واقعیت چند لایه ودستکاری شده/ نباید در مواجهه با قدرت رسانه ها، فرهنگ را تسلیم نمود

  

شارا، ابراهیم محمدحسینی- کتاب «عصر دوم رسانه ها» اثر مارک پاستر، استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا و صاحب نظر بزرگ معاصر در زمینه رسانه ها، که مجموعه مقالاتی در خصوص اثرات فن آوری های ارتباطی بر فرهنگ است در سال 1377 با ترجمه غلامحسین صالحیار و توسط انتشارات مؤسسه ایران روانه بازار نشر کتاب های ارتباطات شد.

«نویسنده در این کتاب [ که از ده فصل تشکیل شده است ] با نگاهی نقادانه، مفاهیم رسانه ها و فن آوری را در سنت‌های گوناگون تئوری فرهنگی، به منظور تفکر دوباره روابط انسان و ماشین ارزیابی می‌کند.

مؤلف همچنین به بررسی تئوری های فرامدرنیسم [ و مدرنیسم ] در رابطه با رسانه های جدید و بحث درباره کثرت‌گرائی فرهنگی می‌پردازد.

به اعتقاد او تحولات تازه در رسانه های الکترونیکی مانند اینترنت ممکن است عادات ارتباطی ما را چنان تغییر دهد و موقعیت و هویت های ما را با چنان شدتی عوض کند که طراحی عصر دوم رسانه ها امری موجه به نظر آید. پاستر آثار نظریه پردازانی چون بودریار، لیوتار، هابرماس، هاراوی و گاتاری را نیز ارزیابی می کند.

عصر دوم رسانه ها از کتاب های اساسی برای دانشجویان رشته رسانه‌ها {روابط عمومی وروزنامه نگاری}، مطالعات فرهنگی، جامعه شناسی و نظریه اجتماعی خواهد بود»   ( دیباچه مترجم )

الف) معرفی و بررسی

قرن بیستم، ناظر پیدایی سیستمی از ارتباطات بوده که توزیع و انتقال گسترده پیام ها را از یک نقطه به نقطه ای دیگر، امکان پذیر ساخته است. این سیستم ها، ابتدا از راه الکتریکی کردن اطلاعات، یکدست شده و سپس با دیجیتالیزه کردن آنها توانسته است که بر عوامل فضا و زمان غلبه کند. ص 13

مارک پاستر، مولف کتاب، با این شروع در فصل اول، به آثار سیاسی ناشی از فناوری های تازه ارتباطی از دیدگاه منتقدانی چون آدورنو و طرفدارانی مانند مک لوهان می پردازد. از دیدگاه آدورنو، موضوع فوق خطراتی برای آزادی و از نظر مک لوهان، این سیستم ها، خود ذاتا دموکراتیزه هستند.

نویسنده هدف اصلی خود را در نوشتن این فصل، این گونه تشریح می‌کند؛ …. توجه اصلی من به تحول و شکل‌گیری یک نظریه (تئوری ) اجتماعی از دیدگاه انتقادی، خواهد بود که شامل تجدید سازمان گسترده فرهنگی در عصر دوم رسانه ها می شود. صص 15-14

پاستر به دیدگاه یکی دیگر از منتقدان در مورد یکی از رسانه‌های عصر اول – سینما –  اشاره می کند و می آورد: وسیله‌ وقت گذرانی برای بردگان و مخلوقاتی که مصیبت هایشان آنها را در خود بلعیده است … ص 16

وی از دیگر خصوصیات رسانه های عصر اول – از جمله رادیو – را خودکامگی پوچ، باطل و مطلق عنوان و این موضوع را از لحاظ رابطه میان فرهنگ و ایدئولوژی و از دیدگاه مکتب فرانکفورت و نظریه پردازانی چون هورک هایمر و آدورنو نیز بیان می‌کند.

مارک، نظرگاه هابرماس در مورد تهدید دموکراسی توسط رسانه های الکترونیکی و قدرت آزادی بخشی این رسانه ها را نیز مورد بحث قرار می دهد.

برداشت والتر بنجامین از اثرات رسانه ها و بررسی رسانه عصر اولی فیلم از زاویه مشخصات فنی و فرهنگی از دیگر مباحث مطروحه در این بخش است. در ادامه مطالب، به دیدگاه «بودریار» در مورد فرهنگ و رسانه ها می پردازد: از نظر بودریار، رسانه‌ها، فرهنگ تازه ای را در قلب زندگی روزمره مردم می نشانند، فرهنگی که خارج از حیطه قدرت «روشنگری» برای نشان دادن منطق و بی منطقی است. ص 39

پاستر، دیدگاه افرادی چون بودریار به رسانه هایی یکطرفه چون رادیو و عدم تصور ظهور رسانه ای دو طرفه چون اینترنت را مورد نقد قرار می دهد.

در فصل دوم با عنوان واقعیت بالقوه پست مدرن، مؤلف به مناظره امکان پیدایی فرهنگ و جامعه پست مدرن و تغییرات گسترده در نظام های ارتباطی می پردازد و می آورد: بحثی که نظام های ارتباطی جدید را فراگرفته است بیشتر متوجه افزونی فنی قریب الوقوع در تبادل اطلاعات و روش های منتج شدن این سودمندی به نفع افراد و بنیادهای موجود است. ص 51

…. این نوآوری های فنی … راهئهای جدید برای سرمایه‌گذاری … و عرصه‌های جدید برای مصرف و گذران اوقات فراغت مهیا می‌کند. آنچه در این نوآوری ها مطرح است دگرگونی گسترده و دامنه‌دار فرهنگ و روش ساخته شدن هویت هاست. ص 52

نویسنده کتاب بر این باور است که فن‌آوری ارتباطی الکترونیکی، امکانات پست مدرن را تقویت می‌کند. مارک پاستر معتقد است که اینترنت به عنوان رسانه ای در عصر دوم رسانه ها، ساختار دموکراتیک تلفن (رسانه ای در عصر اول رسانه ها ) را تقلید کرده است.

پاستر، در قسمتی دیگر از این بخش، با عنوان «واقعیت دچار مشکل»، می آورد: …. رسانه‌های گروهی، غالبا آنچه را که با آن سروکار دارند ، تغییر می دهند و هویت موارد اصلی و معطوف شدنها را دگرگون می کنند. در دومین عصر رسانه‌ها، «واقعیت » چند لایه می شود. ص 63

وی عنوان می‌کند که در دومین عصر رسانه ها، رسانه‌ای مانند اینترنت، امکان «کنش متقابل» را فراهم می آورد و استفاده از آن برای وانمود کردن به تشکیل اجتماعات بر وظیفه آن به عنوان مخزن بازگویی یا دیوان مرجع، پیش گرفته است.

مؤلف کتاب عصر دوم رسانه‌ها به این نتیجه می‌رسد که در فضای رسانه های عصر دوم، دسته ای زیاد تولید کننده داریم که این برخلاف عصر اول رسانه هاست که تولیدکنندگان محدود بودند. (ر.ک به ص18و 74 )

در قسمتی دیگر از این فصل، پاستر، وقوع چند فرهنگ گرایی در عصر رسانه های پست مدرن را با دیدی شکاکانه دنبال می‌کند و ارتباط آن با دومین عصر رسانه ها را دارای جنبه هایی عمیقا متضاد می‌‌داند به عنوان مثال  سنگاپور را به عنوان نمونه می آورد  که خط مشی تکمیل فن‌آوری‌های اطلاعاتی پیشرفته را ترویج می‌دهد. ولی می‌نویسد که آن باید هشداری باشد علیه انتظارات بیش از حد خوشبینانه.

موضوع «پست مدرنیسم و سیاست های چند فرهنگی» و انتقاد هابرماس از متفکرانی چون دیدرا، لیوتار و فوکو، موضوع سومین فصل این کتاب است.

هابرماس با اشاره به ظهور حوزه عمومی، ویژگی های آن را شامل بی اعتنایی به وضعیت اجتماعی، مطرح کردن حوزه‌های جدید توجه عمومی، اینکه هر کس می تواند در بحث‌ها شرکت کند و سخن بگوید، می‌داند.

در این بخش، دیدگاه تقابلی و مقایسه ای در مورد پست مدرنیسم و سیاست های چند فرهنگی بین پساساختارگرایان فرانسوی و هابرماس نقد و بررسی می شود. در ادامه، مؤلف نظر خود را در مورد پست مدرنیسم بیان می کند.

 شیوه اطلاع رسانی پست مدرنیسم، موضوع چهارمین فصل کتاب را به خود اختصاص می دهد. در شروع این فصل آمده است: رویکردی پساساختارگرایانه به نظریه ارتباطات به تحلیل روشی می پردازد که ارتباطات مبتنی بر وسایل الکترونیکی از طریق آن … در حین ستیز با نظام های استیلاطلبی که در جامعه و فرهنگ پست مدرن سر برمی آورند، به تقویت آن نظام ها نیز می پردازند. ص 109

پاستر سپس به مقایسه رسانه های عصر مدرن مانند ارتباطات شفاهی و رسانه های پست مدرن مانند ارتباطات الکترونیکی می پردازد.

 کارکرد داده مبناهای رایانه ای به عنوان گفتمان در معنای فوکویی در فصل پنجم مطرح می‌شود که نویسنده به نقد و بررسی و کارکرد آنها در دیدگاه های مارکسیستی می پردازد و می‌نویسد: در نوشته‌های مارکسیستی مانند نوشته های هربرت شیلر …. داده مبناها ابزار تازه ای در دست سرمایه‌داران هستند تا به مدد آن تسلط خودشان را بر شیوه تولید محکم تر کنند …. اطلاعاتی که در داده مبناها وجود دارد به طور برابر در دسترس همگان قرار نمی‌گیرد بلکه عمدتا در جهت منافع طبقه اقتصادی حاکم به کار برده می شود. ص6-145 .

لیبرال ها [نیز ] به خصوص درباره خطرهایی که بر اثر داده مبناها به وسیله دولت، متوجه حریم خصوصی افراد می شود نگران هستند. 

نویسنده در ادامه می‌نویسد: داده مبناها هم همانند تلویزیون، تکثیر موسیقی، نگارش رایانه‌ای، هنر ویدیوئی با همانندنمایی یک واقعیت یا بهتر گفته شود به قول بودریلار با همانند نمایی یک «فوق واقعیت» تاثیرات گفتمانی می آفریند. ص 167 .

نویسنده عصر دوم رسانه ها در فصل ششم، نظریات هابرماس و بودریار در خصوص فرهنگ و نظریه انتقادی و فن را مورد بررسی قرار می دهد و در مورد آنها می‌آورد: [ هر دو ] … در باز اندیشی مارکسیسم، برای زبان به مثابه میانجی میان فن‌آوری و فرهنگ، اهمیت بسیاری قایلند و این اهمیت مخرج مشترک فکری آنهاست و  نظریه مارکس در توضیح ظهور جنبش هایی چون جنبش کردها، مسلمانان بوسنی و …را ناتوان عنوان می‌کند.

اشاره به نظریه پردازان زبان شناس مانند سوسور، سیریل و … در مورد مکاشفات اخیر در باب زبان، نقش زبان در شکل های مکتوب ارتباطات و وابستگی زندگی روزمره به آن و انتقاد از نوشته های بودریار از دیگر مباحث طرح شده در این بخش است.

تجزیه و تحلیل مواد فرهنگی مانند فیلم مشهور اسپایک لی، کارگردان مشهور سیاهپوست آمریکایی، با عنوان «آنچه را درست است انجام بده» در فصل هفتم با عنوان سیاست در شیوه اطلاع رسانی مطرح شده است. به عنوان مثال در بررسی یکی از برنامه های رادیویی می‌آورد: شخصیت رحیم، نمایانگر مضمونی مهم در شیوه اطلاع رسانی است، روشی که ارتباطات مبتنی بر وسایل الکترونیک از طریق آن به صور جدید ذهنیت شکل می‌دهند. ص 6 – 235  و ادامه می دهد؛ شیوه اطلاع رسانی به صورت بالقوه، هم مایه سلطه‌گری است و هم مایه رهاسازی.

عنوان فصل هشتم، کالبد مصنوعی است. در این فصل می خوانیم: انسان ابزارساز، ابزاری می سازد که اعمال او را تقلید می کند.

اکنون درون بازسازی کالبد آدمی به صورت دستگاه، به نقطه‌ای رسیده‌ایم که در آن رایانه‌ها و دستگاه های ارتباطی الکترونیکی جز به جز مغز انسان بازسازی می شود.

در حال حاضر رؤیای بسیاری از افراد در جماعت های صنعتی، علمی و دانشگاهی، ساختن آدم مصنوعی هوشمند است …. نوعی که در ارتباطی  آینه‌وار با انسان مقابله می کند…. صص 5 – 244

در این بخش، فیلم های خشونت بار از صنعت فیلم‌سازی آمریکا، هالیوود به عنوان مثال در راستای مطلب فوق نیز آورده شده است.

پرداختن به موضوعات فرهنگی مثل اپرای واگنر ( آهنگساز آلمانی سدی نوزدهم ) و بحث گفتمانی در مورد آن، ذهنیت مذکر و زنان و فرهنگ مبتنی بر آن در فصل نهم مورد بحث است.

بررسی گزارش‌های تلویزیونی از جنگ خلیج فارس ( آمریکا، عراق )، نقش وسیله فن آوری های دیداری و شنیداری در دادن این اطلاعات به مخاطب که با نگاه تصویر احساس می کنند در جنگ حضور دارند، در فصل دهم با عنوان جنگ در شیوه اطلاع رسانی مورد بحث و بررسی است.

مارک پاستر می گوید: با وجود این، رسانه هایی که تئاتر جنگ را به صورت تئاتر درباره جنگ درآوردند، نمایش آشکار و بی پرده از واقعیات را ارایه ندادند.

 در شیوه اطلاع رسانی، ارتباطات مبتنی بر وسایل الکترونیکی با روش های جدید و شگفت آور، زبان و تصاویر را تغییر شکل می دهند. صص 285

ب: نقد و ارزیابی

کتاب عصر دوم رسانه‌ها، اثری در حوزه مطالعات ارتباطات انتقادی است که می تواند جرقه‌های تفکراتی برای دانشجویان و محققان رسانه‌ها و مطالعات فرهنگی به ویژه حوزه فرهنگ عامه باشد.

مارک پاستر، مؤلف این کتاب با رویکردی قیاسی به ارائه چارچوبی نظری فراگیر ( تطبیقی – تاریخی ) از نظریه‌های انتقادی ارتباطات می پردازد.

در این ارائه وی به سراغ نظریه پردازی حوزه، رسانه ها در دو عصر رسانه های عصر اول مانند رادیو و رسانه‌های عصر دوم مانند اینترنت، مکتب انتقادی فرانکفورت و پساساختارگرایان رفته است و به بررسی و نقد نظریه‌های فوق پرداخته است.

هر چندگاه در بعضی از مسایل مطرح شده، فهم موضوع تا اندازه زیادی مشکل است و این با وجود تلاش مترجم در ارائه ترجمه ای روان و سلیس است. اما خوانش کتاب می تواند برای برخی از صاحب نظران به نظریه‌ای جدید در حوزه ارتباطات انتقادی منجر شود که پاستر به صداقت این را نگفته است اما در میان سطرها می توان آثار ظهور یک نظریه را احساس کرد.

از سویی دیگر، پاستر که خود از منتقدان رسانه ها و رسانه‌ای شدن فرهنگ و تسلط تکنولوژی بر فرهنگ است این دیدگاه را نیز در سراسر کتاب حفظ کرده است و با وجود اینکه نظریات انتقادی منتقدان ارتباطات را بررسی می‌کند به دیدگاه انتقادی آنان نیز نقد دارد  و در مورد نامگذاری عصری به نام عصر دوم رسانه ها که از سوی مولف پیشنهاد شده است نیز با دیدی انتقادی و شکاک نگاه می کند که این از نظرگاه نوشتار این سطور جالب و بر اهمیت  آن افزوده است.

مارک پاستر در این اثر 285 صفحه ای تلاش کرده است تا ضمن ارائه درکی نقادانه از نظام های ارتباطی جدید به نقد دیدگاه های انتقادی در این زمینه نیز بپردازد.

اثر پاستر را نمی‌توان به عنوان یک منبع درسی در نظر گرفت اما می تواند الگویی باشد برای دانشجویان ارتباطات در نقد دیدگاه های منتقدان ارتباطی و پیش بینی اثرات، شرایط بحران‌های اجتماعی و شکاف های اجتماعی ظهور رسانه‌های نوین.

پاستر در این اثر که دیدگاهی همانند نیل پستمن دارد با دیدی شکاکانه ونقادانه به خواننده هشدار می دهد که نباید در مواجهه با قدرت رسانه ها، فرهنگ را تسلیم نمود.