شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- هرکس که در روزهای باقی مانده به شروع انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا بوده باشد یا اخبار این روزهای این سرزمین را از دور دنبال کرده باشد، بخوبی از چند و چون تبلیغات سیاسی اطلاع دارند. به عبارت دقیق تر اگر بگوییم که در این دوران مخاطبین تلویزیون، رادیو یا هر کس بیلبوردهای تبلیغاتی را در محیط بیرون می بینند، توسط این رسانه های بمباران تبلیغاتی میشوند، باید بگوییم که خیلی سطح این تبلیغات را کم و ناچیز در نظر گرفته ایم. در سال 2012 هزینه این تبلیغات از جنبه مالی چیزی بالغ بر 4 میلیارد دلار بود که هر ساله این مبلغ بیشتر و بیشتر هم می شود، تا جایی که در سال 2016 تقریبا کل مردم جهان تحت پوشش رسانه ای این تبلیغات بوده و آن را دنبال می کردند.
اما ببینیم این تبلیغات از کجا ریشه گرفته و چگونه تغییر پیدا کرده است؟
در ابتدا تبلیغات سیاسی بسیار کم بود
در واقع باید گفت آغاز به کارگیری تلویزیون بود که موجب شد تا سیاستمداران به شیوه های جدیدی به مخاطبین خود دست پیدا کنند. پیش از آن، کلیت تبلیغات سیاسی حضور در جمع های مردمی، ملاقات با رای دهندگان، برگزاری بحث های جمعی و دست دادن با رای دهندگان بود. در واقع در سال 1984 هَری ترومن، سی و سومین رئیس جمهور آمریکا، برای تبلیغات خود بیش از پنجاه هزار کیلومتر را سفر کرد و با بیش نیم میلیون نفر دست داد که در دوره خودش یک پیروزی بزرگ به حساب می آمد و امروزه بسیار می تواند موجب شگفتی باشد؛ چرا که هیچ نامزدی انتخاباتی حاضر نمی شود چنین تعهدی را بپذیرد و دوران تبلیغات انتخاباتی دست به چنین کار تاثیرگذاری بزند.
دیوید آیزنهاور به عنوان سی و چهارمین رئیس جمهور آمریکا، اولین شخصی بود که از تلویزیون به معنای واقعی به عنوان یک رسانه جدید سود برد. وی مصاحبه ای را ترتیب داده بود که در آن 40 پرسش از مخاطبین وی پاسخ داده شده بود و هر یک از آنها بصورت یک فیلم کوتاه بریده شده و تحت عنوان یک کمپین تبلیغاتی با عنوان ” آیزنهاور به مردم آمریکا پاسخ می دهد” در بخش های مختلف تلویزیونی پخش می شد که در نهایت همین حرکت موجب پیروزی وی در انتخابات شد.
از نیکسون تا کندی تا جانسون
بعد از آیزنهاور، قدرت تلویزیون دیگر قابل انکار نبود. سخنرانی های تلویزیونی نیکسون در طی تبلیغات ریاست جمهوری وی که به موضوعات جنگ سرد و فساد دولتی می پرداخت، بسیار قدرتمند بودند. با این وجود، جان اف. کندی، مردی بود که در واقع برای دوربین ساخته شده بود و در طی دوره تبلیغات ریاست جمهوری خودش بیش از 200 تبلیغ تلویزیونی را ترتیب داده بود. او دارای زیبایی و ظرافت، اعتماد به نفس و آرامش در برابر دوربین بود.
از طرف دیگر نیکسون در برابر دوربین خیلی ناراحت و بی قرار رفتار می کرد، عرق می کرد و مضطرب به نظر می رسید. در واقع در آن دوران افرادی که تبلیغات و بحث ها را از طریق تلویزیون دنبال می کردند، اظهار میکردند که بدون شک کندی برنده انتخابات است، و در مقابل آنهایی که این بحث ها را از طریق رادیو دنبال می کردند به برنده بودن نیکسون اعتقاد داشتند.
پس از مرگ کندی، جانسون یکی از اثربخش ترین تبلیغات تلویزیونی را تهیه کرد که منجر به پیروزی وی در برابر بری موریس گلدواتر و اثبات اثربخشی تلویزیون شد. در تبلیغ که اولین تبلیغ منفی در این عرصه بود دختری نشان داده می شد که در حال پَرپَر کردن یک گل بود و با کنده شدن هر یک از گلبرگ های گل با خود می گفت “او عاشق من است، او عاشق من نیست” و در پایان با کنده شدن آخرین گلبرگ صدایی در پس زمینه شروع به شمارش معکوس برای انفجار بمب اتمی می کرد که منجر به شکل گیری یک پروپاگاندای تبلیغاتی و برنده شدن وی در 44 ایالت در برابر 6 ایالت وی شد.
در دهه های بعد از این تا به امروز اغلب تبلیغات تلویزیونی از طریق سیاست حمله به رقیب موفق به برنده شدن در کارزار تبلیغاتی شده اند. یعنی با اتکا به روش ” به وی رای ندهید” به جای ” به من رای دهید به دلیل . . .”؛ هر چند که در بسیاری موارد توسط رقیب به سخره گرفته شده اند، اما همچنان اثرگذار بوده و در مواردی حتی رقیب هم مجبور به استفاده از روشی مشابه روش حمله در تبلیغات به رقیب خود شده است.
اول کلینتون و سپس اوباما – تبلیغات انتخاباتی که از رسانه های جدید استفاده کردند
کاملا عادلانه است که بگوییم بیل کلینتون اولین کسی بود که بصورت موثر از گونه های غیر سنتی تبلیغات سیاسی استفاده کرد. وی به جای راه انداختن کمپین هایی که تنها متکی برای تلویزیون و رادیو و بیلبورد بود، پیام خود را بصورت بسیار گسترده تر به مردم رساند. او راه خود را به شبکه های تلویزیونی خصوصی باز کرد که جوانان از جمله مخاطبین آن بودند و پیام ها و برنامه های خود را در ساعاتی پخش می کرد که عمدتا قشر جوان از این شبکه ها استفاده میکردند و از همین طریق موفق به برنده شدن در سال های 92 و 96 شد.
اما وقتی نوبت ب صحبت از تبلیغات سیاسی مدرن می رسد، باید گفت که باراک اوباما برنده این میدان است و در واقع روند بازی را عوض کرده است. با وجود اینکه وی در برخی موارد از رسانهها و روش های سنتی برای تبلیغات خود هم استفاده کرده بود، اما عمدتا کمپین وی بر پایه یک پیام مثبت – امید – بود و از اینترنت تبلیغات چریکی به بهترین نحو ممکن استفاده کرد.
وبلاگ های و فروم های اینترنتی پیام امید را بخوبی در سراسر سرزمین پهناور آمریکا پخش میکردند. در واقع استفاده از روش های مدرن، جوانی و شیک پوشی این سیاسمتدار به راحتی موجب پیروزی وی در برابر مک کین با تجربه، جمهوری خواه و البته با رویکرد سنتی شده بود.
دونالد ترامپ و هیلاری کلینتون – نبرد تاریخی عجیب و غریب 2016
در واقع باید گفت انتخابات سال 2016 آمریکا و برنده آن، بطور حتم یک تغییر دهنده اصلی و اساسی بازی تبلیغات انتخاباتی نه در آمریکا، بلکه در سراسر دنیا بودند. چرا که دونالد ترامپ با استفاده از روش های خاص تبلیغاتی خود توانسته بود تبلیغاتی به ارزش میلیون ها دلار را در رسانه های مختلف بدون هزینه کردن حتی یک دلار برای خودش دست و پا کند که در مطالب آینده سعی می کنیم به برخی از آنها اشاره کنیم.
شما از کدام یک از این روش ها اطلاع دارید؟ در نظرات برای ما بنویسید.
منبع: www.ibazaryabi.com
|