او میگوید: “بیشتر اوقات چیزهای کوچک و پیشپاافتادهای هم چاشنی ماجرا میشود و همهچیز از هم میپاشد”.
شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)–|| جان (نام واقعی او نیست) میگوید: “راستش من کارم را دوست دارم اما وقتی رئیسی داری که از او متنفری چه کار میتوانی بکنی، رئیسی که فقط میخواهد مرا تحقیر کند، تمام انگیزه آدم نابود میشود”.
اوایل او مدیرش را دوست داشت اما وقتی دید که او بر عضو گروه فریاد کشید، نظرش عوض شد. از آن زمان به بعد همهچیز در سراشیبی افتاد. رئیس در اداره سر او هم داد کشید و جلوی همه او را در مناسبتهای مختلف تحقیر کرد.
او میگوید: “اول از حرفهای نیشدار شروع شد”.
“اعصابخردکن”
“کمکم اما به طور آشکاری همهچیز تغییر کرد و حرفهای نیشدار علنیتر و توهینآمیز و تحقیرآمیز شد”.
او میگوید هر روز “اعصابش خرد میشد ” تا به سر کار برود. جان اضافه میکند: “روابط شخصی آدم هم از این ماجرا بیتاثیر نمیماند”.
“وقتی برای رئیس بدی کار میکنید، رئیسی که مدام شما را تحقیر میکند، اعتمادبهنفستان از بین میرود”.
“نمیتوانید بهترین کار خود را ارائه دهید و احساس ناراحتی میکنید؛ آنقدر که حتی ذرهای هم دلتان نمیخواهد اضافه کاری کنید”.
فقط جان نیست که چنین تجربهای دارد. بنا بر پژوهش مؤسسه اقتصادی نیروی انسانی و توسعه (CIPD) حدود ۷ درصد از مردم نمیتوانند با رئیسشان کنار بیایند.
“چیزهای پیش پاافتاده”
بن ویلمات، سرپرست روابطعمومی CIPD، میگوید: در بیشتر موارد کارکنان بر سر بیعدالتی یا کار زیاد از رئیسشان شاکی میشوند.
او میگوید: “بیشتر اوقات چیزهای کوچک و پیشپاافتادهای هم چاشنی ماجرا میشود و همهچیز از هم میپاشد”.
او توصیه میکند برای پرهیز از چنین وضعیتی در مورد هر موضوعی با مدیر خود روراست گفتگو کنید، البته اگربه راحتی بتوانید.
آقای ویلمات میگوید: “مدیران گاهی اصلاً از تأثیر رفتارشان بر کارکنان خبر ندارند و این گفتگو میتواند آنها را هشیار کند”.
البته او اشاره میکند که مسائل جدیتر مانند زورگویی و اذیت و آزار بهتر است با مسئول کارگزینی یا مدیران بالاتر مطرح شود.
“طولانی و جدی فکر کنید”
آقای ویلمات میگوید که مدیر باید تا حدودی از زندگی کارکنانش خبر داشته باشد، مثلاً اینکه فرزند دارند یا میخواهند به تعطیلات بروند.
او میگوید: “اگر به کارکنان خود اهمیت ندهید، فضای اعتماد میان شما و آنها از بین میرود و بدون اعتماد، بنیان هر سازمانی بر باد است”.
او توصیه میکند که پیش از تصمیم برای ترک شغل “طولانی و جدی” فکر کنید شاید بتوانید فضای موجود را تغییر دهید.
دمیان بیلی، مشاور روابطعمومی که خودش زمانی با رئیسش مشکلاتی داشته است میگوید: “اگر مشکلتان شخصی است، وقتش است که دنبال کار دیگری بگردید”.
او میگوید: “اگر شما آنها را دوست ندارید و آنها هم شما را دوست ندارند، احتمالاً این وضعیت هرگز بهبود پیدا نخواهد کرد”.
او فکر میکند اگر با رئیس مشکل داشته باشید خیلی راحتتر از وقتی است که با یکی از کارکنان مشکل داشته باشید.
او ادامه میدهد: “به عنوان رئیس، اگر افرادی باشند که از شما خوششان نیاید باید به آن توجه کنید و فکر کنید که چرا از شما بدشان میآید”.
“اگر یکی از کارکنان باشید و از رئیستان متنفر باشید، از نظر احساسی آزارندهترین جایی است که میتوانید باشید”.
آدام واتسون خوب میدانست وقتی همه همکاران علیه آدم جبهه بگیرند، چه معنایی دارد.
او در سمت مدیر گروه هشتنفرهای از کارکنان اجرایی قرار گرفته بود بدون اینکه هیچ سابقه مدیریت داشته باشد و همه افراد زیردستش از او مسنتر بودند.
او میگوید: “احمقانه بود که چنین شغلی را پذیرفتم، و آنها هم به همان اندازه احمق بودند که این شغل را به من سپردند”.
آقای واتسون میگوید که به چند نفر از کارکنان گروهش این سمت پیشنهاد شده بود و آنها مایل به انجام آن نبودند و در نتیجه آن را به او دادند.
او ادامه میدهد: “آنها مرا به عنوان مدیر قبول نداشتند، چون از آنها جوانتر بودم، آنها بیشتر به چشم آدمی فریبکار به من نگاه میکردند”.
آقای واتسون خوب میدانست که همه گروهش با او مخالفند، در ایام جشنهای سال نو یک بار وقتی از وقفه ناهاری سر کارش برگشت متوجه شد که همه آنها با هم به مناسبت کریسمس به رستوران رفتهاند بدون این که او را هم دعوت کنند.
او میگوید این ماجرا واقعاً “داستانی با پایان خوش و شیرین” نبود و از آن ماجراهایی بود که هنوز هم نتوانسته است با آن کنار بیاید.
پس از هشت ماه او از این سمت کنارهگیری کرد.
کارکنانی که از کار میزنند
اگر کارکنان با مدیران و رؤسا کنار نیایند، شرکتها و مؤسسات فقط کارکنان خود را از دست نمیدهند و بیش از این ضرر میکنند.
پروفسور روزالیند سرل، کارشناس اعتماد سازمانی از دانشگاه گلاسکو معتقد است سرخوردگی و دلسردی کارکنان از مدیران ممکن است منجر به رفتارهای مجرمانه شود.
او میگوید: “اگر نتوانید با سرخوردگی و دلسردی کنار بیایید، تبدیل به خشم میشود و آدمها تصمیم به تلافی کردن میگیرند، وقتی تحقیر میشوند ممکن است حتی دست به کار خلاف بزنند”.
پروفسور سرل هشدار میدهد که “اگر کارکنان احساس بیانصافی و بیعدالتی کنند، ممکن است تلاش کنند آن را با روشهای شرورانهتری جبران کنند”.
او اضافه میکند: “آنها اگر فکر کنند دستمزدشان کم است، ممکن است از کسبوکار بدزدند، یا وقتی از آنها درخواستهای نامعقولی داشته باشید ممکن است ساعتهای کاری خود را طوری تنظیم کنند که آن کار را انجام ندهند”.
کریگ تا میتوانست وقت بیشتری را در سالن ورزش و بار میگذارند “فقط برای اینکه همهچیز را فراموش کند”.
سرانجام او کارش را به کار موردعلاقهاش تغییر داد اما هرگز فراموش نمیکند که چطور محل کار آدم ممکن است “شکنجهگاه” او باشد.
رئیس سابقش به او گفته بود که از محل کار دیگرش هم اخراج میشود.
اما او میدانست که این حرف دروغی بیش نیست.
گزارش بیشتر از بی سی
نظر بدهید