بعضی از پژوهشها نشان میدهد که جنسیت در یک سازمان نشانگر آن است که با زنان چگونه رفتار شود. در یک محیط کاری که مردان بیش از زنان در آن حضور دارند، تمایز جنسی بسیار بیشتر به چشم میخورد و نوع گفت و شنود، شوخی و تأکید بر جاذبههای جنسی متفاوت است و زمانی که در این محیطها کار میکنند انتظار میرود که با تصاویری که از مردان در خصوص جنسیت وجود دارد، همراه باشند و در نتیجه خطر تضییع حقوق جنسی بسیار بیشتر است. «شیلینگ» و «فورد» در سال 1991 معتقد بودند که در سازمانهایی که در زمینه تعداد کارکنان زن و مرد تعادل وجود دارد تضییع حقوق جنسی کمتر است، زیرا تقاضای مردان برای آنکه زنان به شیوه دلخواه آنان رفتار کنند کمتر است. «مورگنسون» پا فراتر نهاد و پیشبینی کرد که تضییع حقوق جنسی کاهش خواهد یافت، زیرا ورود زنان به محیط کار رو به افزایش است و تعادل بین زنان و مردان شاغل ایجاد میشود. اگرچه «سگراو» دریافت که هیچ دلیل بدیهی برای حمایت و دفاع از این ایده وجود ندارد و شواهد بیشتر نشان از نادرست و بیاعتبار بودن آن میدهند. «فیتنر جرالد» و سایرین رفتار مستمر تضییع حقوق جنسی را که با آزار جنسی آغاز شده است، به نمایش گذاشتند که حاوی رفتارهایی چون توهین و ناسزا گفتن، خفیف و خوار کردن و یا موارد مشابه بود که این روند به سوی رفتار فریبنده و گمراه کننده (بیمیلی، عدم تناسب و تضادها و برخورداری فیزیکی یا کلامی)، برابری جنسی (تقاضای فعالیت جنسی یا رفتار مرتبط با جنسیت که با وعده پرداخت پاداش صورت میگیرد)، فعالیت جنسی (فعالیت جنسی یا سایر رفتارهای مرتبط با جنسیت که با تهدید به تنبیه صورت میگیرد) و در پایان تجاوز جنسی (تجاوز و یا تجاوز به عنف) همراه بودهاند. سایر پژوهشگران تلاش کردهاند تا تضییع حقوق جنسی را از دیدگاههای مختلف و متفاوت نظری تشریح کنند. به عنوان مثال، «جونز» در سال 1996 خطوط راهنما را به ملاحظات فلسفی پیوند داد. گفتار و کردار، تضییع حقوق جنسی را دربر خواهند داشت اگر:
1- کسی که مرتکب تضییع حقوق جنسی میشود، در حضور همسر یا عاشق به این کار مبادرت ورزد.
2- کسی که مرتکب تضییع حقوق جنسی میشود، از اینکه این اقدامات یا سخنان را در روزنامه محلی یا شبکه خبر تلویزیونی منعکس کند احساس راحتی نکند.
3- این اقدامات یا سخنان برای فعالیتهای تجاری ضروری نباشد. حال اگر این فعالیتهای تجاری موضوعات پیچیده اقتصادی یا راندن یک اتوبوس باشد.
بنابراین تضییع حقوق جنسی بر پایه این تفکر را میتوان با تدوین دقیق آنچه که فردی میخواهد انجام دهد یا بگوید حذف کرد. «هیکس» و «گلن» در سال 1996 برای پرداختن به موضوع تضییع حقوق جنسی، راهکاری اجتماعی فرهنگی را مورد استفاده قرار داده و با آن به عنوان پدیدهای ارتباطی برخورد کردند که آن را به فعالیتهای فرهنگی و زمینههای اجتماعی پیوند دادند. آنان شنودههای «انیتا هیل» و «کلارنس توماس» را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و دو شیوه کاملاً مجزا در فرآیند تضییع حقوق جنسی یافتند که عبارتند از:
1- اخراج و برکنار کردن افراد و بیتوجهی آشکار و ناپیدا به حقوق افراد
2- تسلط و کنترل بر موضوع گفتگو با انتخاب همیشگی موضوع گفتگو و خودداری از همراهی با تلاشهای دیگر گروهها برای انتخاب آن که دربرگیرنده ایجاد محیط کاری آمیخته با دشمنی و تعارض و در نتیجه تضییع حقوق جنسی است.
به همین علت توصیه آنان برای حذف تضییع حقوق جنسی تمرکز بر آموزش محیط کار در زمینه استفاده هرچه بیشتر از فعالیتهای ارتباطی به جای رفتارهای انزواطلبانه است.
«انجمن روانشناسی آمریکا» تضییع حقوق جنسی را به عنوان تفسیر، رفتار یا تماسهای فیزیکی با ماهیت جنسی که به شکل مستمر و به عمد صورت میگیرد که مخاطب یا دریافت کننده تمایلی به آنها ندارد تعبیر می کند. «روتر» در سال 1996 با استفاده از چارچوب روانشناسی، آن را تحت عنوان «تضییع حقوق جنسی با عبور از حد و مرز تعیین شده» نامید و عنوان کرد که هر فرد از یک مرز جنسی برخوردار است، خطی که هریک از ما پیرامون خودمان میکشیم که از این خط رفتارهای جنسی را بیرون فرستاده یا دریافت میکنیم که این رفتار جنسی ممکن است کلامی یا جور دیگر باشد. مرزهای یاد شده با توجه به شرایط هم برای جلب توجه جنسی و هم برای محدود ساختن کششهای جنسی مورد استفاده قرار میگیرند. بنابراین تضییع حقوق جنسی نوعی خشونت تکراری از سوی دیگر مرز تعیین شده است.
اگرچه مورد بیان شده نوعی توصیف منطقی است، اما «روتر» اساساً از آن برای کاهش تضییع حقوق جنسی استفاده میکند. او دو مطلب در این خصوص نوشت که عبارتند از: «یک راهنما برای مردان: جلوگیری از تضییع حقوق جنسی و پاسخگویی به یک شکایت» و «یک راهنما برای زنان: رعایت کردن حد و مرزها و طرح یک شکایت». او به مردان گفت تا مراقب رفتارشان باشند که به گفته وی این امر برای ارزیابی زندگی داخلی بسیار مهم است. او سپس یک بخش را به ارزیابی روانشناسانة زنان پراخت و مدعی شد که بسیاری از مردان به زنانی که در حوزه کنترل جنسی آنها قرار دارند در مقایسه با زنانی که خارج از حوزه کنترل جنسی قرار دارند محترمانهتر پاسخ میدهند. بنابراین به گفته «روتر» زنان چون حد و مرزهای خود را نمیشناسند اکثراً قربانی حوادث مربوط به آزار جنسی یا تضییح حقوق جنسی هستند.
شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)-
|