سیمای روابط عمومی ایران در یک نگاه

نویسنده : مسعود پیوسته – شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- حدوداً آخرهای دهه هفتاد، یعنی تقریباً پانزده سال پیش بود که درکنار تعریف سنتی از روابط عمومی که «چشم و گوش هر سازمانی است» و فراتر از اطلاع یابی و اطلاع رسانی، تعریف نو و «هنرمندانه»ای نیز بر این فن – حرفه روابط عمومی افزوده شد.

شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا) حدوداً آخرهای دهه هفتاد، یعنی تقریباً پانزده سال پیش بود که درکنار تعریف سنتی از روابط عمومی که «چشم و گوش هر سازمانی است» و فراتر از اطلاع یابی و اطلاع رسانی، تعریف نو و «هنرمندانه»ای نیز بر این فن – حرفه روابط عمومی افزوده شد. «هنرهشتم» هم بر مفهوم روابط عمومی افزوده شد تا درجامعه ایرانی درکنار هفت هنر دیگر، کم کم برای خود جایی باز کند و موجب و تسهیل گرِ ارتباط همه با هم باشد و کارشناسان و کارکنان روابط عمومی‌ها، به ظرایف نوینی از تعریف و عمل روابط عمومی دست یابند. آن سالها وقتی از روابط عمومی به عنوان هنرهشتم یادشد و در جلسات و سمینارها و همایش‌ها و نمایشگاه‌های خاص روابط عمومی، دستِ کم، این توصیف جدید (هنرهشتم) بر پیشانی نهاد روابط عمومی ایران نشست، بدیهی بود که این عنوان نو می‌توانست اهمیت موضوع روابط عمومی در جامعه ما را دوچندان کند و رگه‌هایی از کنش هنرمندانه‌ روابط عمومی‌ها را در درازمدت ببینیم. یعنی دستِ کم، پانزده سال پس از آنکه اعلام شد که روابط عمومی، «هنرهشتم» هم هست! اینکه نشان دهد دیگر از این پس، توانایی‌های جدیدی در عرصه ارتباطات زایش کند تا قطعاً تأثیرگذار در دو سوی مناسبات درون سازمانی و برون سازمانی روابط عمومی‌ها باشد. اما وقتی از همایش‌ها و نمایشگاه‌ها و سخنرانی‌ها و جشنواره‌ها کمی فاصله می‌گرفتیم و در میدان عمل، گرفتار روزمرگی‌ها می‌شدیم، پیدابود که معنا و مفهوم این «توصیفِ جدید و مدرن» در میدان عمل، در جان روابط عمومی‌ها ننشسته است و همچنان «روابط عمومی‌ها» پدیده‌ای «غریب»، در درون سازمان‌های خاصه دولتی، عمدتاً شب را و روز را با کمترین تأثیر بر مخاطبان خود، «عمر» می‌گذرانند و مخاطبان و روابط عمومی‌ها فقط از کنار یکدیگر رد می‌شوند! بنابراین، عنوان مدرن و پیشتازانه «هنرهشتم»، بیش از آنکه شاهد جلوه‌های عملیاتی آن در روابط عمومی و حس پذیرش این توصیف، بر مخاطبان بیرونی و حتی داخلی (اعم از مخاطبان برون سازمانی و درون سازمانی) باشیم، عملاً در حد همان «تعارفِ ارتباطاتی» باقی مانده است!

نگارنده، به عنوان یک همکار ارتباطاتی در حوزه مطبوعات و رادیو و تلویزیون، همان سال‌ها می‌دید که طرف، کارشناس روابط عمومی اتفاقاً در یکی از فرهنگی ترین و بزرگترین سازمانهای دولتی کشور است اما در جست و جوی مفری برای رهایی خود، به تعبیرش از دام یا چاه روابط عمومی است!

به جای ادامه حضور و ادامه فعالیت کارشناسانه در سازمان، در جست و جوی یک کسب و کار جدید و آزاد بود تا به زعمش از این رخوت و سستی و انفعال نشسته بر جانِ خود و روابط عمومی سازمان مورد نظرش خلاصی یابد! جالب است که همان سال‌ها، در نمره دهی در جشنواره‌های روابط عمومی‌ها، اتفاقاً روابط عمومی همان سازمان، به عنوان روابط عمومی برگزیده معرفی شد و کادو جوایز و هدایا و لوح تقدیرش را دریافت کرد! درحالی که مقام نخست شدنش هیچ تأثیری نه در بدنه سازمان گذاشت و نه حتی در بدنه روابط عمومی خودش! شاید طرح موضوعات مشابه همین نمونه‌های عینی و جاری و مبتلابه حوزه روابط عمومی، از اولویت‌های نخستینِ دست اندرکاران و متولیان عرصه روابط عمومی در کشور باشد. هرچند در یکی دو دهه اخیر، مطبوعات تخصصی نظیر همین ماهنامه روابط عمومی، مباحث فنی و آموزشی روابط عمومی را از سوی متخصصان و استادان ارتباطات و کارشناسان روابط عمومی بازتاب می‌دهند. اما به نظر می‌رسد شاید خیلی از مخاطبان مورد نظر و خاص را در این حوزه درگیر نکند و همه از کنار این مباحث، با بی انگیزشی تمام رد شوند و یا نهایت عنایت، تورق مطبوعاتی از این دست، و دیدنِ فقط عناوین بحث‌ها باشد. مجلاتی که بر اثر کمتر لمس شدن، عموماً صفحات صاف و تا نخورده ای دارند! چه، وقتی همه ماهه و همه ساله، ما شاهد بازتکرار مصیبت‌های ویژه روابط عمومی‌ها در حوزه‌های آموزشی و پژوهشی در هر دو بعدِ کلاسیک و مدرن هستیم و در میدانِ «عملِ روابط عمومی»، کمتر شاهد تغییرات معطوف به دگرگونی، انقلاب یا اصلاح در روابط عمومی‌ها، معنی اش این می‌تواند باشد که مسأله و صورت مسأله، همچنان با همان قوت چندین دهه‌ای بر سرجایش باقی است! تازه ترین نشانی از اشکالات اساسی و عمده در جریان کار روابط عمومی (اعم از آموزش، تحقیق و پژوهش در هر دو قالب سنتی و مدرن) آن است که در تازه ترین شماره مجله روابط عمومی انجمن روابط عمومی (93) می‌خوانیم که برخی کارشناسان و استادان مسام این حوزه، مطرح کرده‌اند که ما ناگزیر به «بازتعریف از معنا و مفهوم روابط عمومی در ایران هستیم!» یعنی ما همچنان در طی مسیر از میانه راه روابط عمومی به مقصد قله، همچنان در دامنه مسیر، متوقف یا نهایتاً ناگزیر به حرکت از مبدأ با تعریف نو و دگرباره از روابط عمومی هستیم! وقتی در شرایطی که پس از 60 سال از فعالیت این حوزه و این نهاد ارتباطی با تشکیل محافل و مراکز آموزشی و پژوهشی و دانشکده و انجمن‌هایی که با هدف ارتقا و تقویت بنیان روابط عمومی در ایران می‌گذرد، ناگزیر به تعریف دوباره از روابط عمومی بومی و وطنی در موقعیت حال حاضر ایران و جهان هستیم، عملا موضوع «هنرهشتم» در تبیین مستظرفه بودنِ این نهاد ارتباطی در محاق می‌رود. یعنی هنوز انگار کمترین نشانه‌های هنرمندی از جریان روابط عمومی‌ها نمی‌بینیم که بتوان «هنرهشتم» را به الصاق کرد. وقتی که ما در 23 سالگی انجمن روابط عمومی ایران، درماهنامه این ارگان و درجلسات این انجمن، می‌خوانیم و می‌شنویم که «روابط عمومی چیست؟» یعنی آنکه عملاً با گام‌های موفقِ تئوریک و عملیاتی در این حوزه فاصله داریم. گام‌ها نه تنها بلند نیست، انگار به گونه‌ای کوتاه، انکارانه و سلبی است!

جلوه‌های جنب و جوش روابط عمومی‌ها را در کشور می‌توان به روشنی در نمایشگاه‌ها و همایش‌های روابط عمومی سراغ کرد که با گردهمایی‌هایی این چنین، روابط عمومی‌ها همواره در طی سال، بیش از سایر اوقات دیده می‌شود. دیده شدنی که توأم با «تبلیغ» و «ابراز وجود و هویت روابط عمومی‌ها»ست. اما یکی از پرسش‌های اساسی اینجاست که این نوع ابراز هویت‌ها، چرا از فاصله اختتامیه جشنواره‌ها و نمایشگاه‌ها تا برگزاری نمایشگاه بعد، احیاناً در سال بعد، انگار خودِ آن روابط عمومی‌ها هم «خاتمه» یافته‌اند!

+بنابراین به نظر می‌آید به رغم سرمایه گذاری‌ها و جلوه‌های روابط عمومی در روزهای خاصی از سال، در میدان عمل، رغبت به عمق ندارد و عموماً در سطحِ همین جلوه‌ها و دیده شدن‌های حباب گونه و یکطرفه و نسبتاً انتفاعی نمود دارند. چه، اگر غیر از این بود، قطعاً امکان نداشت ما پس از 60 سال فراز و فرود روابط عمومی‌ها در ایران، به تعریف مجددِ «روابط عمومی» برسیم. اما نکته پایانی و در عین حال مغفول دیگر: این روند معیوب و ناخوشِ جاری روابط عمومی‌های ما در ایران و ارتباطاتِ گهگاه کدر و ناشفاف و گاهی حتا قطع ارتباط یا جزیره‌ای شدنِ جنس ارتباطات ما، آیا جدای از ریختواره زیست امروز جامعه ایرانی در چهار حوزه فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که تردید و بی‌اعتمادی عمومی همه نسبت به هم، «سیمای روابط عمومی»ی جامعه ایرانی را نشان می‌دهد؟!

منبع: روزنامه مردمسالاری