چگونه رو راست باشیم در هنگامه‌ای که هر راست نشاید گفت؟

موسی‌الرضا شبرنگی – فرسنگ‌ها فاصله است میان واقعیت‌های جاری روابط‌عمومی با شعاری که سروران و بزرگان عرصه روابط‌عمومی کشور در سال 1402 برای نهاد بسته روابط‌عمومی انتخاب کرده‌اند. تحقق شعاری که بسی چالش‌برانگیز است برای انسان‌هایی که در خط مقدم این نهاد، دسته و پنجه نرم می‌کنند و لاپوشانی‌ها و ماله‌کشی‌ها به بخش جدایی‌ناپذیر از فعالیت‌های‌شان در این حوزه تبدیل شده است.

شبکه اطلاع‌رسانی روابط‌عمومی‌ ایران (شارا) || فرسنگ‌ها فاصله است میان واقعیت‌های جاری روابط‌عمومی با شعاری که سروران و بزرگان عرصه روابط‌عمومی کشور در سال 1402 برای نهاد بسته روابط‌عمومی انتخاب کرده‌اند. تحقق شعاری که بسی چالش‌برانگیز است برای انسان‌هایی که در خط مقدم این نهاد، دسته و پنجه نرم می‌کنند و لاپوشانی‌ها و ماله‌کشی‌ها به بخش جدایی‌ناپذیر از فعالیت‌های‌شان در این حوزه تبدیل شده است.

 

معمولا انتخاب شعارها برخاسته و نشات گرفته از خلاها و کمبودهاست. آنچه که نیست و باید باشد را هدف قرار می‌دهد. بازگو می‌کند که ایده‌ال چیست و چون راستی نیست و یا کم است، پس بباید که گوشزد شود. امسال یکی از بدیهی‌ترین رسالت‌های روابط‌عمومی که همان راستی است به‌عنوان شعار انتخاب می‌شود و این خود حدیث تلخ ناراستی‌ها را در خود مستتر دارد و به ذهن چنین ناخن می‌کشد که مگر روابط‌عمومی‌ها دروغ می‌گویند؟؟ اما همین هم غنیمت است.

 

همین شعاری که فقدان راستی را فریاد می‌زند در ضمیر خود غنیمت است، خوب است. خیلی هم خوب تا به ما سردرگمان مسیر پر از سنگلاخ روابط‌عمومی که نشسته در محاق بی‌صداقتی‌ها و کژی‌ها هستیم بگوید: آهای اهالی قبیله دانش، مردمان خطه روابط‌عمومی، به هوش باشید که مسیر این است، راه این است، کارتان این است، به کجا چنین شتابان.


اواسط دهه هشتاد دفتر موسسه کارگزار روابط‌عمومی مصاحبه‌ای با مرحوم کاظم متولی از نخستین فارغ‌التحصیلان رشته علوم ارتباطات ترتیب داد که تا پاسی از شب به‌طول انجامید. تیتر مصاحبه این شد روراست باشید و به‌خاطر دارم که در آن شب برفی تا صبح کلنجار ذهن بود با سخنان مردی که او نیز گویا خبر نداشت از واقعیت‌های تلخی که هر دم می‌رود بر نهاد پر از تناقض روابط‌عمومی کشور. می‌توان طور دیگری هم نگاه کرد و گفت چقدر ایده‌آل‌گرا و آرمان‌خواه بود. درست مثل آن‌ها که انتخاب شعار سال 1402 هفته ارتباطات و روابط‌عمومی را برگزیدند.


دم‌شان هم گرم، اصلا دست مریزاد. ناامید نیستیم و نخواهیم بود، روی سخن‌تان اما با اهالی روابط‌عمومی نباید باشد که نمک بر زخم پاشیدن است انگار. با متولیان راس هرم‌های سازمان‌ها باید باشد، با کسانی که حفظ پست و سمت را به هر قیمتی حتی با ذبح حقیقت، با کشتن راستی و روی برگرداندن از واقعیت‌های روشن، ارجح‌تر می‌دانند و خیالی هم نیست از اینکه اعتماد تبدیل شود به بزرگترین حلقه مفقوده میان مخاطبان و سازمان. اصلا چه نیاز به استوار بودن بر مردمان؟ ما که می‌دانیم حق نشاید گفت مگر زیر لحاف و مدام در کارزارهای ارتباطی از هر طرف نهیب و حتی تشر می‌خوریم که هر راست نشاید گفت و خموش. در چنین فضایی برخی‌مان افسرده حال کنج عزلت می‌گیریم و گرفتار روزمرگی و برخی که کم‌تاب هستند عطای روابط‌عمومی را بخشیده به لقایش ره دیگری را می‌پیمایند. همان‌ها که فرمایش مولا علی(ع) را آویزه گوش خود کرده‌اند که فرمودند: حق را بگویید هرچند به ضرر شما باشد.


دست‌بریده‌ها نیک می‌دانند درد دست بریده را. پس سخن کوتاه کرده و معروض می‌دارم به محضر یکان یکان خانواده بزرگ روابط‌عمومی کشور که مبارک باشد 27 اردیبهشت روز ملی روابط‌عمومی و یقین بدانید که اعتماد باز خواهد گشت با تلاش مجاهدانه برای تغییر نگرش مدیران ارشد سازمان های‌مان و این بزرگ‌ترین هنری‌ست که فقط عاشقان روابط‌عمومی می‌توانند محققش سازند، سخت و دشوار اما شدنی است. این غزل حضرت حافظ وصف حال است که از نظرتان می‌گذرد:


صبحدم مرغِ چمن با گلِ نوخاسته گفت
ناز کم کن که در این باغ، بسی چون تو شکفت


گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخنِ سخت به معشوق نگفت


گر طمع داری از آن جامِ مُرَص�’َع می لعل
ای بسا دُر که به نوکِ مژه‌ات باید سُفت


تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
هر که خاکِ درِ میخانه به رخساره نَرُفت


در گلستانِ ارم دوش چو از لطف هوا
زلفِ سنبل به نسیمِ سحری می‌آشفت


گفتم ای مَسنَدِ جم، جامِ جهان بینت کو
گفت افسوس که آن دولتِ بیدار بِخُفت


سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان
ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت


اشکِ حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
چه کند سوزِ غمِ عشق نیارَست نهفت