به گزارش شارا به نقل از خبرگزاری موج- آنچنان که مطبوعات به عنوان رکن چهارم دموکراسی مورد تاکید و تمجید بوده، حمایت از آنها نیز به مثابه رشد و توسعه مولفههای مردم سالاری تلقی میگردد. هرچند که میزان مطالعه درکشورما بسیار پایین است اما همچنان روزنامهها خوانندگان سنتی و طرفداران خاص خود را دارند. البته حمایت از مطبوعات و رسانهها به طور کلی در کشور ما با سایر حاملان دموکراسی در غرب متفاوت است. درغرب رسانهها واقعا به عنوان پایههای حفظ و ثبات نظامهای دموکراسی فعالیت میکنند و اهمیت آنها کمتر از صنعت، تکنولوژی و قدرت نظامی نیست. به عبارتی نظامهای سیاسی خواستهها و اهداف خود را از طریق رسانهها اعم از دیداری و نوشتاری پیگیری میکنند و از طرفی دیگر تمام مشکلات و خواستههای اجتماع نیز از طریق آنها مطرح و به گوش دولتها می رسد.
همچون تعابیر و برداشتهای مختلف دیگری که از دموکراسی داریم، در حیطه برخورد و حمایت از رسانهها نیز تفاوت فاحشی میان ما با سایر کشورهای دنیا وجود دارد. درکشورما قدرتها و گرایشهای سیاسی به دنبال استفاده ابزاری از رسانهها می باشند و شرایط را به گونهای پیش میبرند که رسانهها را با حمایتهای مالی و سیاسی، دنبالهرو خود میکنند.
صد البته که درغرب نیز رسانهها و مطبوعات تعلقات سیاسی دارند، اما تمام آنها در یک فضای برابر درحال فعالیت هستند و از سوی دولتها تبعیضی میان آنها گذاشته نمیشود، چون تبعیض میان آنها موجب انحراف میان دولت و رسانهها میگردد. اما نقش رسانهها و مطبوعات در غرب چیزی ورای بحث اطلاع رسانی است و این وجه تمایز اصلی میان ما و رسانههای غربی است. به عبارتی تضمین کننده سیاستها و یا مخالف اصلی با تصمیمات دولتها از سوی رسانهها صورت میگیرد و این نقش برای رسانهها و مطبوعات شناخته شده و مورد پذیرش است. از سوی دیگر جایگاه مطبوعات و رسانهها به حدی است که قابلیت جریان سازی برای سیاست گذاریهای کلان را دارا میباشند. به طوری که همواره درکنار مسولان ارشد دولتها یک مشاور رسانهای و مطبوعاتی حضور دارند، و این به معنای درک صحیح از قدرت تجزیه و تحلیل رسانه ها میباشد.
لذا وابسته کردن رسانهها، برخوردهای دوگانه و سلیقهای ، محدود ساختن آنها و مشخص کردن خط قرمزهایی فراتر از قانون برایشان و بی اهمیتی به انتقادات و پیش بینیهایشان آنها، موجب بی اثرشدن نقش تاثیر گذار آنها در توسعه و رشد آگاهی و دموکراسی میگردد. این نحوه برخورد موجب تقسیم رسانه ها به پایگاههای دوست و دشمن میگردد. چون مولفه استقلال از آنها گرفته میشود و مجبورند سیاستها و الگوهایی را منعکس کنند که از سوی حامیانشان بر آنها دیکته میشود. لذا نقش سازندگی آنها به عنوان رکن چهارم دموکراسی از بین خواهد رفت. این رویه نارساییهای اجتماعی فراوانی برای جامعه به همراه خواهد داشت. اصلی ترین و خطرناک ترین آفتی که وابستگی رسانهها و مطبوعات درپی خواهند داشت، جلوگیری از رشد و بینش جامعه در مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میگردد. جامعهای که به لحاظ نظری و فکری نتواند حقیقت را درک کند در طول مسیر منحرف خواهد شد و تصمیمات اشتباه خواهد گرفت. از این بابت رسالت و وظیفه اصلی رسانهها و مطبوعات که همان شفاف سازی برای افکار عمومی است، تبدیل به خوراک دهی مسموم به جامعه میگردد. به جای اینکه واقعیتها، اخبار و گزارشهای اصولی به مخاطب داده شود، یک سری جانب داریها و ملاحظات سیاسی خاص مورد توجه قرار میگیرد و سعی براین میشود که مخاطب را به سمت و سوی مورد نظر هدایت کنند. لذا توجه به نقش رسانهها و دادن استقلال واقعی به آنها در چارچوب آنچه قانون برای آنها مشخص کرده است، میتواند نقش بسزایی در رشد و تکامل جامعه در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته باشد و این توقع وجود دارد که نگاه دولتمردان به رسانه صرف دیدن آنها به چشم مخالفان و موافقان نباشد. استفاده از نقد منتقدان و بهره گیری از حمایت حامیان توام باهم میتواند چالشهایی را که امروز جامعه ما با آن دست وپنجه نرم میکند را برطرف وبه سمت و سوی عقلانیت هدایت کند. درغیر این صورت اگر رسانهها تبدیل به ابزار قدرت شوند، نه تنها موجب رشد بینش عمومی نمیگردند، بلکه تصویری غیرواقعی برای جامعه به نمایش خواهند گذاشت که این تصویر پایدار نخواهد بود ولذا پس ازهویدا شدن حقیقت آنچه از دست میرود اعتماد و اطمینان مردم به نظام و حکومتشان خواهد بود.
|