اشاره:
با ورود ارتباطات به همه زوایای یک جامعه همبستگی ملی بسط یافته و قوام میپذیرد و افراد از احساس تعلق به خود خارج شده و به یک واحد ملی آگاهی مییابند. ورود ارتباطات و رسانهها به حریم گروههای اجتماعی موجب میشود هر واحد یا نهاد و یا سازمان ابعادی نو بیابد. روابط عمومی نیز یکی از پایههای رسانهها و ارتباطات است که در یک سازمان وظیفه اطلاعرسانی و شفافسازی عملکرد رکنهای مختلف آن سازمان را بر عهده دارد. همان طور که دکتر حسین قندی استاد و مدرس روزنامهنگاری همچون بسیاری از روزنامهنگاران با سابقه، معتقد است: روابطعمومی چشم و گوش سکاندار یک سازمان است و شفافسازی رمز موفقیت روابطعمومی سازمانها است.
با دکتر حسین قندی در رابطه با جایگاه و وظایف روابطعمومی سازمانها به گفتوگو نشستهایم.
تعریف شما از نقش روابط عمومی در سازمانی که چنین ویژگیهایی را برای آن برشمردید چیست؟
برای پاسخ به این سؤال باید کلیاتی در مورد روابط عمومی در ایران بگویم. سابقه روابط عمومی در ایران به دهه 1330 برمیگردد، یعنی از زمانی که روابطعمومی در آمریکا در اوایل قرن بیستم شکل گرفت و در دهه 30 توسط انگلیسیها به ایران آورده شد و برای اولین بار در شرکت نفت آغاز به کار کرد. حدود 50 سال است که ما با روابط عمومی آشنا هستیم و از سال 1346 هم به عنوان یک درس در دانشگاههای ایران مطرح شد. اما در این مدت طولانی ما هیچگاه به رشد دست نیافتهایم و روابط عمومی در هیچ سازمانی از جمله شرکت نفت، خودروسازی، تبلیغات اسلامی و سایر سازمانها رشد نکرده است، دلایل مختلفی هم دارد. اما یکی از مهمترین دلایل آن نحوه آموزش ما است. آموزش ما به 30 سال پیش برمیگردد یعنی همان کتابهایی که در سال 1346 منتشر شده، هنوز در حال تدریس است و کتابهای ما هیچگاه رشد نکرده است، استادها تغییر کردهاند اما پایه و بنیان این تغییر به نحوی نبود که به رشد و شکوفایی روابطعمومی منجر شود تا اینکه حدوده ده یا دوازده سال پیش دولت به این موضوع توجه کرد و روابطعمومی اندکی فعال شده و وارد دولت شد.
اما آنچه که در دولت شکل میگیرد معمولاً اندکی هم دچار ضعف و سستی است، چرا که انتظارات بیش از آن چیزی است که سازمانهای دولتی قادر به انجام آن باشند و لذا روابطعمومی سازمانهای ما در حال حاضر تبدیل به اتاق تبلیغ مسئولان شده است و این یک بحران است. در حالی که ما در مبانی ارتباط جمعی که روابطعمومی نیز جزئی از آن است باید به چهار نکته اساسی توجه کنیم: اطلاعرسانی، تبلیغ و اغناء، سرگرمکردن و آموزش. اما این سؤال همیشه برای خود من پیش میآید که آیا ما در بخش روابطعمومی توانستهایم در این پایههای اصلی و بنیادین توسعه ارتباطات قدم برداریم؟ مسلماً خیر. در سازمانها و شرکتهای مختلف دنیا، روابطعمومی همطراز مدیریت ردهبندی میشود. اما در اینجا در برخی ادارات دولتی و سازمانها باید بگردید تا روابطعمومی را پیدا کنید در حالی که روابط عمومی باید اولین اتاقی باشد که هرکسی وارد یک سازمان یا موسسه میشود، ابتدا آنجا را ببیند. همان طور که در تعریف جهانی از روابطعمومی نیز گفته شده روابطعمومی بین عوامل درون سازمان با سازمان و عوامل بیرون سازمان تفاهم ایجاد میکند و عنوان اتاق شیشهای به آن داده شده است. یعنی جایی که باید دارای بالاترین میزان شفافیت باشد، اما در اینجا اینطور نیست.
علت این عدم رشد روابط عمومی سازمانها را در چه چیزی میدانید؟
همانطور که گفتیم یک دلیل آن به نحوه آموزش ما برمیگردد. ما باید سطح آموزشهایمان را بالا ببریم. یک مسئول یا کارمند یا خبرنگار روابط عمومی باید بداند چه وظایفی دارد و چه اهدافی را باید دنبال کند که این تنها از طریق آموزش امکانپذیر است. دلیل دیگر این است که روابط عمومی ما هنوز به این پایه نرسیده که بتواند انتقاد را بپذیرد. به همین دلیل من بارها دیدهام که وقتی روابطعمومی سازمانها با یک خبر انتقادی در یک روزنامه یا نشریه مواجه میشوند، ابتدا آن را تکذیب کرده و بعد توضیح آن تکذیب را میدهند، اما وقتی توضیح را میخوانید، میبینید چیزی که همان روزنامه یا نشریه گفته را تکرار کرده است اما ابتدا آن را تکذیب میکند چون ما هنوز قدرت انتقادپذیری نداریم. علت دیگر رشد روابط عمومی سازمانها در این است که روابطعمومی سامانهای دارد که باید در بخشهای مختلف تعریف شود. اما ما چنین تعریفی نداریم و روابطعمومیهای ما همیشه در ردههای پایین سازمانی قرار میگیرند و دلیل مهمتری که باید به آن توجه کرد این است که مسئولانی که در رأس سازمانها قرار دارند باید با این نکته آشنا شوند که هدف از ایجاد روابطعمومی چیست، چه کارهایی بر عهده این بخش است. عدم آگاهی برخی مسئولان سازمانها با نحوه کار روابطعمومی نیز تاثیر زیادی در عدم رشد آنها داشته است. همه این دلایل سبب شده که ما نتوانیم اهدافی که برای روابطعمومیها تعریف شد را بدرستی بشناسیم. در حالی که اگر اینها را بشناسیم دیگر تفاوتی ندارد که روابطعمومی در سازمان تبلیغات اسلامی باشد یا سازمان دیگر، بلکه در هر جا که باشد میتواند وظایف خود را بدرستی انجام دهد.
با توجه به اینکه یکی از اهداف سازمان تبلیغات اسلامی، توسعه و اشاعه فرهنگ دینی و تقویت باورهای دینی مردم است و روابطعمومی نیز بخشی است که وظیفه اطلاعرسانی و تبلیغ اهداف سازمان را برعهده دارد، باید از چه ویژگیهایی برخوردار باشد تا بتواند این رسالت خود را به بهترین نحو انجام دهد.
همیشه وقتی صحبت دین به میان میآید و شاید در مورد تمام ادیان این طور باشد، خود به خود کمی محدودیت ایجاد میشود اما من فکر میکنم حداقل دین ما، اسلام این گونه نیست و این محدودیت را ندارد. ما در احادیث و روایات گذشتگان میخوانیم که پیامبر اکرم و سایر ائمه، حتی با مخالفان خود بحث میکردند.
وقتی ما این نگاه باز را از سران دین خود داریم، قاعدتاً باید اینگونه عمل کنیم. اما ما میخواهیم دین را در یک چارچوب محدود کنیم حال فرقی نمیکند که این کار را از طریق روابط عمومی انجام دهیم یا یک روحانی در منبر. این محدودیتهایی که ما ناخودآگاه ایجاد کرده و مسائل دینی را با یک پوشش میپوشانیم، خود به خود روابطعمومی را هم محدود میکند. حال در سازمانهای غیردینی نوع دیگری محدودیت ایجاد میشود. سازمانهای دینی نیز به دلیل خود دین محدود میشوند. یک مثال بسیار ساده میزنم، ما فاکتورهایی داریم و مثلاً میگوییم کسی که به مسجد نرود، خدا را قبول ندارد در حالی که این طور نیست. ممکن است کسی در طول عمرش به مسجد نرفته باشد اما دیندار هم باشد. لذا ما یک سری گفتارهایی داریم که خود به خود کسانی را که میخواهند در معرفی و ترویج دین کوشا باشند هم محدود میکند. در حالی که به نظر من گستره دین بسیار زیاد است.
یعنی از زمانی که آدم ابوالبشر به دنیا آمده نوعی باور و ایمان در او بوده است و این شکلبندی شده است، در یک جغرافیایی حضرت مسیح (علیهالسلام)، در جغرافیای دیگری موسی (علیهالسلام) و در جغرافیای دیگری حضرت محمد (صلیالله علیه و آله) ظهور میکند که اسلام را از اندلس تا فرانسه هم میبرد، چون لشکریان اسلام تا پاریس هم رفته بودند. اما ما این گستردگی را یا در زاویه دینی و یا در روابط عمومی محدود میکنیم. یعنی یک بخش آن این است که سطح کلاسهای اطلاعرسانی و خبرنویسی و دانشکدههای روابطعمومی به قدری پائین است که به دانشجو آموزش خبرنویسی نمیدهد و وقتی این فرد در روابط عمومی قرار میگیرد برای نگارش یک خبر دچار مشکل میشود، لذا خبری که به یک روزنامه میفرستد قابل استفاده نیست. در واقع میخواهم بگویم ابتدا باید پایههای کار را اصلاح کنیم و بعد سراغ سایر مسائل برویم؛ اینکه آیا مبانی اقناع و تبلیغ را آموختهایم، با تاکتیکهای تبلیغی آشنا هستیم، و بخش دیگر این است که بدانیم دین را از چه طریقی میتوان اشاعه داد: آیا نیاز است به مسائل عینی بپردازیم یا ذهنی، آیا خرافه در مواقعی به کار میآید یا نه. یک سری مسائل در همه ادیان هست که مردم آن را پذیرفتهاند. مثلاً در اینجا مردم ما برای امام رضا علیهالسلام نذر میکنند، آیا روی این مسئله تبلیغ شده یا باور خود مردم است.
لذا روابطعمومی باید روی این دو بخش یک ساماندهی ریشهای انجام دهد و بعد سراغ جزئیات برود. به نظر من بحث موضوعی هم نیست که روابطعمومی روی چه مسئلهای کار میکند، بلکه بیشتر بحث تکنیکی است. این تکنیک ابتدا باید آموزش داده شود و گسترش یابد، سپس روی موضوعات مختلف از جمله دین برویم. به طور مثال اگر یک روحانی روابط عمومی داشته باشد بهتر میتواند دین را رواج دهد چون میداند با یک زن سالمند چگونه حرف بزند، با یک جوان چگونه صحبت کند، اینها کاملاً متفاوت از هم است و اگر به این مسائل توجه نکنیم، هرکاری انجام دهیم به بنبست میرسد. اما بعد از اینکه این کار را انجام دادیم میتوانیم بگوییم ما به لحاظ روابط عمومی رشد کردهایم، روابط عمومی بسیار شفاف عمل کرده و حقیقت را بیان میکند. حال این حقیقت را میتوان در زوایا و موضوعات مختلف در جامعه گسترش داد که یکی هم دین و مذهب است.
آیا به دلیل عدم آموزش صحیح است که شفافسازی در روابط عمومی به خوبی صورت نمیگیرد؟
یکی از دلایل آن این است که ما آموزش درستی در زمینه روابطعمومی نداریم. البته میتواند دلایل دیگری هم داشته باشد اما اگر ما آموزش درست داده باشیم کسی که کار اطلاعرسانی را انجام میدهد راه نفوذ در میان مردم را میداند.
این راه نفوذ چیست؟
همان آموزش صحیح است. به طور مثال به من میگویند نمیتوانی در مورد «برف» بنویسی چون برف مشکلاتی ایجاد میکند، ترافیک میآورد، افرادی مانند کارتنخوابها در هوای برفی در خیابانها میمیرند. اما اگر من با تکنیکهای اطلاعرسانی آشنا باشم میگویم من نمینویسم مردم میمیرند اما چیزی مینویسم که تلویحاً میگوید برف خطرساز است و کسی میتواند این کار را انجام دهد که آموزش اطلاعرسانی را دیده باشد اما چون ما راههای مختلف را نمیدانیم و همه از یک سبک و روش استفاده میکنیم، موفق نمیشویم که اطلاعرسانی درست انجام داده و در مردم نفوذ کنیم. یعنی خبر را نوشته و اطلاعاتی میدهیم اما آنچه که باید در آن خبر باشد نیست. یک مثال ساده میزنم، من چندی پیش خبر مرگ فردی را در یک روزنامه خواندم. اما در هیچ جای این خبر به علت مرگ این فرد اشارهای نشده بود. همه میمیرند، اما کسی که خبر مرگ او در روزنامه آمده، حتماً فرد مهمی بوده پس باید علت مرگ او هم در خبر روشن باشد. وقتی در این خبر ساده علت را مطرح نمیکنیم در سایر مسائل هم همین طور است.
یک سازمان روابط عمومی که میخواهد دین را تبلیغ کند باید علت این تبلیغ را بداند: چرا ما این تبلیغ را انجام میدهیم؟ یا به طور مثال اگر میخواهیم در یک جامعه مسیحی اسلام را رواج دهیم، چه راهها و تکنیکهایی برای انجام این کار وجود دارد؟ زمانی که مسیونرهای مسیحی به آفریقا و آسیا رفتند عکسهایی از حضرت مسیح با صورت سفید، موهای بلوند و پیراهن سفید بلند چاپ کرده و با خود بردند. اولین چیزی که سیاهان آفریقا را جذب مسیحیت کرد زیبایی همین عکس بود. در حالی که ما مسیح را ندیدهایم و عکس او ناشی از تصور افراد است. اما مسیونرهای مسیحی از همین عکس برای تبلیغ دین مسیح استفاده کردند. این در حالی است که ما مدتی برای کشیدن عکس ائمه و پیامبران (علیهمالسلام) ممنوعیت داشتیم و در حال حاضر هم که عکس حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) را میکشیم بدون پیروی از هیچ اصول و هدفی است و اصلاً عکسها نوع دیگری بیان میشود.
این نشان میدهد ما روشها را نمیشناسیم در حالی که باید روشها را بشناسیم و بدانیم هر روش در چه مواقعی کارایی دارد و در چه مواقعی ندارد. در آن زمان آدم سیاهی که جز سیاهی و زشتی چیزی نمیبیند وقتی یک عکس زیبای مسیح را میبیند طالب آن میشود و به دنبال آن سایر تبلیغات هم انجام میگیرد که این فرد شفا میدهد، اگر تو هم به دین او بپیوندی شفا مییابی و000 اما نتوانستهایم از این روشها استفاده کنیم در حالی که همه اینها تکنیکهای روابطعمومی است. متأسفانه کتابهایی هم که در این زمینه در ایران منتشر میشود غالباً ترجمه است که فایدهای برای ما ندارد چون ما هنوز به آن مرحله نرسیدهایم که از کتابهای ترجمه استفاده کنیم، دانشجوی ما هنوز اصول اولیه روابطعمومی را نمیداند اما ترجمه روشهای بازرگانی و تبلیغاتی این کارها را میخواند. هنوز مرحله اول را یاد نگرفته نمیتوان مرحله دوم را آموخت.
لذا ما کتابها و پژوهشهای ترجمه شده زیادی در این زمینه داریم که مثمر ثمر نبودهاند چون ما اصول اولیه را نمیدانیم. وقتی ما چگونگی راههای تبلیغ، اطلاعرسانی، آموزش و سرگرم کردن را نمیدانیم، چطور میخواهیم از تئوریهای روابط عمومی استفاده کنیم.
به نظر شما آیا تفاوتی بین یک روابطعمومی دینی با روابطعمومی غیردینی وجود دارد؟
به نظر من هیچ فرقی وجود ندارد. هر روابط عمومی در هر جایی اصولی دارد، به همین دلیل ما درسی به نام اصول روابط عمومی داریم. یک بخش روابط عمومی افرادی هستند که خبر و اطلاعات میدهند و باید مهارت خبرنویسی داشته باشند که در دانشگاه تدریس میشود اما بهدرستی آموزش داده نمیشود و افراد وقتی از دانشگاه بیرون میآیند مهارتی در این کار ندارند؛ حال این فرد چه در سازمان تبلیغات اسلامی باشد، چه در سازمانی دیگر، نمیتواند کارش را به درستی انجام دهد.
بخش بعدی این است که کسی که روابط عمومی و اقناع و تبلیغ را یاد گرفته و با شیوههای آن آشنا است، وارد حوزه دین میشود که اینجا نیاز به تخصص دیگری دارد. در اینجا میتوانیم از علمای این بخش استفاده کنیم. یعنی خبرنگاران این بخش یا کارمندان روابط عمومی طی دورههایی، نزد یک مجتهد یا استاد دانشگاهی که درجه اجتهاد دارد، راههای توسعه و تبلیغ دینی را بیاموزند. این افراد پایه اولیه را آموختهاند، حال به طور تخصصی یاد میگیرند که چگونه میتوان آموزش و توسعه داد.
مثالی میزنم، پیامبر اکرم 13سال در مکه سکوت کردند و آیات مکی که در آنجا برایشان نازل شد را بعدها در مدینه مطرح کردند. این نشان میدهد ایشان راههای اشاعه دیناش را میدانست. ما نیز در زمینه دینی کسانی را داریم که میتوانند روشهای لازم را به کارکنان روابط عمومی آموزش دهند. همانطور که ما در بحث تخصصی روزنامهنگاری میگوییم فرد دو سال اول کارهای خبرنویسی، گزارش و گفتوگو و000 را یاد بگیرد و دو سال بعد در یک حوزه تخصصی مثلاً سینما آموزش ببیند. وقتی چهار سال تمام شد این فرد خبرنگار حوزه سینما یا اقتصاد یا دین و در واقع یک خبرنگار تخصصی شده است و این در مورد تمام حوزهها از جمله «دین» صدق میکند. لذا به نظر من مسئولان روابطعمومی سازمان تبلیغات اسلامی لزوماً نباید مجتهد باشند اما میتوانند در محیط کارشان آموزش تخصصی ببینند تا بدانند به لحاظ نوشتاری و گفتاری چگونه میتوان به اشاعه دین و فرهنگ دینی پرداخت. بنابراین تفاوتی بین روابط عمومی در سازمانهای مختلف وجود ندارد.
اساس و پایه همه آنها یکسان و همان اصول و روشهای روابط عمومی است و تنها تفاوت در همین آموزشهای تخصصی است که در هر حوزهای باید از علما و کارشناسان آن حوزه در این زمینه استفاده کرد. مثلاً در حوزه دین کسانی هستند که میتوانند شرعیات را آموزش داده، توضیحالمسائل دهند، کسانی هستند که میتوانند دین اسلام را به عنوان یک دین آزادیخواه معرفی کنند. ما در تاریخ اسلام کسانی مثل حضرت ابوالفضل (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) را داریم که سرشار از رشادت و مردانگی هستند و اینها باید به شیوه درستی انعکاس یابد، اما فقط به بخش گریه و عزاداری آن میپردازیم. در حالی که میتوانیم اسطورههای دینی خود را تبلیغ کنیم و برای این کار تکنیکهای مختلفی وجود دارد. اما روابطعمومی این کار را انجام نمیدهد چون نمیتواند از یک حدی پا فراتر بگذارد.
به نظر شما روحانیون تاچه حد میتوانند در موفقیت و افزایش کارایی روابط عمومی یک سازمان دینی موثر واقع شوند؟
به نظر من خود روحانیون از علمای روابطعمومی هستند چون میتوانند به لحاظ روانشناسی مردم را بخندانند، بگریانند، افسرده و یا خشنود کنند و این را در حوزه آموزش دیدهاند. وقتی چنین افرادی را داریم باید در کار روابط عمومی از آنها استفاده کنیم. اصول و روشهای کار روابط عمومی را به او آموخته و از مهارت او بهره بگیریم. حتماً نباید افراد غیرروحانی چنین کاری را انجام دهند. چرا یک کشیش میتواند همه کاری انجام دهد اما یک روحانی نمیتواند و فقط باید کارهای خاصی انجام دهد، مثلاً پیشنماز شود یا در منبر سخنرانی کند. او میتواند لباس شخصی پوشیده در بین مردم باشد و مشکلات آنها را لمس کرده و آن را حل کند چون راه آن را میداند. بحث روابطعمومی که پیش میآید فکر میکنیم که روابط عمومی یک موجود چهار دست و پا است که اگر یک افسار دور گردن آن ببندیم میتوان او را همه جا برد، در حالی که برای رام کردن یک موجود سرکش باید علم آن را بیاموزیم. در روابط عمومی هم باید علم آن را آموخت و سپس وارد حوزههای مختلف تخصصی شد.
ارکان روابط عمومی در یک سازمان دینی چیست؟
روابط عمومی در هر سازمانی، چه دینی و چه غیردینی دو اصل اساسی دارد که باید به آن بپردازد، اطلاعرسانی و تبلیغ. البته هر روابط عمومی محدودیتهایی دارد اما اگر شیوههای تبلیغ و اطلاعرسانی و تبلیغ را بدانیم، میتوانیم بر محدودیتها غلبه کرده و مخاطبان خود را جذب کنیم. مثالی میزنیم، روابط عمومی فروشگاههای قدس به قدری ضعیف عمل میکند که تمام فروشگاههای قدس را با رکود مواجه کرده است به جای آن فروشگاههای شهروند آمده که یکی از کارهای روابط عمومی آن جوایزی است که برای مشتریان این فروشگاه گذاشته است. این شیوه تبلیغ آن روابط عمومی است و مردم نیز به راحتی با همین شیوه از این فروشگاه خرید میکنند. در بحث اطلاعرسانی هم با شیوه درست و بدون اینکه به مردم دروغ بگوید ثابت میکند قیمتهای این فروشگاه ارزانتر از فروشگاههای دیگر است و بدین ترتیب با استفاده از دو شیوه درست تبلیغ و اطلاعرسانی افراد بیشتری را جذب میکند. یک روابط عمومی خوب در حوزه دینی نیز نمیتواند بدون اطلاعات، تبلیغ و اطلاعرسانی کند باید به او اطلاعات دهیم تا بتواند با شیوههای درست تبلیغ و اطلاعرسانی به اشاعه دین بپردازد.
همانطور که اشاره کردید اطلاعرسانی و تبلیغ از وظایف اصلی روابط عمومی یک سازمان در هر حوزهای است، با توجه به این مسئله فکر میکنید روابط عمومی سازمانها در حال حاضر با چه مشکلات و موانعی در زمینه اطلاعرسانی و تبلیغ مواجه هستند؟
یکی از این مشکلات عدم آگاهی مدیران رأس سازمان از کار روابط عمومی و جایگاه آن است. اگر مدیریت آن سازمان نسبت به کار روابط عمومی آگاه نباشد، مرزهایی برای روابط عمومی قرار دهد و بگوید نمیتوانی از این فراتر بروی آنگاه روابط عمومی در ایفای نقش خود با مشکل مواجه شده و نمیتواند نقش مطلوب و تاثیرگذاری داشته باشد. هر تصمیمی که مدیریت سازمان اتخاذ میکند روابط عمومی باید از آن مطلع باشد و این بخش است که باید تعیین کند این تصمیم چگونه اجرا شود، چرا که راههای آن را میداند. اما متأسفانه ما در سازمانها و ادارات به این مسئله توجه نداریم و روابطعمومی را در پایینترین بخش پنهان میکنیم. مثالی میزنم، من از روابطعمومی سازمانی خواستم یک خبر بدهد. گفت من سه روز است این خبر را نوشتهام اما باید چندین روز طی شود تا از مدیریت این بخش به ردههای بالاتر برود و در نهایت مدیری که در رأس سازمان قرار دارد آن را تأیید کند و بعد به روزنامه بفرستم اما این خبر دیگر قابل استفاده نیست چون خبر باید در همان روز که رخ میدهد اطلاع داده شود نه چند روز بعد. اینها مشکلاتی است که به دلیل عدم آگاهی رؤسای سازمانها ایجاد میشود. لذا کسی که در رأس سازمان است باید از وظایف روابط عمومی آگاه باشد و این دو در کنار هم باشند.
روابطعمومی تعیین میکند مدیریت سازمان چه کاری انجام دهد، نه برعکس. یعنی روابط عمومی میگوید در این شرایط باید در مورد این موضوع تبلیغ کرد، یا باید سکوت کرد، الان زمان داد زدن است یا زمان تبلیغات فیلم است یا زمان آن است که به مردم از طریق جراید اطلاعات دهیم یا چون در این شرایط با مردم عام مواجه هستیم باید از طریق رادیو اطلاعرسانی و تبلیغ کنیم. حتی انتخاب وسایل ارتباط جمعی نیز بر عهده روابطعمومی است. اما چون چنین ارتباطی بین مدیریت سازمان و روابط عمومی آن وجود ندارد، لذا روابط عمومی هم زیاد در جریان مسائل و امور سازمان قرار نگرفته و از آن آگاه نیست تا بتواند اطلاعرسانی درستی کرده و مردم را نسبت به مسئلهای آگاه کند و اگر مردم آگاه نباشند به ضرر یک سازمان چه درحوزه دینی و چه غیردینی است.
مشکل دیگری که در این زمینه وجود دارد آموزش تاکتیکها و تکنیکها و وجود نیروهای ماهر در روابط عمومیها است. در حال حاضر دانشکدهها نیروی خوب بیرون نمیدهند، اما میتوانیم از افرادی که در این زمینه خبره هستند یعنی کارشناسانی که در حوزههای تبلیغاتی و روابط عمومی صاحبنظرند، برای آموزش استفاده کنیم. خود من مدتی است که به خبرنگاران روابطعمومیها آموزش میدهم. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که خبرنگاری خمیرهای میخواهد که اگر در وجود کسی نباشد، بزرگترین اساتید هم به او آموزش دهند بیفایده است. لذا اگر آن خمیره در فرد باشد، اصول اولیه را آموزش دیده و بعد خودش جلو رفته و آموزش و تکنیکهایش را تکمیل میکند. مشکل دیگری که در زمینه شیوه اطلاعرسانی و تبلیغات داریم این است که ما فکر میکنیم مردم نباید از برخی مسائل آگاه شوند و این فقط مربوط به یک روابط عمومی و سازمان خاص نیست بلکه در تمام حوزهها و در کل سیستم ما اینگونه عمل میشود. به طور مثال در زمینه ایدز فکر میکنیم نباید به مردم اطلاعات بدهیم. در حالی که از این مسئله غافل هستیم که مردم ناآگاه به زیان کل حکومت و سیستم هستند و نمیتوانند یاور حکومتها باشند. اما ما معمولاً همین نگاه را داریم و نمیخواهیم مردم را به خوبی آگاه کنیم و تا زمانی که این نوع نگاه حاکم است روابط عمومی در هیچ حوزه دینی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و 000 نمیتواند رشد کند. البته به نظر من اگر خبرنگار خبره باشد راه گفتن این مسائل را هم پیدا میکند، چرا که موضوع تفاوتی ندارد، تکنیکها و تاکتیکها مهم است. اول تکنیک را و بعد تاکتیک را بیاموزیم، از آن طریق میتوانیم هرچیزی که نیاز آن سازمان یا اهداف آن است را تبلیغ کرده و رشد دهیم.
به نظر شما علت وجود این دیدگاه که مانع اطلاعرسانی شفاف و آگاهی کامل مردم از مسائل حوزههای مختلف میشود، چیست؟
به نظر من این دیدگاه ناشی از ناآگاهی یا ضعف مسئولان برخی حوزهها است. مثالی در مورد کارتن خوابها میزنم تا موضوع روشن شود. سال گذشته حدود 25 نفر از کارتن خوابهای تهران در اثر سرما مردند لذا تصمیم گرفته شد گرمخانهای برای این افراد احداث شود. در تمام دنیا گرمخانهها و فضاهایی که به افراد ناتوان اختصاص مییابد در منطقهای غیرمسکونی است تا مزاحمت یا خطری برای مردم نداشته باشد اما ما این کار را نکرده و این گرمخانه را در یک محله احداث کردیم. مردم هم وقتی دیدند که عدهای معتاد و بیخانمان در اینجا جمع شدند، ترسیدند و این مکان را آتش زدند. اما گفتند خبر آتش گرفتن این مکان را اعلام نکنند. امسال که دوباره فصل سرما رسیده و عدهای از این افراد بدون سر پناه در خیابان هستند بازهم خبر آن اعلام نمیشود. چون اگر اعلام شود ضعف کارهای قبلی ظاهر میشود.
بنابراین همان طور که میبینید ناتوانی و عدم اقتدار در برخی ساماندهیها ما را وادار به سکوت و عدم اطلاعرسانی میکند. منظور من این نیست که همه مسئولان ما باید همه چیز را بدانند، اما میتوانند مشاورانی در زمینههای مختلف داشته باشند تا آنها را در اداره امور یاری کنند. به طور مثال کسی که شهردار یک منطقه میشود باید چند مشاور در زمینههای مختلف محیط زیست، ترافیک و000 داشته و از آنها برای ایجاد یک محیط امن در منطقه خود کمک بگیرد. اما ما هیچگاه در مسئولیتهایمان یک مجموعه نیستیم، میخواهیم تک باشیم و فقط حرف ما مطرح باشد در حالی که این اشتباه است. یک مثال جالب میزنم تا تعامل بین مسئولان و روابطعمومیها و معنای مجموعه روشنتر شود. آمریکا در دهه 80 نیروهای خود را به سومالی فرستاد تا این کشور را اشغال کند. مدتی که گذشت متوجه شد قادر به انجام این کار نیست لذا دست و پای یکی از خلبانان خود را که کشته شده بود بسته و روی زمین کشیدند و در همین حالت عکاسان از او عکس گرفتند، سپس مطبوعات خود را فراخوانده و این مسئله را با آنها مطرح کردند که ما باید به نوعی از این درگیری خارج شویم، راه و روش آن بر عهده شما است.
مطبوعات هم عکسها را چاپ کرده و نوشتند آمریکا باید از سومالی خارج شود، جان جوانان ما در خطر است و سر و صدایی به راه انداختند، دولت هم گفت ما به خواسته شما احترام میگذاریم و از سومالی خارج شد. اما چرا در حال حاضر از عراق بیرون نمیآید و مطبوعات آن هم ساکت نشستهاند، پس روشن است که در اینجا اهداف دیگری دارد. در واقع یک همخوانی جمعی و تعامل بین مسئولان و روابط عمومیها و رسانهها وجود دارد. روابط عمومی یک پایه رسانهها و ارتباطات است و اگر این تعامل بین رئیس یک سازمان و روابط عمومی آن برقرار نباشد مسلماً با شکست مواجه میشود و تمام فعالیت روابط عمومی محدود به حرف و خواسته رئیس سازمان میشود.
جذابیت یک خبر دینی خوب را در چه چیز میدانید؟
به نظر من بین هیچ یک از انواع خبرها تفاوت وجود ندارد، بلکه تفاوت در شیوه استفاده از سبکهای خبری است. حدود ده سبک مختلف برای خبرنویسی وجود دارد و هر خبری که اعلام میشود راههای مختلفی برای نوشتن آن وجود دارد و میتوان از این ده روش راهی را برای نگارش آن انتخاب کرد برحسب اینکه مخاطب کیست، سن، میزان سواد، گروه اجتماعی، جنسیت و سایر ویژگیهای او چیست، میتوان یک سبک خبری را انتخاب کرده و گفت این بهترین روش برای تاثیر خبر در این جامعه است. لذا برای تنظیم خبر خوب و جذاب دینی یا غیردینی باید از ویژگیهای مخاطب خود به خوبی آگاه باشیم.
همانطور که میدانید روابطعمومی برخی سازمانها هنوز به شکل سنتی عمل کرده و تنها به تهیه بروشور و تبلیغات ساده و فعالیتهایی از این قبیل میپردازند. اما برخی از روابطعمومیها اقدام به انتشار نشریه نیز میکنند، شما وجود نشریه برای روابطعمومی سازمانها را تا چه حد لازم میدانید؟
من فکر میکنم وجود نشریه کمک فراوانی به روابط عمومیها میکند تا بتواند اهداف و تفکرات خود را در حوزه خاص خود به مخاطبانشان انتقال داده و ارتباط خوبی با آنها برقرار سازد.
این نشریه برای اینکه بتواند از جذابیت و تاثیرگذاری بالایی برخوردار باشد، باید دارای چه ویژگیهایی باشد؟
نشریات روابطعمومی دو نوع است، نشریات داخلی و نشریاتی که برای عامه مردم منتشر میشود. نشریه داخلی روشهای خاص خود را دارد. اگر ما میخواهیم در درون یک سازمان بولتن یا نشریهای منتشر کنیم و همه آن را بخوانند، اولین اقدام برقراری ارتباط با افراد داخل آن سازمان است. یعنی بوسیله یک پرسشنامه از کارمندان نظرسنجی میکنید تا هم مقتضیات محیط خود و هم خواسته کارمندان را بدست آورید. سپس باید از افرادی که از حوزههای مهم اداری شناخت دارند استفاده کنید و بعد از این شناخت باید به این فکر کنید که نشریهای برای کارمندان سازمان منتشر میکنیم نه مدیران. کارمندان هر روز مدیر را میبینند پس دلیلی ندارد در نشریه هم او را ببینند.
لذا ما هم نباید مرتباً از اسم یا عکس رئیس سازمان استفاده کنیم بلکه بجای آن حتی میتوانیم از مدیر خود انتقاد کنیم. اگر این شهامت در روابط عمومی یک سازمان باشد، میتواند از رئیس سازمان انتقاد کرده و بعد که او پاسخ انتقاد را داد، در شماره بعد اسمش را آورده و مطرح میکنیم مدیر از این انتقاد ناراحت نشده و چنین پاسخی داد. لذا باید موضوعاتی در این نشریه بیاید که وقتی نشریه روی میز کارمندان آن سازمان قرار میگیرد، آن را کنار نگذارند بلکه برداشته و با اشتیاق ورق بزنند و ببینند موضوعاتی در آن کار شده که حتی میتواند برای همسر و فرزندان و خانوادهاش هم جذاب باشد و آن را به خانه ببرد.
روابطعمومیها چگونه میتوانند جذابیت نشریه خود را تا این حد بالا ببرند؟
با در نظر گرفتن مسائل آموزشی و سرگرمی در حوزه خاصی که آن سازمان فعالیت دارد. در مسئله آموزش باید به این امر توجه کنیم که کارمندان فراتر از آنچه که میدانند به چه چیز دیگری نیاز دارند و همان را به زیانی ساده که برای کارمندان و حتی خانوادهاش قابل فهم باشد، بیان کنیم. تولد کارمندان را به آنها تبریک بگوییم. اگر عزایی برای کسی پیش آمد تسلیت بگوییم. این طور هم نباشد که فقط به پیام تبریک و تسلیت ختم شود، بلکه با آن افراد حرف بزنیم، هربار یکی از کارکنان را انتخاب کرده و با آنها گفتوگو کنیم. چند صفحه را به حرفهای کارمندان اختصاص دهیم.
درهای روابط عمومی و نشریه به روی آنها باید با گشادهرویی باز باشد تا کارمندان هر روز بیایند و حرفهای خود را بازگو کنند. وقتی کارمندان میبینند که حرفها یا عکسشان در نشریه چاپ شده، شوق پیدا کرده و جذب میشوند. لذا راههای مختلفی برای جذب مخاطبان درون سازمان وجود دارد و نشریه روابط عمومی باید به گونهای باشد که وارد خانهها شود. مسئله دیگر برقراری ارتباط با بیرون سازمان است. همان طور که گفتیم روابط عمومی اتاق شیشهای است. یعنی باید تمام زوایای آن دیده شود، نکته پنهانی نداشته باشد، نکات منفی و مثبت را باهم بیان کند. اگر قصد بازاریابی دارد، بازاریابی آن باید دقیق و منظم و با نظر کارشناس باشد. طبیعتاً در چنین فضایی اگر یک نشریه تولید کنیم که فقط عکس مسئولان در آن نباشد برای مخاطب جذاب خواهد بود.
اگر هم نشریهای برای خارج از سازمان تولید میکنیم باید مخاطبان خود را درحوزه بیرونی شناسایی کنیم. به طور مثال اگر برای شناسایی کارمندان داخل سازمان یک پرسشنامه میدهیم در بیرون سازمان دو یا سه پرسشنامه بدهیم تا بفهمیم خواستههای مخاطب نشریه چیست. سن، جنس، گروه اجتماعی و سایر خصوصیات او چیست. زمانی که این خصوصیات را بشناسیم در همان مسیر هم گام برداشته و مخاطبان خود را جذب میکنیم.
استفاده از نشریات الکترونیکی و سایتهای خبری را تا چه حد برای روابط عمومی سازمانها مهم میدانید؟
این مسئله کاملاً بستگی به جامعه مخاطب آن سازمان دارد. مثلاً سازمان مایکروسافت راهی غیر از استفاده از اینترنت و نشریه الکترونیکی ندارد چون خواسته مخاطبانش این را میطلبد. لذا در حوزههای مختلف باید گروه مخاطب را شناسایی کرد. سازمان تبلیغات اسلامی باید مخاطبان خود را شناسایی کند، تعداد بازدیدکنندگان از سایت خود را بررسی کند، آیا مخاطبان این سازمان در خانههای خود به کامپیوتر و اینترنت دسترسی دارند؟ به عبارتی ابتدا باید از طریق پرسشنامه مخاطبان خود را شناسایی کرده و از خصوصیات آنها آگاه شویم و بعد اقدام به راهاندازی نشریه یا سایت کنیم، اما ما همیشه برعکس عمل میکنیم. ابتدا یک نشریه تولید میکنیم و بعد دنبال مخاطب میگردیم. این هم از مشکلات دیگری است که نه فقط در حوزه دینی بلکه در تمام حوزهها وجود دارد.
در صحبتهایتان چند بار به جایگاه روابط عمومی در ردهبندیهای سازمانی اشاره کردید، به نظر شما جایگاه تشکیلاتی روابطعمومی سازمانی مانند سازمان تبلیغات اسلامی کجاست؟
آنچه که میگویم، حرف من نیست بلکه در دنیا این را میگویند که در یک سازمان، روابط عمومی باید در کنار مدیرعامل و رئیس باشد و این دو هم عرض هم هستند. در واقع روابط عمومی چشم وگوش سکاندار کل آن سازمان است. حال این روابط عمومی میتواند در زیر مجموعه خود بحثهای مختلفی هم داشته باشد؛ اما در ابتدا باید در این جایگاه قرار گیرد نه در ردههای پایینتر. همانطور که گفتیم هر کاری که مدیریت سازمان انجام میدهد باید با اطلاع و نظر روابط عمومی باشد تابه نتیجه مطلوب برسد. در واقع ما مجموعهای به نام روابط عمومی داریم که باید دانای کل باشد و هرچه از این دانای کل تراوش میکند به سایر قسمتها برسد نه اینکه از سایر قسمتها به این دانای کل تراوش کند. دانایی با عقل متفاوت است؛ ممکن است رئیس یک سازمان فرد عاقلی باشد اما خرد این کار را نداشته باشد. این خرد از طریق تکنیکها و تاکتیکهای روابطعمومی حاصل میشود.
در یک جمله، رمز موفقیت روابط عمومی سازمان تبلیغات اسلامی را در چه چیز میدانید؟
شفافیت درونی و بیرونی، یعنی همان اندازه که درون خودش برای داخل سازمان شفاف است به همان اندازه هم باید برای بیرون سازمان شفاف باشد تا بتواند به ترویج هر فکری که میخواهد برسد، در غیر این صورت موفق نخواهد شد.
الهه عصاریان
گفتوگو با دکتر حسین قندی، روزنامهنگار و استاد دانشگاه
منبع: http://old.ido.ir/a.aspx?a=1385020402
|