درباره شارا | تماس | جستجوی پیشرفته | پیوندها | موبایل | RSS
 خانه    تازه ها    پایگاه اخبار    پایگاه اندیشه    پایگاه کتاب    پایگاه اطلاعات    پایگاه بین الملل    پایگاه چندرسانه ای    پایگاه امکانات  
جمعه، 21 اردیبهشت 1403 - 07:45   

فراخوان دومین اجلاس ملی مدیران روابط‌عمومی

  فراخوان دومین اجلاس ملی مدیران روابط‌عمومی


ادامه ادامه مطلب یک

فناوری‌های نوین و هوش مصنوعی در روابط‌عمومی: ابزارها و تاکتیک‌های نوظهور برای ارتباطات مؤثرتر

  فناوری‌های نوین و هوش مصنوعی در روابط‌عمومی: ابزارها و تاکتیک‌های نوظهور برای ارتباطات مؤثرتر


ادامه ادامه مطلب دو

برنامه‌های انجمن متخصصان روابط‌عمومی به مناسبت روز روابط‌عمومی

  برنامه‌های انجمن متخصصان روابط‌عمومی به مناسبت روز روابط‌عمومی


ادامه ادامه مطلب سه

اطلاعات غلط و اطلاعات نادرست

  اطلاعات غلط و اطلاعات نادرست


ادامه ادامه مطلب چهار

   آخرین مطالب روابط عمومی  
  مرگ عکاسی استوک؟
  اسرائیل الجزیره را ممنوع می‌کند، آمریکا تیک‌تاک را. ما می‌دانیم چرا
  چت‌بات قدرتمند هوش مصنوعی جدید به طور مرموزی در نیمه شب بازگشته است
  یافته‌های کلیدی گزارش وضعیت رسانه‌ها در سال ۲۰۲۴ برای متخصصان روابط‌عمومی
  اگر می خواهیم بهترین خود در عرصه روابط‌عمومی باشیم باید به استقبال چالش ها و کارهای نو برویم
  اخبار منفی را دنبال کنیم یا نه؟
  چشم‌انداز جستجوی مدرن
  5 مرحله ایجاد انگیزه در یک محیط حرفه‌‌‌ای
  معرفی کتاب: مدیریت مستندسازی در روابط‌عمومی
  ۹ راه برای ایجاد احترام بدون گفتن یک کلمه
ادامه آخرین مطالب روابط عمومی
- اندازه متن: + -  کد خبر: 43482صفحه نخست » مقالات روابط عمومییکشنبه، 1 تیر 1399 - 18:58
چرا کارت‌های تبریک و تسلیت کلیشه‌ای اما بامعنا هستند؟
دانیل فریزر - از پیام‌ها و عبارت‌های این کارت‌ها بارها استفاده می‌کنند و بارها آن‌ها را به فراموشی می‌سپارند: «تسلیت ما را بپذیر. ما را در غم خود شریک بدان. با عمیق‌ترین مراتب همدردی خود. دوستت دارم. فرخنده باد پیوندتان. با بهترین آرزوها. تولدت مبارک. امیدوارم هر چه زودتر سلامت‌ات را بازیابی.» و از این دست.
  

شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)-|| در مواجهه با لحظات و اتفاقات شادی‌بخش یا اندوه‌آور در زندگی دوستان و نزدیکان، تقریباً همه‌ی ما احساس همدلی و همدردی خود را با عباراتی کلی، تکراری، و کلیشه‌ای بیان می‌کنیم. آن عبارت‌ها احساسات فردی ما را دقیقاً و عمیقاً بازگو نمی‌کنند. پس چرا باز هم از آن‌ها استفاده می‌کنیم؟

کلیشه دشمنِ خلاقیت است. این گزاره بر نگرش‌های معاصر به زبان، هم در حوزه‌ی ادبیات و هم در تعاملات مرسوم انسانی، سایه می‌افکند. در سرتاسر چشم‌انداز زبان نوشتاری – از اعلان جنگ با کلیشه‌ها (2001) اثر مارتین اِیمیس، تا محصولات تخصصی آموزشگاه‌های نویسندگی خلاق، که حتی بهترین آن‌ها زبان را ابزاری می‌دانند که می‌توان از آن برای به دست آوردن بیشترین نتایج بهره‌برداری کرد – کلیشه همواره به عنوان شکستِ خفت‌بارِ زبان تصویر می‌شود. این شکست به عنوان تهدیدی ترسیم می‌شود که بیان حقیقی را پیچیده و مغشوش می‌کند، جز احساساتی پیش‌پاافتاده بر نمی‌انگیزد، و باید به هر قیمتی از آن اجتناب کرد.

فرستادن کارت تبریک یا تسلیت، به عنوان روشی برای برقراری ارتباط، در تضاد کامل با این نگاه هراس‌آمیز به کلیشه‌ها قرار می‌گیرد، و به نحوی عمل می‌کند که بسیاری از مشکلاتِ این هراس را به طور خاص برجسته می‌کند. کلیشه خونِ جاری در رگِ کارت‌های تبریک و یا تسلیت است، و همه‌ی برگ و نوا و جلوه‌‌ی آن‌ها از کلیشه‌ها است. از پیام‌ها و عبارت‌های این کارت‌ها بارها استفاده می‌کنند و بارها آن‌ها را به فراموشی می‌سپارند: «تسلیت ما را بپذیر. ما را در غم خود شریک بدان. با عمیق‌ترین مراتب همدردی خود. دوستت دارم. فرخنده باد پیوندتان. با بهترین آرزوها. تولدت مبارک. امیدوارم هر چه زودتر سلامت‌ات را بازیابی.» و از این دست.

هیچ نشانه‌ای از کم شدنِ استفاده از عبارت‌های پر از کلیشه‌ای مثل این‌ها دیده نمی‌شود. حتی با وجود تکثیر انفجاریِ ارتباطات و رسانه‌های اجتماعی الکترونیکی، که مشخصه‌ی اَشکال امروزی تماس و گفت‌وگوهای انسانی است، کارت‌های تبریک و تسلیت همچنان صنعت عظیمی را تشکیل می‌دهند. در آمریکا، هرساله شش و نیم میلیارد کارت تبریک و تسلیت خریده می‌شود، و ارقام خرده‌فروشی سالانه چیزی حدود هفت تا هشت میلیارد دلار برآورد می‌شود. به سادگی می‌شود این کارت‌ها را حاوی عباراتی پوچ و بی‌معنی شمرد: می‌شود آن‌ها را گزینه‌ای تجاری برای مصرف‌کننده‌ی فاقد قدرت بیان تلقی کرده و مسئله را تمام‌شده فرض کنیم، بدون آن که دلیل این قصور در بیانِ احساسات شخصی انسان‌ها را مورد چون و چرا قرار دهیم.

کارت‌های تبریک و یا تسلیت در مهم‌ترین، و اغلب دشوارترین، وقایعِ زندگیِ ما کارکرد خود را عیان می‌سازند: از دست دادن یک عضو خانواده یا یک دوست، غلیان عشق و دلبستگی، یا حتی صرفاً درکِ گذشت زمان. شگفت‌آور است که این لحظاتِ عشق و فقدان در جایی نیست که زبان�' حقیقی‌ترین بیانِ معنایش را می‌یابد، بلکه در واقع در جایی است که خود معنا آغاز به تحلیل رفتن و در هم شکستن می‌کند، آن‌جا که زبان در کل از قصور و کاستی‌های خود می‌گوید. کلیشه نشانه یا جایگزینِ چیزی است که ما را اطمینانی از نحوه‌ی بیان آن نیست. کلیشه‌ها آن‌جا حضور دارند که کلمات در بیان فرو می‌مانند چه پیام از پیش چاپ‌شده و حاضر باشد و چه خود آن را بنویسیم. به این ترتیب، کارت‌های تبریک و تسلیت به منزله‌ی شاهدی مادی و گواهی بر عاجز و قاصر بودنِ زبانِ ما در بطن تجربه‌ی انسانی عمل کرده، و توجه ما را به شکاف موجود میان زبان و زندگی جلب می‌کند.

جملات کلیشه‌ای مثل «دوستت دارم» و «تسلیت می‌گویم» باعث جلب توجه به این بیهوده بودنِ دوگانه می‌شود: زبان همیشه قاصر است اما ساکت ماندن هم غیرممکن است. هیچ‌جا این امر روشن‌تر از عبارتی نیست که برای همدردی می‌نویسیم: «زبان عاجز و بیان قاصر است!» اگرچه این سخن درست است، اما برای آن که افاده‌ی معنا کند، باید بتوان آن را بیان کرد – و، با این کار، خود آن گزاره ابطال می‌شود. این محور بیان و فقدان، سخن و سکوت، معمایی است که زبان بی‌وقفه آن را از نو عرضه می‌کند.

بنابراین، کارِ «با زبان به بیان در آوردن» را هرگز نمی‌توان صرفاً به کارِ مهارت زبانی، دلبستگی افراطی به اصالت، یا نوعی ظرفیت بنیادی برای خلقِ کلامِ آهنگین تقلیل داد. برگرفتن عناصر تجربه‌ی انسانی و تلاش برای شکل دادن به آن‌ها به خوش‌آهنگ‌ترین شیوه در واقع از دست دادن همان چیزی است که از دست می‌رود، فقدان مضطرب‌کننده و تأثرانگیزی که موجب می‌شود زبان ناپخته و ملال‌آور به نظر رسد. کارت‌های تبریک و تسلیت و کلیشه‌ها به نحوی کلی‌تر شاهدِ این واقعیت‌اند که مبتذل‌ترین و پرمعناترین معمولاً بر هم منطبق‌اند، و همیشه چیزی می‌ماند که از دسترس کلمات خارج است. کلیشه جایی است که زندگی و زبان در مقابل هم می‌ایستند.

کلیشه خود می‌تواند در جبران صدمه‌ای که وارد می‌آورد به ما کمک کند. بازگشت مداوم این عبارات عادی به ما یادآوری می‌کند که، اگرچه زبان می‌تواند بگوید «دوستت دارم» یا «عمیقاً با شما همدردی می‌کنیم» (که عشق و اندوهی را که ما احساس می‌کنیم با همه‌ی کسانی که همیشه عشق و اندوه دارند، و همیشه خواهند داشت، پیوند می‌دهد)، هرگز نمی‌تواند به طور کامل این اندوه یا این عشق را جذب کند. و پس از آن، عمومیتِ عشق ما، اندوه ما، کمتر به نظرمان به صورت مفهومی خشونت‌بار می‌رسد و بیشتر به صورت عملی از سوی اجتماع به نظر می‌رسد، که ما را با همه‌ی زندگان و مردگان متحد و متفق می‌کند. کارت‌های تبریک و تسلیت یادآور آن‌اند که ساختار و بافتِ زبان اغلب با امور کلیشه‌ای و عادی است که کم کم شکاف بر می‌دارد، و نبض زندگی – آن‌چه که هیچ‌گاه به کلام در نمی‌آید – از بطن و از درون ما شروع به تپیدن می‌کند.

برگردان: افسانه دادگر

دانیل فریزر روزنامه‌نگار و منتقد بریتانیایی است. آن‌چه خواندید برگردانِ این نوشته‌ی اوست:
Daniel Fraser, ‘Why Greeting-card Clichés Are Utterly Empty Yet Full of Meaning,’ Aeon, 12 March 2018.
www.aasoo.org

 

 

 

 

 

 

   
  

اضافه نمودن به: Share/Save/Bookmark

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
   پربیننده ترین مطالب روابط عمومی  

  معرفی کتاب: فرهنگ جامع واژگان روابط‌عمومی


  ده فیلم سینمایی برای مدیران روابط‌عمومی


  ۹ راه برای ایجاد احترام بدون گفتن یک کلمه


  اگر کسی به ما حرف بدی می‌زند چه‌کار کنیم؟


  معرفی کتاب: مدیریت مستندسازی در روابط‌عمومی


  چشم‌انداز جستجوی مدرن


  اضطراب اطلاعاتی


  اطلاعات غلط و اطلاعات نادرست


  روابط‌عمومی در عصر ابهام


  ادغام رسانه‌های اجتماعی و روابط‌عمومی‌: چند نکته


 
 
 
مقالات
گفتگو
گزارش
آموزش
جهان روابط عمومی
مدیریت
رویدادها
روابط عمومی ایران
کتابخانه
تازه های شبکه
آخرین رویدادها
فن آوری های نو
تبلیغات و بازاریابی
ایده های برتر
بادپخش صوتی
گزارش تصویری
پیشنهادهای کاربران
اخبار بانک و بیمه
نیازمندی ها
خدمات
خبرنگار افتخاری
بخش اعضا
دانلود کتاب
پیوندها
جستجوی پیشرفته
موبایل
آر اس اس
بخشنامه ها
پیشکسوتان
لوح های سپاس
پیام های تسلیت
مناسبت ها
جملات حکیمانه
پایان نامه ها
درباره شارا
تماس با ما
Shara English
Public Relation
Social Media
Marketing
Events
Mobile
Content
Iran Pr
About Us - Contact US - Search
استفاده از مطالب این سایت با درج منبع مجاز است
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به شارا است
info@shara.ir
  خبر فوری: معرفی کتاب «هوش مصنوعی روابط‌عمومی در عمل» منتشر شد