
شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)– اخیرا با برخی از کشمکش هایی روبرو هستیم که این ادعا را که ما اینک در دوران طلایی گوناگونی و کثرت گرایی زندگی می کنیم، زیر سوال می برد. مثلا اینکه ویکتور اربان نخست وزیر مجارستان اخیرا در صفحه توییتر خود نوشت، که گوناگونی قوت ما نیست. فراتر اینکه این جمله هزاران اظهارنظر پسندیدم/ like را به خود جلب کرد. یا اینکه شکایتی که در سال 2014 در آمریکا به دادگاه ارائه شده، نشان از آن دارد که خط مشی دانشگاه هاروارد در قبال دانشجویان آسیایی تبعیض آمیز بوده است. شکایتی که سبب شده، در مورد روش پذیرش دانشجوی این دانشگاه تحقیات گسترده ای از سوی وزارت دادگستری آمریکا صورت بگیرد.
حتی در کانادا که آغوشش به روی گوناگونی باز می باشد، در این مورد نمونه هایی وجود داشته است. برای مثال می توان به مقاله سفیدپوست در خیابان بی (مرکز کاروبارهای موفق و سرشناس کانادایی و معادل خیابان وال/ وال استریت آمریکا. ایران جوان) به قلم فرنک وتس رئیس هیئت مدیره و مسئول کثرت گرایی نهاد دولوایت کانادا اشاره کرد، که در نشریه گلوب و میل به چاپ رسید. وی در نوشتار خود از درس هایی سخن گفته، که به عنوان یک مرد سفیدپوست در جهان داد و ستد آموخته است. این مقاله در واقع واکنش به نوشته ای از هدیه رودریکو حقوقدان جوان سرشناس بود، که زیر عنوان سیاهپوست در خیابان بی منتشر شد. و….
بنابراین ما اینک در دوران طلایی گوناگونی و کثرت گرایی زندگی می کنیم. اما هنوز اینگونه ایده ها و واقعیت های موجود ما را به چالش می کشند، جدا و تقسیم می کنند، و… کمااینکه در حوزه سیاسی کثرت گرایی با مسایلی جدی یعنی نه تنها خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و انقلاب دانلد ترامپ، بلکه پیدایش احزاب سیاسی بومی گرای ضد مهاجرت و نامزدهایی از این دست در سراسر غرب، روبروست.
از دیگر سو در مقیاس جهانی سازمان ملل متحد قول داده در روند موقعیت های مناسب اقتصادی و حقوق بشر جهانی، هیچ کس عقب گذاشته نشود. بانک جهانی نیز شناسایی ریشه های عامل ضدکثرت گرایی را، برای خود به عنوان وظیفه تعریف کرده است.
بااینهمه همانگونه که پنکاج میشرا نویسنده ساکن لندن (انگلستان) در کتاب اخیرش زیر عنوان <دوران خشم> آورده، به نظر می رسد شمار شگفت انگیزی از مردم جهان هنوز احساس طرد و عقب گذاشته شده بودن می کنند. این افراد شامل از میلیونرهای اندوهگین و ندارهای متعلق به آن 99 درصد معروف گرفته، تا شهروندان لیبرال دمکراسی های غربی و ساکنان حلبی آبادهای بمبئی، مهاجران بدون سرزمین مناطق جنگ زده و آمریکایی های سفیدپوست شاغل پشت میزنشین، و مردان جوان مسلمان ناراضی و مردان سفیدپوست روزنامه نگار، می شوند. چگونه امکان دارد، هنوز این همه انسان احساس طرح شده بودن داشته باشند؟ چگونه ما به این مرحله وارد شدیم؟، و اینک به کجا می رویم؟
این پرسش ها برای جوامع جهانی شده و کثرت گرا – که عمدتا کشورهای غربی و شمار زیادی از سایر کشورهای جهان هستند- حیاتی محسوب می شوند. چراکه بحران مهاجرت آنها را بیشتر تحت الشعاع قرار می دهد. بحرانی که به نوبه خود فشار اخلاقی شدیدتری بر ثروتمندترین کشورهای دنیا وارد می آورد، تا درهای خود را بیشتر باز کنند. زیرا شمار مهاجران به شدت رو به افزایش دارد. کمااینکه از 173 میلیون در سال 2000، سر به 244 میلیون در 2015 زد. در عین حال این مهاجران در مقایسه با امواج پیشین خود، دارای گوناگونی قومی و فرهنگی بیشتری هستند. مخاطرات و از دست دادن موقعیت های مناسب جهت ادغام چنین شمار زیادی مهاجر با ساکنان کشورها، نیازی به توضیح ندارند.
تغییرات بسیار چشمگیر در چشم انداز جهانی، سبب تشدید فاصله ها و نابرابری ها می شوند. اما در عین حال موقعیت تغییرات و تبدیلات واقعی را ارائه می دهند. اما چالش سر راه این است که اینگونه تغییرات و تبدیلات از راه های موثر و منصفانه صورت بگیرند، و برای همه موثر و منصفانه باشند. بنابراین پرسش هایی اساسی از این دست مطرح می شوند: چگونه راه های کثرت گرایی را برای آسیب پذیرترین ها دنبال کنیم، بدون اینکه دیگران از مسیر کنار گذاشته شوند؟، چگونه در جوامعی که دارند به سرعت تغییر می کنند، انسجام اجتماعی را حفظ نماییم؟، منظور ما از کثرت گرایی دقیقا چیست؟، و چگونه احراز اطمینان کنیم، این کثرت گرایی چیزی بیش از شعار باشد؟
تاریخچه کوتاه کثرت گرایی سرشار از خوشبینی و تلاش های مستمر، اما نتایج متفاوت بوده است. این نتایج اخیرا نظر برخی منتقدهای موج نوی متعهد به اهداف کثرت گرایی را به خود جلب کرده اند. بنابراین در صورتی که کسی به سیستم بهتر علاقه دارد و مایل است در مورد آن بیشتر بداند، می تواند نتایج کار این منتقدان را مطالعه کند.
از دیگر سو کثرت گرایی هم برای مردم به صورت انفرادی، و هم برای کل جامعه فایده دوسویه داشته است. البته بحث و گفت و گوها در مورد کثرت گرایی و روند ضد آن، اغلب به سمت و سوی ناکامی دولت ها دلالت می کنند. اما آنچه ما به عنوان انسان به یکدیگر مدیون هستیم، تنها مساله چگونگی منش دولت ها نیست. بلکه مساله پاسخ به این پرسش ها هم می باشد: وظیفه ما به عنوان شهروند چیست؟، وظیفه ما در قبال کسانی که با ما تفاوت دارند، کدام است؟ پاسخ صادقانه به این پرسش ها نشان می دهند، منظور ما از مشمولیت چیست.
منبع: iranjavan.net
|
نظر بدهید