرد.اما فعالیت در حوزه سرگرمی و یا مثلاً سایت های دوست یابی و مانند اینها وضعیت متفاوتی را به وجود خواهد آورد. مهم این است که هدف کاربران چیست. وقتی هدف کاربران مشخص شود می توانیم بگوییم این رسانه این ظرفیت را دارد که به عنوان یک ابزار اطلاع رسانی و اصلاحگر این امکان را در اختیارکاربران بگذارد. پس شبکه های اجتماعی یک ظرفیت بالقوه هستند. عموماً این گونه است که تعداد مخاطبان و لایکهای افرادی که در شبکه های اجتماعی، مطالب عمیق و تخصصی می نویسند کم است اما مطالب خنثی و سرگرم کننده مخاطب زیادی دارد. «هدف کاربران» است که به ما نشان می دهد که آن رسانه چقدر می تواند تأثیرگذار باشد. امروزه کاربران رسانه های نوظهور در کشور ما بیشتر کسانی هستند که تحلیل های عمیقی ندارند و بیشتر برای گذران وقت، دوستیابی و… معمولاً حرف های شفاهی غیرمستند را طرح و به اشتراک می گذارند و تحلیل قابل تأملی را ارائه نمی دهند.به عنوان نمونه دانشجویان من اکثراً عضو فعال شبکه های اجتماعی هستند و در موارد گوناگون اظهارنظرهای زیادی دارند ولی از پیشینه تاریخی و عمق رویدادها وحتی اتفاقات یک سال و دو سال پیش کشور اطلاعی ندارند.
من به شما اطمینان می دهم که اگر شما پرسش نامه ای را بین دانشجویان حتی دانشجویان تحصیلات تکمیلی توزیع کنید، که مثلاً در مصر یا بحران اوکراین چه اتفاقاتی افتاده، چه نیروهایی دخیل اند و برنده و بازنده کدام اند نمی توانند به درستی تحلیل کنند چون مطالعه ندارند. معضل دیگر این است که به طور کلی رسانه ها و شبکه های اجتماعی چون استقلال تحریر ندارند به مخاطبان ضربه می زنند و آنها را سطحی نگر می کنند. چه تلویزیون و چه مطبوعات و چه رسانه های اینترنتی. در دنیای کنونی شاهدیم که رسانه ها استقلال تحریر ندارند که حالا این رسانه ها ممکن است یا به منابع قدرت وصل باشند یا منابع ثروت. در این دوحالت استقلال طلبی ندارند.


شبکه های اجتماعی مجازی در افزایش کیفی و کمی مشارکت سیاسی چه نقشی را ایفا می کنند؟
شبکه های اجتماعی توانایی اثر گذاری در مشارکت سیاسی و مشارکت اجتماعی را دارند ولی من معتقدم که معیارهای دیگری وجود دارد و از آنجایی که جامعه ایران یک جامعه شفاهی است اگر این ابزارهای اطلاعاتی هم اینقدر رواج نداشتند مردم به صورت دهان به دهان تبلیغ می کردند. ما معمولاً در انتخابات به برنامه ها رأی نمی دهیم. آمار مطالعه در جامعه خیلی جالب نیست که بخشی از آن هم مطالعه منابع نه چندان معتبر و قوی و به اصطلاح مطالعات سبک و زرد است که به دنبال ریشه ها نیست در نتیجه افکار عمومی در شبکه های اجتماعی متزلزل است. این لایک کردن ها بیشتر هیجانی است و هرلحظه به سمتی می رود. یک کاربر به هر دلیلی حرف بی ربط و بی پشتوانه ای خطاب به شخصیت های سیاسی ویا حکومت می زند و کاربر دیگری برای آن که به نوعی دلش خنک شود به صورت احساسی آن را تأیید کرده و لایک می کند. مثالی برایتان بزنم، برای من جالب بود که مقام معظم رهبری در انتخابات سال گذشته فرمودندکه نامزدهای ریاست جمهوری به گونه ای سخن بگویند که اگر ده سال بعد نوارصحبت هایشان را جلویشان گذاشتند خجالت نکشند. در شبکه های اجتماعی هم مثلاً من کاربر بعدها پشیمان نشوم که چرا رأی دادم یا چرا لایک کردم. می خواهم بگویم این افکار عمومی متزلزل است و هر لحظه به سمتی است.

 

محدودیت دسترسی به برخی رسانه های مجازی را چگونه تحلیل می کنید؟ با توجه به آرامش و ثباتی که در کشور وجود دارد اعمال این گونه محدودیت ها لزومی دارد؟
در همه کشورها محدودیت برای رسانه ها چه سایبری و چه سنتی هست.عموماً فیلترینگ به دو موضوع امنیتی و اخلاقی بر می گردد. درکشور ماهم این موضوع اعمال می شود. منطقی است که فعالیت رسانه های مجازی با رویکرد براندازانه محدود شود. اما نمی توان در این زمینه راه افراط پیمود و با هر رسانه منتقدی برخورد کرد. در زمینه مسدود شدن سایت های غیراخلاقی هم مشکلاتی وجود دارد که به نوعی تروخشک را با هم می سوزاند. مثلاً گاهی اوقات من مطلب یا مقاله ای را جست وجو می کنم و مجبورم به انگلیسی واژه «جنسیت مشارکت کنندگان» را به انگلیسی وارد کنم که با انبوهی از سایت های مسدود شده مواجه می شوم. در نتیجه یک محقق یا عضو هیئت علمی به خاطر این مسئله کاملاً از دسترسی به اطلاعات باز می ماند. ما نباید آنقدر محدودیت ایجاد کنیم که از آن طرف بام بیفتیم و نه آنقدر آزاد برخورد کنیم که از آن طرف بام سقوط کنیم. هرچیزی تعریف شده است. البته فراموش نکنیم که قوانین و مقررات موجود هنوز نتوانسته به طور کامل فضای سایبر را پوشش دهد و در این عرصه خلاء قانونی داریم. معتقدم در کشور ما باید مقداری سهولت وگشایش به وجود بیاید که به سایت های خبری معقول ومنطقی دسترسی داشته باشیم.
اتفاقاً دسترسی به همین منابع گوناگون می تواند نوعی دیدگاه و شناخت به ما داده و نگرش مان را نسبت به جهان اطراف عوض کند باعث نوعی بازاندیشی در دیدگاه ها شود. به طور کلی با هرگونه محدودیت بیهوده که در جامعه ایجاد می شود، افراد حریص تر می شوند. توجه داشته باشیم که فیلترهای گسترده و بی مورد در افکار عمومی بین المللی هم بازتاب منفی دارد. نباید بی دلیل بهانه به دست کسی داد که در کشور ما آزادی بیان وجود ندارد و چهره منفی از خودمان درست کنیم.
ببینید من نوعی می توانم با فیلترشکن به هزاران سایت مراجعه کنم ولی آنقدر مشغله دارم که نمی توانم دوتا سایت را هم چک کنم. یا آنهایی هم که فرصت دارند آنقدر سرگرمی های متفاوت هست که نمی توانند خیلی تحت تأثیر قرار بگیرند. به هرحال در هر دو حالت هم نمی توانند چندان خطرناک باشند. سخت گیری زیاد نمی تواند کاربردی داشته باشد. از آن طرف کاربران هم باید یکسری محدودیت ها و خط قرمزها را رعایت کنم.


برخی از مسئولین کشور به از کاربران برخی شبکه های اجتماعی فیلتر شده همچون فیس بوک وتوئیتر هستند. آیا این موضوع نمیتواند ایجاد نوعی تبعیض میان آنها وکاربران عادی باشد؟
من این طور فکر نمی کنم. چون فرد باید خود را با هم رده های خود مقایسه کند. این گونه مقایسه کنیم قیاس مع الفارق است. یک کاربر باید خودش را با هم ردیف خودش مقایسه کند زیرا یک مقام مسئول هم شایددلایل خاص خودش را داشته و مسئولیتش چنین ایجاب می کند.البته به نظر من نباید تبعیضی باشد و باید از این آزادی اطلاعات در راستای تقویت پایه های یک حکومت به نحو احسن استفاده کنیم. این را هم بدانیم آزادی بیان تنها آزادی انتشار افکار نیست. آزادی بیان ۴ کن دارد: آزادی جستجوی اطلاعات، دسترسی به اطلاعات، نشر اطلاعات و آزادی پس از نشر اطلاعات. آزادی جستجوی اطلاعات تنها یکی از این ارکان است.


گسترش روزافزون رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی چه تأثیری بر مطبوعات وبه ویژه روزنامه ها دارد؟
وقتی ما روزنامه ها و رسانه ها را تعریف می کنیم، رسانه در تعریف مرسومش نهادی است که باید تولید داشته باشد. این یک عنصر محوری و اصلی است. یک روزنامه باید به اندازه کافی هیئت تحریریه داشته باشند که مطلب تولید بکند. یکی از آسیب هایی که رسانه¬های نوپدید به رسانه های سنتی زده اند این است که روزنامه نگاران ما به جای این که به صورت میدانی و در محل وقوع حادثه خبر تهیه کنند پشت میزنشین شده اند و (Copy-Paste) می کنند و این فرایند جای تولید را گرفته است. الان شما از مشهد آمده اید با من مصاحبه می کنید. این تولید است. کمتر رسانه ای هست که این کار را بکند. نکته دیگر این که مطبوعات ما « خبرمحور» اند تا این که تحلیل محور باشند. امروزه مخاطبان در آن واحد با یک کلیک می توانند صدها خبر را در فضای مجازی ببینند و در نتیجه نیاز به روزنامه ها چندان احساس نمی شود.آنچه مغفول مانده و مهم است تحلیل خبرهاست.
اصولاً فلسفه وجودی مطبوعات «تحلیل» است. مطبوعات بایدتحلیل کنند در حالی که پشت سر هم خبرهای فاقد تحلیل را چاپ می کنند. این باعث شده تا روزنامه ها بسیاری ازمخاطبان خود را از دست بدهند. در حالی که نشریات معتبر و قدیمی دنیا تحلیل محوراند و در حوزه های مختلف خبرنگاران متعدد و متخصصی دارند که روزانه تحلیل های خواندنی از وقایع گوناگون ارائه می کنند. به طورکلی امروزه جای خبر در روزنامه نیست بلکه در رادیو و تلویزیون و سایت های خبری است. روزنامه محل تحلیل خبر است. وقتی رویدادی رخ می دهد تحلیل گران روزنامه با توجه به فرصتی که دارند می توانند و باید آن را بسط دهند و تشریح کنند. در سایت ها ممکن است خبر روز تحلیل شود ام�'ا تحلیل ها عموماً خیلی اعتبار ندارند. وقتی روزنامه ای مثل اطلاعات، کیهان و یا خراسان مطلبی را چاپ می کند برای من اعتبار منبع است ولی صدها سایت و شبکه اجتماعی هست که نمیدانیم چقدر معتبر است. در واقع امروز اعتبار منبع هم تا حد زیادی زیر سئوال رفته است.

منبع: رصد