به گزارش نامه به نقل از هفته نامه متن، واژه سانسور (Censorship) به معنی بررسی و جلوگیری از پخش اطلاعات و دانش در مفهوم عام آن در سطح جامعه است که از طرف دستگاه دولتی رهبری میشود. برد سیاسی – اجتماعی این واژه معمولاً در رابطه با آزادی بیان(Freedom of expression) است. بحث و پژوهش علمی درباره واژه آزادی بیان بر دو شیوه اصلی و مهم متمرکز است:
آزادی بیان رسمی و فرمال و آزادی بیان اسنادی. شیوه اول به مفهوم عدم سانسور یا کنترل بر اطلاعات و دانش است، ولی آزادی بیان اسنادی به معنی عدم وجود سانسور بر مدارک و اسناد کتبی و قابلیت انتشار آنها در جامعه میباشد. به عبارت دیگر آزادی بیان اسنادی به معنی برخورداری افراد جامعه از آزادی و امکانات در ارایه یا اشاعه مدارک و نشریات در سطح جامعه است. در گفتوگو «متن» با دکتر مهدی محسنیانراد، دانشیار دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع)، عضو ارشد انستیتو بینالمللی ارتباط شناسی(ICI)، عضو کمیته ملی ارتباطات در کمیسیون ملی یونسکو در ایران و عضو انجمن بینالمللی تحقیق در ارتباط جمعی (IAMCR) ابعادی از مساله سانسور بررسی شد که اکنون از نظر شما میگذرد.
آیا بحث سانسور، در حوزه ارتباطات، یک بحث درون متنی است یا برون متنی؟
یعنی چه درون متنی یا برون متنی؟
یعنی سانسور جزو مسایل و موضوعات حوزه ارتباطات محسوب میشود یا از بیرون توسط دولت و یا نهادهای دیگر به آن تحمیل میشود؟!
پس نوع سوال شما اشکال مفهومی دارد، میتوانید بفرمایید که آیا سانسور یک پدیدهای است که از خارج از فرستنده پیام شکل یا از داخل فرستنده پیام میگیرد؛ مقصودتان این مساله است، باید اصطلاح تخصصی خود این علم را استفاده کنید. ما دو اصطلاح داریم: یکی کامنیکیتور«Communicator» و کامنیکتی «Communicatee»؛ یعنی ارتباطگر و ارتباطگیر. درواقع سوال شما این است آیا سانسور یک پدیده مرتبط با ارتباطگر است یا ارتباطگیر؟ در جواب میتوانم بگویم که مرتبط با هر دو است و درواقع دو اصطلاح سانسور و خودسانسوری درون متن و برونمتنی که شما گفتید را تفکیک میکند.
در واقع سانسور جلوگیری از انتشار بخش یا تمام پیام است که میتواند در منافع کسی که دارد این فشار را اعمال میکند اختلال ایجاد کند، یعنی کسی که به اصطلاح به آن سانسورچی میگویند. وقتی داریم از منافع صحبت میکنیم باید خیلی وسیع به آن نگاه کنیم، مثال میزنم در ارتباط با همین حوزه رسانه ها. خیلی سال پیش وقتی که «سوکارنو»، رئیس جمهور اندونزی بود، روزنامه نگاران فهمیده بودند برخی از رسانه هایی که در اندونزی به ظاهر رسانه های آزاد و بخش خصوصی محسوب میشوند از اقوام نزدیک سببی سوکارنو هستند. افشای این مساله میتوانست منافع سوکارنو را به خطر بیندازد. بنابراین جلوی این انتشار را میگیرند و اجازه نمی دهند که چنین چیزی منتشر شود.
شکل دیگری سانسور ممکن است به این صورت منافع، ظاهر نشود، مخصوصا این وضعیت در حوزه نظامهای ایدئولوگ وجود دارد. در اتحاد جماهیر شوروی، بخشی از قوه محرکه سانسور حفظ ایدئولوژی حاکم بود. میدانیم در تعریف ایدئولوژی گفته میشود مجموعهای از ارزشهایی که نظام مند و به هم متصل هستند. فکر کنید 10 یا 20 ارزش را شما دارید، (حال این یک مثال است 20 ارزش در ایدئولوژی خیلی زیاد است و معمولا ارزشها محدودتر از این عدد است.) بعد فاز و نول اینها را محاسبه و بعد به هم وصل کردید. مجموعهای از ارزشها ایجاد شد که نام آن ایدئولوژی است. مجموعه ارزشهایی که به این صورت به هم متصل شدند، از سوی ایدئولوگها بهصورت یک واقعیت مطرح میشوند، در صورتی که میدانیم ارزش یک امری نسبی است. معمولا یک گروه مسلطی هستند که پاسدار این ایدئولوژی هستند. هر پیامی که بخواهد مخل این سیستم فاز و نول و اتصال این مجموعه شود، مسلما سانسور میشود. این موضوعی که گفته شد انگیزه برای سانسور است. بنابراین اگر سانسور از بیرون به ارتباط گر تحمیل میشود درواقع میتواند انگیزه این تحمیل، متنوع باشد و الزاما انگیزهها یکسان نیست.
نوع دیگر سانسور چیزی است که از درون ارتباط گر به خودش تحمیل میشود یعنی از سوی ارتباط گر بر ارتباط گر تحمیل میشود. این موضوع بحث خیلی وسیعی دارد که به آن حالت خودسانسوری میگویند.
علت خودسانسوری و انگیزه های آن چیست؟
انگیزه خودسانسوری را نمیتوان مانند سانسور دستهبندی کرد، دستهبندیاش خیلی فراتر از آن است. ممکن است شما به دلیل اینکه که میترسید خودسانسوری کنید، میترسید که مورد غضب و مجازات همان عاملی قرار گیرید که عامل سانسور است. از ترس اینکه چنین اتفاقی نیفتد دست به این کار میزنید. «سانسورچی»، به شما نگفته که راجع به این موضوع صحبت نکنید. شما خودتان پیشداوری میکنید که اگر درباره این موضوع، این پیام را ارسال کنم، میتواند منتهی به مجازاتی شود؛ در صورتی که سانسورچی چنین چیزی را رسما به شما نگفته است.
شکل دیگر خودسانسوری این است که منشأ خودسانسوری شما هستید برای اینکه آبروی شما نرود. در واقع پاسدار منافع خود باشید. شاید شما در رسانه ای کار میکنید که اگر این خبر را فاش کنید اخراج میشوید و یا منافع شما به خطر میافتد. در واقع در خودسانسوری ارتباطگر به خاطر منافع خود دست به این کار میزند. انگیزه سانسور منافع خود ارتباط گر است که این موضوع روی طیف قرار میگیرد در اوجش پنهان کردن یک خبر است که واقعا عدم انتشارش میتواند منافع جامعه را به خطر بیندازد، ولی شما به خاطر منافع خود یا درونسازمانی خودتان آن را پنهان کنید یا اینکه وقتی یک نفر را میبینید و اتفاقا از او خیلی خوشتان نمیآید ولی به خاطر حفظ فضای اجتماعی به او میگویید تشریف بیاورید منزل، ناهار در خدمت شما باشیم! در واقع این هم یک نوع خودسانسوری است در واقع دارید دروغ میگویید و درواقع دعوت نمیکنید دعوت شما از روی میل نیست. یک نوع پنهانکاری در نیت شماست. مثلا فرض کنید طرف مورد نظر «باجناق» شماست و شما به خاطر اینکه میخواهید همسر خود را نرنجانید این کار را میکنید. پس خودسانسوری خیلی وسیع است حداقل تصور میکنم در گفتوگویی که با نشریه «متن» دارم انجام میدهم بیاییم آن قسمتهایی که در زندگی روزمره انجام میدهیم را از بحث خود خارج کنیم و درواقع هر دو پدیده سانسور و خودسانسوری را در رسانه ها نگاه کنیم.
اگر خودسانسوری در مطبوعات و رسانه ها را در نظر بگیریم، به نظر میرسد خودسانسوری زمانی به وجود میآید که سانسورچی آنقدر قوی هست و فشار آنقدر زیاد است که خودسانسوری به وجود میآید؟
نه به هیچ وجه! اتفاقا چه سوال خوبی مطرح کردید که من به شما بگویم به هیچ وجه! ببینید دلیل یک چیز است انگیزه یک چیز است. اصولا یکی از دلایل خودسانسوری میتواند ناآگاهی باشد. فرض کنید وقتی یک فرد با لیسانس جغرافیا یا با لیسانس مهندسی کشاورزی، روزنامهنگار میشود و از روی دست این و آن نگاه میکند و شاید در دبیرستان انشاء خوب مینوشت فکر میکند ظرف یکسال روزنامهنگار شده! وقتی چنین شخصی روزنامهنگار است که عملا دانش و تحصیلات آکادمیک ارتباطات و روزنامهنگاری را نخوانده و در نتیجه مثل کودکی است که اگر وارد تاریکی شود، میترسد. چرا کودکان از تاریکی میترسند؟
چون نمیداند در تاریکی چه خبر است!
شما وقتی چراغ را روشن میکنید، میبینید که در اتاق چه چیزهایی هست، وقتی چراغ را خاموش میکنید کودک نمیتواند ببیند و چون نمیتواند ببیند و نمیداند در اتاق چیست، میترسد. یک فردی که آموزش ندیده است مانند کودک است. فرض کنید اگر شما کتاب «روشهای مصاحبه خبری» بنده را بخوانید چیزهایی یاد میگیرید که جلوگیری میکند تا از تاریکی نترسید. برای شما میگوید که در تاریکی چه چیزهایی میتواند باشد و باید با هر کدام از چیزها چگونه مقابله کرد. نمیدانم با من همراه شدید که یکی از دلایل خودسانسوری میتواند عدم تسلط حرفهای باشد.
یک دلیل دیگر خودسانسوری هم میتواند همان باشد که شما گفتید، یعنی قدرت سانسورچی آنقدر سنگین است که دیگر اصلا نمیتوانید به کارتان ادامه بدهید. یادم میآید خیلی سالها پیش زمانی که دانشجوی لیسانس روزنامهنگاری بودم، یکی از استادانم که اسم او را نمیبرم و خیلی سالها پیش فوت شده بود و یکی از روزنامهنگاران قَدَرِ دوره مصدق بود، میگفت: در دیکتاتوریترین و مستبدترین حکومتها یک روزنامهنگار میتواند حرف خود را بزند، فقط مهم این است که خواننده بفهمد او چه میگوید. روزنامهنگار میتواند به صورت استعاره، شیوههای خاص دو پهلو صحبت کردن و ... حرفهای خود را بزند. این روشها در تاریخ اجتماعی ایران بسیار بسیار رایج بوده است. اگر اشعار حافظ و فردوسی را بخوانید این رویکردها را میبینید. حافظ قدرتها را کلی مدح و ستایش کرده است، البته مجبور بوده است اما در عین حال فساد آنها را بیان کرده است و به اصطلاح «پته آنها را روی آب ریخته است.» وقتی فردوسی سلطان محمود غزنوی را ستایش میکند در اواخر به من و شما میگوید: من دارم خالی میبندم، چون گیر هستم. اگر شما صفحات اول شاهنامه را بخوانید در آن جاهایی که فردوسی دارد سلطان را ستایش میکند به نوعی به ما میگوید که دارم خالیبندی میکنم. بنابراین روزنامهنگار در برابر قدرت میتواند با قدرت حرفهای خود، پیام را منتقل کند. در نظامهای استبدادی که قانون حاکم نیست، بر عملکرد رسانهها اگر هم قانون دارند فقط روی کاغذ وجود دارد نه روی عمل، که اینها عملا خودسانسوری را افزایش میدهد.
آیا سانسور اساساً در ارتباط اخلال ایجاد میکند؟
طبیعی است که اخلال ایجاد میکند، طبیعی است که موجب ریزش پیام میشود. شما متن را مینویسید و بهخاطر سانسور پاراگرافی را حذف میکنید، این موجب ریزش پیام میشود. نویسندهای که کتاب مینویسد از ترس اینکه جواز انتشار به او داده نشود، پاراگرافی را بر میدارد و حذف میکند. بنابراین پیام ریزش میکند که این کار در حوزه خبر بیشتر اتفاق میافتد.
دروازهبانی خبر چه ارتباطی با سانسور و خودسانسوری دارد، آیا میتوان گفت دروازهبانی خبر نوعی سانسور است؟
دروازهبانی خبر اولین بار حدود 1929 وارد حوزههای ارتباطات شد، این عمل مانند سانسور است، اما با سانسور خیلی فرق دارد. به این ترتیب که وقتی شما حجم زیادی از پیام را در اختیار دارید و میخواهید منتشر کنید، مجبور به گزینش هستید، اگر برای هفتهنامه 130 صفحهای قطع رحلی شما به اندازه 400 صفحه مطلب تهیه کرده باشید، مجبور هستید گزینش کنید. مخصوصا این اتفاق برای عکس میافتد، ممکن است عکاس از یک موضوع پنجاه تا عکس گرفته باشد، چون امکان انتشار همه اینها وجود ندارد شما دروازه بانی میکنید اجازه میدهید مقداری از این عکسها وارد قلعه شود و همین طور اجازه نمیدهید که مقداری از عکسها وارد شود. اسم این سانسور نیست. شما براساس اولویتهایی که برای خواسته ها و توجهات خواننده خود دارید این کار را انجام میدهید. ضمنا ممکن است شما در نشریهای باشید که درباره مطلبی که مینویسید تردید نداشته باشد و میگویید این گزارش بودار است و خبرنگار نرفته تا همه اطلاعات را کسب کند یا شاید خبرنگار بازیچه دست مصاحبهکننده دولتی شده که از خودش تعریف کرده است. اگر دروازهبانی پیام درست انجام شود به پیام لطمه نمیزند، در صورتی که سانسور و خودسانسوری بسیار به پیام لطمه میزند و شاید بتوانم بگویم که ضربه خودسانسوری از سانسور بیشتر است. به این جهت که مخاطب متوجه میشود که نشریه راجع به این موضوع خاص چیزی نگفته است و یا ناقص گفته است. زمانی شایع میشود که یکی از مقامات دانشگاه زنجان کاری کرده که در همه کره زمین خارج از اصول اخلاقی یک استاد دانشگاه است، اما وقتی تلویزیون راجع به این موضوع هیچ چیزی نمیگوید شما میفهمید که سانسور شده است. خودسانسوری از این جهت خیلی بدتر است که شما نمی دانید که سانسور شدید، نمی دانید که نویسندهای که کتاب را برای شما نوشته جاهایی را خودش سانسور کرده است. شما نمیدانید که خبری که منتشر شده و من دارم در نشریه و روزنامه میخوانم نویسنده چند پاراگرافش را ننوشته است و این آسیب بیشتری به خواننده میزند.
علم ارتباطات چگونه میتواند نقش میانجی را در تبیین مرزهای میان آزادی بیان و سانسور بازی کند؟
این سوال خیلی کلیشهای است. دانش ارتباطات میتواند به حکومتها بگوید که تاریخ نشان داده سانسور عاقبت اثرگذار نیست و پیام به مخاطب میرسد.
از دانش ارتباطات میتوانیم این پندها را بگیریم: یکی اینکه دانش ارتباطات نشان داده هیچگاه آنچه سانسور شده مخفی نمانده است. دوم اینکه شبکههای اجتماعی، لو دادند. در تاکسی، اتوبوس، تلفن و ... مردم به همدیگر خبر دادند و گفتند چه خبر شده است و شاید اصلا خبر و موضوع را بدتر منتشر کردند. سوم و از همه مهمتر اینکه اکنون ما داریم دوره دهکده جهانی را طی میکنیم، میدانید دسترسی مردم به صدها فرستنده ماهوارهای و تلویزیونی و اینترنت و ... از ویژگیهای دهکده جهانی است اینها 20 سال پیش نبود. به زودی دوره دهکده جهانی تمام میشود و دوره دیگری شروع میشود که نام آن «بازار پیام» است. اولین بار یازده سال پیش در کنفرانسی در بوداپست در مورد آن صحبت کردم. وقتی بازار پیام اتفاق بیفتد سانسورچی نمیتواند هیچ چیزی را پنهان کند، آنقدر منابع فرستنده زیاد است که از طرق دیگر به دست بیننده میرسد. بنابراین به نظرم این جواب نمیدهد و در واقع اگر بخواهند به دانش ارتباطات اعتماد کنند باید فکر کنند که این جواب نمیدهد.