بررسی رابطه میان کارآفرینی، نوآوری و عملکرد در کسب و کارهای کوچک و متوسط
نویسندگان :
مجید اسماعیلپور
استادیار دانشکده ادبیات و علوم انسانی، گروه مدیریت بازرگانی، دانشگاه خلیجفارس بوشهر
majidesmailpour@yahoo.com
عادل پوردهقان
دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی، دانشگاه خلیجفارس بوشهر
adel.pourdehghan8@yahoo.com
شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- کارآفرینی به عنوان موتور محرکهی توسعه اقتصادی و اجتماعی نقش اساسی در فرایند توسعه جوامع دارد. در سازمانها کارآفرینی با هدف توسعه عملکرد انجام میشود که در سودآوری و افزایش تولید و ارتقای عملکرد اقتصادی نقش اساسی دارد. در دو دهه گذشته، محیط کسب و کار به طور فزایندهای پویا، پیچیده و غیر قابل پیش بینی شده است. بنابراین سازمانها باید مزیت رقابتی بیشتری نسبت به رقبای خود داشته باشد و آن را توسعه بدهد. برای مطابقت با محیط در حال تغییر، شرکتها نیازمند افزایش گرایش کارآفرینی و نوآوری برای ایجاد انعطاف پذیری به منظور بهبود عملکرد شرکت می باشند. کارآفرینی و نوآوری، قابلیتهایی هستند که میتوانند در دستیابی به عملکرد برتر توسط شرکتها مورد استفاده قرار بگیرند. بنابراین این مطالعه تلاش میکند تا رابطه میان کارآفرینی، نوآوری و عملکرد شرکت را توسعه دهد. از این رو ابتدا راجع به کارآفرینی و نوآوری بحث شده و سپس به بررسی ارتباط ابعاد گرایش کارآفرینی، نوآوری و عملکرد در کسب و کارهای کوچک و متوسط پرداخته شده است.
واژگان کلیدی: کارآفرینی، نوآوری، عملکرد، کسب و کارهای کوچک و متوسط.
مقدمه
واژه کارآفرینی بیش از دو قرن نیست که در ادبیات مدیریت و اقتصاد وارد شده و مانند سایر واژهها تغییرات زیادی را به خود گرفته و از رشد تکاملی برخوردار بوده است. کارآفرینی ابتدا در نظریههای اقتصادی تبلور یافته و به عنوان عامل اصلی ایجاد ثروت و ارزش اقتصادی شناخته شد و از قرن پانزدهم تاکنون، در کانون مکاتب مختلف اقتصادی قرار داشته است (ایمانی، 88). امروزه کارآفرینی منبعی برای تسریع رشد کسب و کار و موفقیت آن محسوب میشوند. کارآفرینان نقش مهمی در ایجاد ارزش و فرصتهای شغلی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه دارند (پنگ ، 2011). از سوی دیگر در دو دهه گذشته، محیط کسب و کار به طور فزایندهای پویا، پیچیده و غیر قابل پیش بینی شده است (اورگان، قبادیان و سیمز ، 2006). جهانی شدن، افزایش رقابت، توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات، توجه به کیفیت کالاها و خدمات، مشتری مداری، ناکارآمدی دولتها و غیره اداره امور بخش عمومی را در سرتاسر دنیا و در این عرصهها با چالشهای جدی روبه رو نموده است. از جمله راهکارهای اثربخش دولتها برای رویارویی با این چالشها توسل به کارآفرینی و نوآوری است (مقیمی ، 2003). در واقع رقابت شدید در بازار جهانی سازمانها را به تغییر اهرم تواناییها و شایستگیهایشان، تمایز در بازار و بهبود مزیت رقابتی و عملکرد وادار کرده است. برخی از سازمانها از طریق یک جریان مستمر نوآوری مزیت رقابتی پایدار بدست آورده اند و قادر به اهرم بندی دیگر قابلیتهای شرکت شده اند (اندوبیسی و ایفتخار ، 2012). شرکتها باید از هر فرصتی که ممکن است در بازار وجود داشته باشد آگاهی داشته باشند (کادوگان و همکاران، 2002). با گام گذاشتن در هوش بازار، شرکت باید بهتر قادر به درک نیازها و خواستههای بازار باشد که منجر به ارائه ارزش بهتر به مشتریان و بهبود عملکرد کسب و کار میشود. در شرکتهای بازار محور، گرایش کارآفرینی نیز به همان اندازه برای ترویج و ارتقای عملکرد شرکت مهم است (اتاهن-جیما و کو ، 2001؛ هسیم و همکاران، 2011).
دیدگاه مبتنی بر منابع شرکت (ناسوشن و همکاران، 2011؛ نیوبرت ، 2007)، توضیحات جامعی راجع به تئوری مزیت رقابتی پایدار و اینکه چگونه شرکتها میتوانند از طریق گسترش منابع و قابلیتهای خود مزیت رقابتی پایدار بدست آورند فراهم میکند، اما متاسفانه بسیاری از این مطالعات بر روی شرکتهای بزرگ تمرکز کرده است. درک چگونگی موفقیت شرکتهای کوچک و متوسط و عواملی که باعث عملکرد بهتر آنها نسبت به رقبا شده مورد علاقه محققان و پژوهشگران است (اندوبیسی و ایفتخار، 2012). عملکرد کسب و کارهای کوچک و متوسط مبتنی بر خدمات در کشورهای در حال توسعه تحت تاثیر کارآفرینی و نوآوری میباشد (اندوبیسی و ایفتخار ، 2012). کارآفرینی و نوآوری، قابلیتهایی هستند که میتوانند در دستیابی به عملکرد برتر توسط شرکتها مورد استفاده قرار بگیرند