سفرت آرام استاد هوشنگ عباس‌زاده

شاگرد او: محمد علی کریمی – تقریباً تنها استادی بود که جوابی به دعوت دورهمی‌مان در هتل لاله نداده بود. یک روز قبل از مراسم با تلفنش تماس گرفتم تا علت را جویا شوم. همسر ایشان جواب داد و گفت که یک هفته است استاد دچار سکته مغزی شده و در بیمارستان آتیه بستری است.

شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)|| تقریباً تنها استادی بود که جوابی به دعوت دورهمی‌مان در هتل لاله نداده بود. یک روز قبل از مراسم با تلفنش تماس گرفتم تا علت را جویا شوم. همسر ایشان جواب داد و گفت که یک هفته است استاد دچار سکته مغزی شده و در بیمارستان آتیه بستری است. گفت کاش حال هوشنگ‌خان خوب بود و با خوشحالی در مراسم دور‌همی استادان و دانش‌آموختگان شرکت می‌کرد.

فردای آنروز ساعاتی قبل از دورهمی هتل، به دیدنش رفتم. خانواده او و استاد محسن امینی را دیدم. لباس مخصوص پوشیدم و وارد بخش مراقبت‌های ویژه شدم. با اشاره فرزند و همسرشان، استاد را شناسایی کردم. متصل به دستگاه بود و روی تخت�’ فریز شده بود، اما بِهوش. دستشان را گرفتم، با انگشتانش دستم را فشار داد. خب! حالا ارتباط برقرار بود هرچند کلامی در میان نبود. بود، یکطرفه بود.


از فرصت استفاده کردم و قربان‌صدقه‌اش رفتم. گفتم کاش پا می‌شدید می‌رفتیم هتل! لبخندِ ریزی تحویلم داد. شوخی کردم و به اشتباهی که صورت گرفته تا اوی شصت وهشت ساله‌ی جوان روی تخت آی.سی.یو بخوابد، اشاره کردم، انگشتم را فشار داد. من حرف می‌زدم او تمام زورش را در انگشتانش جمع می‌کرد تا ارتباط دوطرفه محقق شده باشد.

میان این گفت‌وگو، بغضم ترکید و اشکم جاری شد. پیشانی‌اش را بوسیدم و آرزو کردم زودتر برخیزد. دستم را فشار داد.

سفرت آرام استاد #هوشنگ_عباس‌زاده