شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- هدف از این مقاله، تجزیه و تحلیل رویکردهای نظری و روش شناختی به مطالعه بازاریابی عصبی به منظور طراحی استراتژی های کسب و کار است. سوال اولیه بر مبنای تلفیق پیشرفت در بازاریابی عصبی به حوزه مسیر استراتژیک است. روش پژوهش مورد استفاده، مروری بر مطالعه ادبیات این پدیده است. نتیجه گیری اصلی این مقاله این است که به دست آوردن اطلاعات از بازاریابی عصبی دقیق تر است زیرا نه تنها وضعیت های جامعه شناختی و روانی مشتریان، بلکه ویژگی های شناختی آن ها را هم در نظر می گیرد. بنابراین، علم عصب شناسی توانایی کشف بیشتر ویژگی هر گروه و بخش بازار بر مبناهای محکم تری به ما می دهد. در نتیجه شرکت قادر به توسعه ظرفیت ها و منابع با ارزش برای ایجاد استراتژی های کانونی خواهد بود .
واژگان کلیدی: بازاریابی عصبی، استراتژی، کسب وکار
مقدمه:
مفهوم بازاریابی عصبی در سال ۱۹۹۰ توسط روانشناسان در دانشگاه هاروارد مطرح گردید. این تکنولوژی در مورد مدلی بحث می کند که در آن بخش اصلی پیکره ی فکری فعالیت بشری (بیش از ۹۰%)، در ناحیه ی ناخوداگاه مغز انسان اتفاق می افتد که در مراحل پایین آگاهی کنترل شده قرار می گیرد. به این دلیل، فن شناسان و تکنولوژیست های قوه ی ادراک موجود در بازار خیلی علاقه دارند که تکنیکهای موثری را یاد بگیرند تا با آنها دستکاری موثری در فعالیت ناخوداگاه مغز انجام دهند. دلیل اصلی این کار برانگیختن عکس العمل مورد نظر در قوه ی ادراکی عمیق شخص است.
تا چند سال پیش محققان بازاریابی، نمونه ی آماری تحقیقات بازار را دقیق و معتبر در نظر می گرفتند که به سازمان امکان تصمیم گیری آگاهانه را در کسب و کار می داد. با این حال طبق گزارش پرادیپ ( 2005، 5 ) 80٪ از شکست محصولات جدید در بازار و هزینه های اقتصادی ضمنی، شواهدی قوی از مشکلات مواجه شده را فراهم می کند.
نویسنده :
محمدرضا جعفری
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازاریابی دانشگاه علامه طباطبایی
دانلود فایل PDF مقاله
منبع: TMBA
|