«نردبان این جهان، ما و منی است»

نویسنده: آسمون و ریسمون – مسئول روابط عمومی: آقا دست نگه دارید، اشتباه شده. اسم کوچک رییس جدید «فضل ا...» نیست، «فیض ا...» است. کارمند یک و دو زیر لب بد و بیراه می گویند و دوباره پارچه را پایین می آورند ...

نمای خارجی- سر در سازمان

نردبان بلندی را بر روی دیوار نمای ساختمان سازمان تکیه داده اند. کارمند «یک» از اداره ی روابط عمومی (پلاکارد)، از نردبان آویزان است و در حالتی کاملاً نامتعادل رشته طنابی را که بر سر یک پارچه نوشته شده، متصل است با زحمت به دیوار بند می کند.

کارمند دو که پایه ی نردبان را محکم در دست گرفته ناگهان آن را رها می­کند و به عقب می رود و می­گوید: خوبه. فقط چپشو بده بالا … آها عالی شد!

کارمند یک، که حسابی خسته شده، می­خواهد پایین بیاید که مسئول روابط عمومی نفس نفس زنان از راه می رسد.

مسئول روابط عمومی: آقا دست نگه دارید، اشتباه شده. اسم کوچک رییس جدید «فضل ا…» نیست، «فیض ا…» است.

کارمند یک و دو زیر لب بد و بی­راه می­گویند و دوباره پارچه را پایین می آورند و با عجله مشغول تصحیح آن می شوند.

 

نمای خارجی- سر در سازمان همان روز

پژوی 405 آلبالویی رنگ مقابل در سازمان می ایستد. فردی از آن پیاه می شود و در حالی که تلفن همراه را به گوشش چسبانده و زمزمه می کند، بی توجه به اطراف و کارمندان روابط عمومی و نگهبان ها، مستقیم به سمت در ورودی می رود. همه با تردید به هم نگاه می کنند. اما وقتی او به جای جواب سلام سر می جنباند مطمئن می شوند که او کسی نیست جز رییس جدید سازمان! نگهبان حراست پیشاپیش او می دود و در آسانسور را برایش باز می کند.

 

نمای داخلی- جلسه معارفه و تودیع

مدیر جدید یک پا را روی پای دیگر انداخته است. کنار دست او مدیر سابق در حالی که لبخندی تلخ بر لب دارد نشسته و به دهان آقای وزیر که بی وقفه باز و بسته می شود خیره شده است. دقایقی بعد نام او را می­خوانند و یک تابلوی نخجیر میناکاری شده اصفهان، یک جلد قرآن نفیس و ده سکه بهار آزادی به دستش می­دهند. آن ها را به زیر بغل می زند و دوباره سرجایش می نشیند. دقایقی بعد که جلسه رو به اتمام است به عقب بر می گردد و راننده­اش را که گوشه سالن ایستاده فرا می خواند و هدایا را به دست او می دهد و سه پاکت مهر و موم شده از او می گیرد.

مدیر سابق به سبک استادیومی تمام مدیران را از اول تا آخر در آغوش می­کشد و حلالیت طلب می کند. او هنوز در حالی که پاکت­ها را در دست می فشارد به ساعتش نگاه می کند. فقط نیم ساعت وقت دارد که به مراسم تودیعش در جای دیگر برسد. باید عجله کند. دست مدیر جدید را می گیرد و او را تا پای آسانسور با خود همراه می کند. بعد در گوشه­ای خلوت، مخفیانه آن سه پاکت را به او می دهد و سپس کمی با هم اختلاط می کنند. مدیر جدید با دهان باز هاج و واج او را نگاه می­کند!

 

شش ماه بعد- نمای داخلی دفتر رییس سازمان

آقای رییس سر پا ایستاده و به تلفن جواب می دهد. گوشی را چهار انگشت از گوشش دور کرده است. صدا به وضوح می آید: آقای … من به امید تغییرات اساسی، شما رو به سازمان فرستادم. امیدوارم کاری از پیش برده باشید. تا آخر هفته میام بازدید. علاقه مندم که ببینم چه تغییراتی در وضعیت نابسامان اونجا به وجود آوردید.

آقای رییس (با صدایی لرزان): خواهش می کنم قربان. قدم بر چشم بنده می ذارید. بی صبرانه منتظر قدوم مبارکتون هستم … تالاق (صدای قطع شدن گوشی از آن طرف)

آقای رییس: الو … الو قربان …

رییس به شدت نگران شده است. از برگزاری جلسات متوالی با چهار معاون و ده مدیر کل نیز هیچ نتیجه ای نگرفته و اوضاع سازمان او هر روز بدتر از پیش شده است. باید تا زمان آمدن رییس کل چاره ای بیندیشد. ناگهان انگار که چیزی به او الهام شده است به سمت گاو صندوق می رود و در آن را باز می­کند. سه پاکت مهر و موم شده را بیرون می کشد و پاکت یک را روی میز کار می گذارد و بقیه را به سر جای اول بر می­گرداند. پاکت را با عجله باز می کند.

صدای مدیر سابق: «ها ها … شش ماه از انتصاب تو گذشته. حالا که این پاکتو باز کردی معلومه تو این مدت هیچ کاری نتونستی بکنی. بلکه اوضاع رو خراب تر هم کردی. آقای رییس کل هم تا آخر هفته از اون جا بازدید میکنه!! فقط یه راه داری! سریعاً به آقای رییس کل تماس بگیر و بهش بگو: من یه ویرانه تحویل گرفتم. مدیر قبلی دزدترین و فاسق ترین آدم­ها بود. ساختار این اداره رو به گند کشیده بود. اونقدر فساد اداری از زمان سابق باقی مونده که کارها به سختی پیش میره. من تا این خرابکاری نظام قبلی رو درست کنم یک سال دیگه طول می کشه. لطفاً به من تا اون موقع مهلت بدید.

 

یک سال بعد- نمای داخلی اتاق رییس

آقای رییس وزنش تقریباً دو برابر شده. حالا دیگر در جواب سلام دیگران حتی معاونان و مدیران زیر دستش سر هم تکان نمی­دهد. باز زنگ تلفن به صدا در می­آید. آقای رییس کل پشت خط است. دوباره همان صفحه قبل تکرار می­شود. آقای رییس مستأصل و سر در گم باز هم به سراغ گاو صندوق می­رود و این بار پاکت شماره دو را باز می­کند:

صدای رییس سابق: همونطور که پیش بینی می کردم توی این یک ساله هم کاری از پیش نبردی حالا هم موندی که چه جوری خرابکاری هاتو توجیه بکنی. خوب اشکال نداره! بهت میگم. همین الان با رییس کل تماس بگیر، بگو قربان، مبارزه با فساد نظام سابق هنوز هم ادامه داره. اما ما به جای آن ساختار فاسد مجبور هستیم افراد شایسته را بر سر کار بیاریم. مجبور هستیم از مشاوران ارشد استفاده کنیم. مجبور هستیم … آوردن مدیران شایسته و مشاوران دلسوز دو سال وقت نیاز دارد.

 

نمای خارجی- پارکینگ سازمان (با دور تند)

تعداد ماشین ها هر روز افزایش می یابد. قبلاً سی دستگاه ماشین در پارکینگ مستقر بودند اما به تدریج نه تنها مدل آن ها ارتقا می یابد بل که تعداد آن ها نیز دو برابر می شوند.

 

نمای داخلی- کارگزینی

کارمندان فضول کارگزینی ده پرونده مدیران را کنار هم قرار داده اند و بر سر این موضوع بحث می کنند که از زمان ورود مدیر جدید قیافه مدیران هر روز به هم شبیه تر می شود. حتی شناسنامه همه مدیران جدید از یک شهرستان همه مدیران جدید از یک شهرستان دور افتاده صادر شده است و جالب این که مدیران جدید چه قدر لهجه های شان به هم شبیه شده!!

 

نمای داخی- اتاق رییس سازمان- دو سال بعد

آقای رییس گوشی را با دلخوری سر جایش می گذارد. آقای رییس کل پشت خط بود. این بار دیگر به طور قطعی برای بازدید به سازمان خواهد آمد. آقای رییس حسابی کلافه شده است. باز هم مانند قبل به سراغ گاو صندوق و نامه آخر یعنی نامه شماره سه می رود و آن را می­گشاید:

صدای رییس قبلی: خاک عالم بر سرت! می­دونستم آخرش کارت به این جا می کشه! 5/3 سال گذشت هیچ کاری نکردی! چیه؟ حالا منتظری باز بهت راه کار بدم؟ کورخوندی! تنها کار مفیدی که الان می تونی انجام بدی اینه که سریعاً از این سه نامه که بهت دادم یه نسخه کپی بگیری و مهر و موم کنی. بعدش در یک فرصت مناسب اون ها رو به رییس بعدی برسون. فقط  مواظب باش کسی بهت شک نکنه … همین. زود کاسه و کوزه رو جمع کن که نوبت رییس بعدی شده!

 

نمای خارجی- سر در سازمان- دو روز بعد

آقای رییس سابق (که تا نیم ساعت پیش رییس سازمان بود) با عجله به سمت پاجیروی سرمه­ای رنگش می رود. او فقط نیم ساعت وقت دارد که به مراسم تودیعش در اداره جدید برسد.

مولانا

منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران(شارا)