شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- گابریل گارسیا مارکز در ایران نویسنده شناخته شدهای است. سبک داستان پردازی او سالها الگوی برخی نویسندگان برای خلق آثار داستانی بود به گونهای که زمانی، داستان نویسی به سبک رئالسیم جادویی،سبکی که خود مارکز مبدع واستاد آن بود، کعبه آمال بسیاری از نویسندگان جوان شده بود. این آش آنچنان شور بود که هوشنگ گلشیری نویسنده فقید، زمانی به طنز گفته بود« خدا گابریل گارسیا مارکز را مرگ دهد».
پرمخاطبترین کتاب مارکز در ایران بیشک کتاب مستطاب« صد سال تنهایی» است با برگردان بینظیر بهمن فرزانه که همین تازگیها از دنیا رفت. احتمالا همه آنهایی که این کتاب را در ویترین کتابفروشیها یا در بساط کتاب فروشان روبروی دانشگاه تهران میبینند،تصور این که زمانی کتاب صدسال تنهایی کتاب مقدس کتابخوانها شمرده میشد، اندکی دشوار باشد. اما حقیقت همین است و این کتاب در زمانی نه چندان دور روادید ورود به دنیای کتابخوانها به شمار میآمد ونخواندنش ویا حتی نپسندیدنش گناهی نابخشودنی و سبب ساز اخراج از دنیای کتاب وکتابخوانی میشد! گابریا گارسیا مارکز احتمالا جزو خوشاقبالترین نویسندگان خارجی در بازار کتاب ایران است. چراکه بسیاری از کتابهای او توسط مترجمان چیره دستی مثل بهمن فرزانه، کاوه میرعباسی و... به فارسی خوشخوان و به قول اهل کتاب، فارسی تر وتمیز برگردانده شده است و خوانندگان فارسی زبان این شانس را داشتهاند که شماری از بهترین آثار مارکز را با ترجمه عالی بخوانند.
البته در این میان تک وتوک ترجمههای بدی نیز از کتابهای مارکز در بازار کتاب به چشم میخورد که میتوان با اندکی تحقیق و مشورت با اهل کتاب از خریدن این کتابها و دور ریختن پول، اجتناب کرد! مارکز از آن دسته از نویسندگانی است که از دنیای روزنامهنگاری وارد دنیای ادبیات شدند.ارنست همینگوی، آرتور کوستلر، آلبر کامو وماریو بارگاس یوسا وبسیاری دیگر که در دنیای ادبیات آثاری جاویدان خلق کرده اند، در کارنامه کاری خود سابقه کار روزنامهنگاری و گزارشگری برای روزنامهها را فراوان دارند! مارکز نیزنخستین داستانهایش را در پاورقی روزنامههای دانش آموزی ومحلی چاپ میکرد ومدتی با روزنامههایی نظیر ال هرالدو وال یونیورسال همکاری داشت. میگویند او با خواندن رمان مسخ کافکا تصمیم گرفت که به صورت جدی وارد عرصه ادبیات وداستان نویسی شود. در تمامی داستانهای مارکز والبته نثر یکتای او میتوان ردپای بسیاری از رمان نویسان بزرگ را یافت که خود گواهی است بر عطش مارکز به کتابخوانی و آشناییاش با ادبیات جهان. از تولستوی و بالزاک وداستایوفسکی گرفته تا ویرجینیا ولف وجیمز جویس، جملگی الهام بخش داستانهای مارکز وشکل دهنده جهان ادبی او بودهاند. گیرایی داستانهای او چنان است که کتابهای او به بیشتر زبانهای دنیا ترجمه شده است وبا داستانهایش دل بسیاری از خوانندگان رمان و داستان کوتاه را در سرتا سر جهان به دست آورده است! به طوری که برخی به او «مارکوپولوی ادبیات» لقب دادهاند! او در زندگی غیر ادبی اش نیز کم جنجالی نبود وهمواره پاپاراتزیها و خبرنگاران جسور به دنبال او بودند.
دوستی ورفاقت گرمابه وگلستانش با فیدل کاسترو رهبری که بسیاری از کوباییها او را دیکتاتور میخوانند و دل خوشی از او ندارند نیز از آن دست مسائلی است که تا به آخر عمر دست از سر نویسنده شهیر کلمبیایی برنداشت! مجادلهاش با سوزان سونتاگ منتقد ادبی ونویسنده برجسته دراین باره بسیار مشهور است.
مارکز در زمان مرگش آنچنان که پیشبینی میشد، شوکی به رسانهها و بویژه محافل ادبی وهنری وارد کرد و چنانکه گفته میشود میلیونها نفر از سراسر جهان و در دنیای اینترنت از او گفتند و آثارش را تحسین کردند. حتی سیاستمدارانی مثل اوباما وکلینتون نیز درگذشت او را به جهان ادبیات تسلیت گفتند وفقدان او را برای جهان رمان فقدانی پرناشدنی دانستند! روسای جمهور فرانسه، برزیل و اکوادور نیز از جمله شخصیتهای سیاسی بودند که مرگ مارکز را تسلیت گفتند. کتاب « یادداشتهای پنج ساله» او که به کوشش بهمن فرزانه به فارسی برگردانده شده است، مجموعه یادداشتهای مارکز از سال 1980تا 1984 را در بر میگیرد. در این یادداشتها میتوان همان شور وعلاقه رورزنامه نگار جوانی را دید که بی محابا درباره همه موضوعات گرداگردش اظهار نظر میکند البته با یک تفاوت وآن اینکه مارکز زمانی این یادداشتها را مینوشت که در اوج دوران حرفهای خودش بود ونویسنده ای شناخته شده در سراسر جهان به شمار میآمد. در این کتاب مارکز چونان یک ژورنالیست زبر دست از فستیوال کن گرفته تا بیماری لاعلاج محمدرضا پهلوی، از« مزخرفات آنتونی کویین» تا همینگوی وکوکاکولا سخن میگوید وبه خوبی رد پای روحیه روزنامهنگاری او در این نوشتهها قابل ردیابی است. نوشتههایی برق آسا که با تاثیر پذیری آنی از رویدادها وحوادث نوشته میشوند.این کتاب در350 صفحه واز سوی نشر «ثالث» روانه کتابفروشیها شده است.
شرح کوتاهی از زندگی «گابو»
گابو( در اسپانیایی به معنای گابریل کوچک) در سال 1926 در دهکدهای کوچک به نام آرکاتاکا به دنیا آمد. میگویند مادر بزرگش داستانگویی قهار بوده است و مارکز نخستین بار با نفس گرم مادر بزرگش با جادوی داستان ودنیای شگفت انگیز اساطیر آمریکای لاتین آشنا شده است. احتمالا بسیار کم سن وسال بود که به نوشتن روی آورد ودر روزنامههای دانشآموزی و محلی شروع به روزنامهنگاری کرد و برخی از اولین داستانهایش را در این روزنامهها منتشر کرد. پس از تمام کردن تحصیلات متوسطه به دانشگاه رفت ومدتی در رشته حقوق درس خواند. اما مدت زمان زیادی لازم نبود تا دریابد برای دادگاههای جنجالی و سرو کله زدن با موکلین و مجرمان ساخته نشده است! او پس از رهایی از دانشگاه بار دیگر شغل روزنامهنگاری را این بار به صورت جدی دنبال کرد وبه عنوان روزنامهنگار به اروپا سفر کرد. تنها 23 سال داشت که اولین کتابش را به ناشر سپرد والبته با اقبال منتقدین و خوانندگان رو به رو شد و منتقدینی که از شامه تیزتری برخوردار بودند همان زمان به روی عرصه آمدن نویسندهای بزرگ را نوید دادند. در سال 1965 بزرگترین شاهکارش یعنی« صدسال تنهایی» را شروع کرد که نوشتنش یک سال طول کشید. خود در مصاحبهای گفته است که ایده اولیه این رمان کم مانند در هنگام رانندگی وپشت فرمان به ذهنش رسیده است. در سال 1982 گردانندگان جایزه نوبل ادبی به خاطر این کتاب او را مستحق دریافت این جایزه دانستند. او در دهه 70 سفری به کارائیب وهمچنین اسپانیا کرد. در اسپانیا با مطالعه بر روی زندگی ژنرال فرانکو کتاب «پاییز پدرسالار» را نوشت که خوشبختانه به فارسی نیز برگردانده شده است.او در سال 1989 به زادگاهش کلمبیا بازگشت اما با تهدید دولت کلمبیا به مکزیک نقل مکان کرد ودر سال 1999 مرد سال آمریکای لاتین شناخته شد. در سال 2000 میلادی مردم کلمبیا با امضای طومار بلندی خواستار این شدند که مارکز پست ریاست جمهوری را بپذیرد که البته با پاسخ منفی ماکز رو به رو شدند. مارکز در اواخر عمر به بیماریای زوال عقل دچار شد و کم کم قدرت نویسندگیاش را از دست داد. بیماری که گویا در خانواده او بیسابقه نبوده و چند تن از نزدیکانش نیز به آن دچار شده بودند. او در سالهای پایانی عمر کمتر کسی را میشناخت وبه فراموشی دچار شده بود. به طوری که پزشکان در سال 2012 رسما اعلام کردند که نویسنده بزرگ آمریکای لاتین به بیماری آلزایمر مبتلا شده است.گابریل گارسیا مارکز در سن 83 سالگی زمانی مغلوب مرگ شد که در طول سالهای فعالیتش در جهان ادبیات دهها رمان و داستانهای کوتاهِ نامیرا بر جای گذاشته بود!
|