عرق‌ریزان روح برای نوشتن

منوچهر – محمد شمیرانی – نوشتن و جادو کردن. جادو کردن با ترکیب کلمه‌ها و واژه‌هایی که به تنهایی، نه لطفی دارند و نه جذابیتی! ولی اگر به درستی و به جا، کنار هم قرار بگیرند جادو می‌کنند و دریچه‌هایی را به روی خواننده باز می‌کنند که دنیایش را تغییر می‌دهند و انسانی دگر می‌شود؛ انسانی که حتی می‌تواند در مسیر نوین، خویش و جامعه را متحول و دگرگون کند.

شبکه اطلاع‌رسانی روابط‌عمومی ایران (شارا)|| نوشتن، نوشتن، نوشتن. نوشتن، برای ایجاد یک  «خط ربط» بین نویسنده و مخاطب. نوشتن و خلق کردن.


نوشتن و جادو کردن. جادو کردن با ترکیب کلمه‌ها و واژه‌هایی که به تنهایی، نه لطفی دارند و نه جذابیتی! ولی اگر به درستی و به جا، کنار هم قرار بگیرند جادو می‌کنند و دریچه‌هایی را به روی خواننده باز می‌کنند که دنیایش را تغییر می‌دهند و انسانی دگر می‌شود؛ انسانی که حتی می‌تواند در مسیر نوین، خویش و جامعه را متحول و دگرگون کند.

سودای نوشتن


سودای نوشتن و خلق کردن، سودای شیرینی است که در تمامی دوره‌ها و عصرها، انسان‌های زیادی را وسوسه کرده و به سوی خود کشانده است.


سودای عجیبی که رنج دارد، سختی و مرارت دارد، کنکاش‌های ذهنی فراوان دارد. ولی حاصل و نتیجه و دسترنج این خلق کردن، همچون لذت شادی عمیق مادری عرق کرده از زایمانی سخت است که دو حس متفاوت لذت و درد را می‌توان از چهره‌اش خواند ولی با دیدن چهره فرزندش، همه رنج‌ها و سختی‌ها را به باد فراموشی می‌سپارد.

*اوج گرفتن پرنده خیال *


به هنگام نوشتن است که پرنده خیال، بال و پر می‌گشاید. اوج می‌گیرد و بالا و بالاتر می‌رود. بالاتر از هر رنگ و نژاد و هر عقیده‌ای. به پستوی ذهن هر خواننده‌ای سرک می‌کشد و با خیال آزاد و رهایی که در بین صفحه‌های کتاب جاری است رویای تحقق آزادی و زندگی بهتر را به بسیاری از مردم نوید می‌دهد.


«ماریو بارگاس یوسا» نویسنده معروف، در یکی از سخنرانی‌های خود گفته است: 
«بدون کتاب‌های خوبی که خوانده‌ایم بدتر از اینکه هستیم می‌بودیم؛ راضی به هر چه که هست. به این ناآرامی نبودیم. مطیع‌تر بودیم و داشتن روحیه انتقادی – که موتور پیشرفت جامعه به حساب می‌آید – اصلا وجود نمی‌داشت.»
به همین دلیل است در فرهنگ‌هایی که متکی بر سانسور است و میانه‌ای با استقلال اندیشه ندارد نوشتن و نشر آزادانه آرا و نظرها، چندان جایی ندارد و با تیراژ‌های پایین کتاب و مجله و روزنامه، خبری از تنوع و تکثر رای و نظر در جامعه نخواهد بود.

وسوسه نوشتن


نوشتن، همان وسوسه‌ای است که اگر به جانت بیفتد چه پیر باشی و چه جوان، شاید تا پای جان هم رهایت نکند. دایم به جان و وجودت می‌چسبد؛ دیگر شب و روز نداری.  در شهر باشی یا در روستا، در خلوت باشی یا در جمع، رهایت نمی‌کند و یک سره، پس پشت ذهنت را قلقلک می‌دهد. 


کاری ندارد خوابی یا بیدار، نشسته‌ای یا ایستاده، می‌شود مشغله همیشگی ذهنت و تا ننشینی و روی کاغذ ننویسی، رهایت نمی‌کند.


آن وقت است که کمی آرام و قرار می‌گیری تا حاصل این عرق‌ریزان روحی و ذهنی‌ات را، در روزنامه و مجله و کتابی منتشر کنی و آن وقت است که احساس می‌کنی حس و حرفی را که در درونت و ذهنت پرورانده‌ای مخلوقی است که در دسترس همگان است و هر کس می‌تواند آن را ببیند؛ شاد شود، بگرید یا برانگیخته شود و به حرکت درآید. 

گذری از ذهن تا کاغذ


نویسندگان بسیاری، نوشتن را به عنوان حرفه و پیشه اصلی خویش برگزیده‌اند. همچنان که بسیاری دیگر، به کار و حرفه‌ای متفاوت از نوشتن مشغول هستند و نوشتن، بخش اصلی زندگی آنان را تشکیل نمی‌دهد.


در همین ارتباط، «مارگریت دوراس» در کتاب «نوشتن، همین و تمام» می‌نویسد: 
نوشتن، گذر کلمه است از مسیر ظاهرا کوتاه بین ذهن و کاغذ. 


گرفتاری نوشتن، برای کسی که می‌نویسد متفاوت از انتخاب مضمون و درونمایه است…. نوشتن، صیانت از آدمیزاد و عالم هستی است به یمن کلام. گنجاندن جهان واقع است در عرصه تخیل و بعد، نقش زدن آن روی کاغذ.


می توان گفت در جهان امروز، هر کسی با نوشتن سر و کار دارد؛ چه کودکانی که هنوز می‌آموزند، چه آنهایی که بر حسب ضرورت کاری خویش، چند خطی نامه و گزارش اداری می‌نویسند و چه آنانی که عشق به نوشتن، سراسر زندگی‌شان را آکنده است و نوشتن، حرف اول و آخر زندگی‌شان شده است و به ‌عبارتی، پیشه و حرفه‌شان، نوشتن است و صد البته، خواندن.


 «ناتالیا گینز بورگ» نویسنده ایتالیایی، خطاب به افرادی که حرفه خود را نوشتن انتخاب کرده‌اند می‌گوید: 

نمی‌توانید خودتان را گول بزنید و از پیشه خودتان، امید نوازش و لالایی داشته باشید.


او اضافه می‌کند:
روزهایی بوده است که با ناامیدی، خواسته‌ام چیزی بنویسم که در تنهایی و خستگی، مرا تسکین بدهد تا کلمه‌ها و جمله‌ها، آرام و آسوده‌ام کنند. ولی دریغ از نوشتن یک سطر. پیشه من، همین است که هست. ولی با این همه، بهترین پیشه دنیاست.


پس بیایید به افتخار بهترین پیشه دنیا، برای نویسندگان راستین میهن‌مان بایستیم. قدرشان را بدانیم و ثمره عرق‌ریزان روحی آنان را در تیراژی وسیع بخریم و بخوانیم.

منبع: روزنامه اعتماد – شماره ۵۳۶۸ – ۱۴ آذر ۱۴۰۱