شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- از نظر رسانه، آگهیهای بازرگانی یک معنای کلی دارد و آن انواع پیامها و تبلیغاتی است که کارفرما با پرداخت پول، زمان خاصی را برای پخش آنها در اختیار میگیرد. ولی به هر حال آگهیها را میتوان به سه نوع کلی تقسیم کرد:
1- آگهیهای بازرگانی: به آگهیهایی گفته میشود که به تبلیغ کالا، خدمت و یا شرکت خاصی میپردازد و هدفش جذب مخاطبان برای استفاده از آنهاست. این اقدام در مرحله اول، منجر به تأمین درآمد برای عوامل سازنده آگهی و سازمان پخشکننده آن خواهد شد.
2- آگهیهای آموزشی: به مجموع آگهیهایی اطلاق میشود که در پی رشد و ارتقاء دانش عمومی و اخلاقیات جامعه است. در این نوع، آگهی برخلاف نوع قبلی، آگهیدهنده در پی سود نیست. ولی سه گروه دیگر در پی تأمین درآمدی برای خود هستند. البته ممکن است این افراد به دلیل آموزشی بودن آگهی از بعضی انتظارات خود، از جمله افزایش سطح دستمزد یا نرخ بالای پخش آن صرفنظر کنند. مانند آگهیهای «آقای ایمنی» شرکت گاز و یا «بابا برقی» شرکت توانیر.
3- آگهیهای خبری و اطلاعرسانی: منظور آگهیهایی است که در پی انتقال اطلاعات محض به مخاطبان هستند مانند آگهی برگزاری یک مجلس خاص، آگهی تاریخ ثبت نام دانشگاهها و ... (که البته برخی از این آگهیها به صورت متن خبری، به مخاطبان ارائه میشود).
آگهیهای تجارتی در رادیو و تلویزیون
انتقال آگهیهای تجاری از رادیو به تلویزیون، تأثیرات ایدئولوژیک و معانی ضمنی آنها را شدیدتر کرده است و کارگزارن تبلیغات از خصلت استثنایی تصاویر حداکثر بهره را برای تأثیر هر چه بیشتر بر مخاطبان به عمل آوردهاند.
چگونگی و نحوهی انتقال آگهیها از رادیو به تلویزیون شنیدنی است. کشف این دنیای جدید برای کارگزاران تبلیغاتی فرصت ایدهآلی بود، که آن را به هیچ وجه از دست ندادند. در سال 1922، درست در ساعت پنج عصر، از یک کانال رادیویی نیویورکی به نام WEAF، اولین برنامه درآمدزا پخش شد؛ یک پیام ده دقیقهای برای ترویج فروش آپارتمانهای شرکت کویینز واقع در لانگ ایسلند و تقریباً یک سال بعد، حادثه چمشگیر دیگری در تاریخ آگهیهای بازرگانی اتفاق افتاد؛ در ژانویه 1923، یک آژانس تبلیغاتی برای معرفی وسایل آرایشی از یک ستاره سینمایی استفاده کرد. اقبال رادیو برای پخش آگهیهای بازرگانی و تجارتی تا سال 1948 میلادی ادامه داشت و از این سال، آگهیهای تلویزیونی در گیرندههای خانگی آمریکا به نمایش درآمدند. تلویزیون با استفاده از تصاویر در پی چیزی بود که کاملاً با رادیو متفاوت باشد. عملکرد تلویزیون به سرعت ثابت کرد شگردهای رادیویی و رویکرد مردم به رادیو در این رسانه جدید جایی ندارد. تلویزیون به هنر تصاویر متحرک تعلق داشت و رادیو به قدرت تصور و تخیل شنوندگان وابسته بود. یکی از مجریان تلویزیون در کتابی با عنوان اعترافات مینویسد: «در روزهای آغازین تلویزیون، اشتباه من این بود که برای فروش اجناس بر کلمات تکیه کرده بودم. شاید به این دلیل که ما به آن عادت داشتیم و در رادیو تصویری وجود نداشت. در تلویزیون شما باید داستان خود را از خلال تصاویر بیان کنید، آنچه شما نمایش میدهید از آنچه میگویید با اهمیتتر است. در واقع باید کلمات و تصاویر با یکدیگر جفت شوند و هر کدام الگوی دیگری را تقویت کنند» (هانتلی بالدوین، ص 5).
بنابراین تلویزیون و عموماً آگهیهای تصویری در مقایسه با رادیو، نقش فعالتر و قویتر در ایدئولوژیسازی اجتماعی دارند. در تلویزیون چند عنصر خاص وجود دارد که قدرت آن را برای ترغیب و حتی تحریف ذهن مخاطبان افزایش میدهد. ترکیب صحیح و اصولی این عناصر افزایش قدرت را تصاعدی خواهد کرد. این عناصر عبارتند از:
1- تصاویر که در نقش نمادها هستند
2- صدا که محمل نمادهای صوتی به شمار میرود، صدا اعم از کلام، موسیقی و آواهاست
3- تحرک تصویر که با حرکت دوربین میتواند معانی ضمنی پنهان در تصویر را با قدرت بیشتری به مخاطبان منتقل کند.
حرکت دوربین حتی میتواند معانی ضمنی و مجازی جدیدی از تصاویر و نمادهای موجود بسازد. اما رادیو فقط از قدرت صدا و خاصیت تخیل شنوندگانش استفاده میکند و ذاتاً قدرت تحریف و حتی در مواردی، اقناع کمتری نسبت به تلویزیون دارد، زیرا مخاطبانت، پیوسته تفاسیر خود را بر بیان رادیو تحمیل میکنند. در حقیقت میتوان ادعا کرد، مخاطبان رادیو بیشتر تفاسیر خود را بر اساس ایدئولوژی خود عرضه میکنند و رادیو کمتر میتواند برای آنها ایدئولوژیسازی کند و به عنوان یک رویه، مخاطبان خود را در فشار ارزشهای خلق شده از رادیو گرفتار کند. ممکن است این بحث مبتنی برا نگرشها مکلوهان به رسانهها و تقسیمبندی او تحت عنوان رسانههای سرد و گرم باشد، اما نباید از نظر دور داشت عماصری که در خدمت تلویزیون هستند متعددند و ترکیب آنها میتواند بسیار متنوع باشد. ضمن اینکه تلویزیون از دو حس بینایی و شنوایی مخاطبان نیز استفاده میکند. در حال حاضر، در ایران آگهی خاص رادیویی بسیار به ندرت ساخته میشود و اغلب صدای آگهیهای تلویزیونی از رادیو پخش میشود. یعنی کارگزاران آگهی، از عامل شرطیسازی و تداعی معانی استفاده میکنند. لذا رادیو را میتوان تقویتکننده هنجارها و ارزشهایی دانست که در آگهیهای تلویزیونی وجود دارد.
بنابراین میتوان گفت آگهیهای تلویزیونی میتوانند ارزشهای اجتماعی را با قدرت تغییر دهند و ارزشهای جدیدی را که طبیعتاً منطبق بر ایدئولوژی مصرف است به جامعه عرضه کنند و آنها را نهادینه سازند. رواج این ایدئولوژی همهی ساختارهای اجتماعی را به هم خواهد زد. حتی فردگرایی (Individualism) جایگزین روحیه جمعی خواهد شد و روابط اجتماعی که پایههای جمعی دارد و در چهارچوب نظامهای خانوادگی و خویشاوندی شکل گرفته است، در مسیر دیگری قرار خواهد گرفت. خود این تغییرات ممکن است با ایجاد تغییر ساختاری در نظام اجتماعی موجب شود بسیاری از ارزشها و هنجارهای موجود در چهارچوب جدید قابل استفاده نباشد.
خاصیت دیگری که در آگهیهای رادیویی وجود دارد این است که چون از کلمات و واژهها به عنوان نماد استفاده میکند کمتر میتواند بون صحبت از ویژگیهای کالای مورد بحث آن را به مردم معرفی کند. در صورتی که در آگهیهای تلویزیونی یک کالا از طریق پیوند با یک نماد اجتماعی میتواند به مخاطبان معرفی شود بدون اینکه در آن کوچکترین سخنی دربارهی کیفیت و نوع کالا به میان آمده باشد.
مطالعات لیس و کلاین (Leiss and Kline) در سال 1984، حاکی از این بود که، گرایش مهمی در کاهش مدام استفاده از متن (text) در تبلیغات و افزایش روزافزون تصاویر (Illustration) و نمایشها (display) وجود دارد که به نوعی مویّد ادعای جین بادریلارد (Jean Baudrillard) است که بر اهمیت روزافزون تصاویر در فرهنگ معاصر تأکید داشت. انتقال آگهیها به تلویزیون و رسانههای مکتوب تغییر دیگری را نیز موجب شده است که تغییر از تأکید بر بیان و ارائه اطلاعات مربوط به ویژگیهای کالا و فرآوردهی خاص به تأکید بر استفاده نمادین و سمبلیک از آن فرآورده و کالاست. بررسی صورت گرفته بر روی 25 درصد از آگهیهای تجارتی و تبلیغاتی موید این امر است. برای مثال، در بررسی تبلیغات تنباکوی دورهایم مشخص شد که در اوائل قرن، تأکید تبلیغات بیشتر بر روی متن و توصیف فرآیند و بیان ویژگیهای خوب آن بوده است اما امروزه در تبلیغات سیگار مارلبورو تقریباً هیچ متن توصیفی وجود ندارد بلکه فقط برخی تصاویر که به طور عینی یا ضمنی گسترهای از ویژگیهای مطلوب را به این سیگار مربوط میسازد، مشاهده میشود (Johnharms P.4 and Deuglass Kellnev).
این را باید پذیرفت که کالاهای تولید شده در مسیری که جامعه برای توسعه خود تعیین کرده است باید مصرف شود، هر چند نوع تولید و مصرف آن تغییراتی را در فرهنگ اجتماعی ایجاد کند. اما از افتادن در دامان ایدئولوژی مصرف نیز که «کالا سروری» را حاکم میکند، باید به شدت پرهیز کرد. این همان امر نگرانکنندهای است که هورکهایمر و آدرنو از آن به «صنعت فرهنگی» (The culture industry)، انزن برگر (Enzensberger) به صنعت آگاهی (The Consciousness industry) و هاگ (Haug) به صنعت گمراهی یا صنعت سراب (illusion industry) یاد میکنند.
|