مقتول مرحوم علی دایی

میان علی دایی و مهدی شادمانی چندسالی شکرآب بود. دایی جایی عنوان کرده بود که خانواده اش تصویر روی جلد را به عنوان اعلامیه واقعی دیده و حسابی ترسیده بودند. البته که همه مان می‌دانیم اصولا دایی آدمی نبود که به کسی اجازه شوخی با هر لحنی را بدهد، حتی اگر روزنامه نگار طراز اول یا مجله مطلوب آن روزها باشد.

 شبکه اطلاع‌رسانی روابط‌عمومی‌ ایران (شارا) || فروردین سال 88 در یک بازی حیثیتی، طی رسیدن به جام جهانی 2010 در استادیوم آزادی به عربستان باختیم. علی دایی، سرمربی تیم ملی که در 5 بازی، تنها 6 امتیاز کسب کرده بود، همان شب از تیم ملی کنار گذاشته شد.


آن زمان دبیر سرویس ورزشی همشهری جوان، مرحوم مهدی شادمانی فقید بود. تیم فوق العاده مجله همشهری جوان دست به کار شدند و این جلد شاهکار را در اولین شماره سال جدید، روی دکه روزنامه فروشی ها فرستادند. (فکر کنم مدیر هنری مجله آقای میرزا مصطفی بود.) این جلد اعلامیه طور، با این تیتر و زیرتیتر فوق العاده و شعر بالای صفحه حسابی فروخت. طوری که مجله در مدت زمان کوتاهی نایاب شد و به چاپ دوم و سوم رسید.


میان علی دایی و مهدی شادمانی چندسالی شکرآب بود. دایی جایی عنوان کرده بود که خانواده اش تصویر روی جلد را به عنوان اعلامیه واقعی دیده و حسابی ترسیده بودند. البته که همه مان می‌دانیم اصولا دایی آدمی نبود که به کسی اجازه شوخی با هر لحنی را بدهد، حتی اگر روزنامه نگار طراز اول یا مجله مطلوب آن روزها باشد.


روزگار گذشت و گذشت. دایی که نسبت به آن روزها مرد صبورتری شده بود، در جایی دوباره مهدی را دید. شادمانی حلالیت طلبید و دایی نیز بخشید. (خاطره طنز همین دیدار را خود مهدی سال 94 در موسسه همشهری در روز خبرنگار تعریف کرد که لینکش اینجاست.)


سرطان اما بعدها نفس مهدی را به شماره انداخت. فردوسی پور در برنامه 90 چند باری برای سلامتی‌اش دعا کرد. دایی گذشته ها را به وادی فراموش سپرد و رفت ملاقات مهدی. کمی بعدتر که شادمانی، آسمانی شد؛ دایی جزو تشیع کنندگان این خبرنگار شریف بود و در پیج اینستاگرامی اش هم به خانواده رسانه تسلیت گفت. نیمکت تیم ملی به دایی وفا نکرد و میز تحریریه به مهدی شادمانی. اما هر دو مرد اخلاق بودند و ماندند و در هر قضیه ای که پیشامد کرد، طرف مردم را گرفتند. خدا این یکی را برایمان حفظ کند و آن یکی را غریق رحمتش بگرداند.

انتهای پیام/