شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا) || خوب به یاد دارم در یکی از کلاسهای درسی دانشگاه، موضوع رسالت خبرنگاری به یکی از سوژه های داغ کلاسی تبدیل شد بود، تمرکز استاد فقط بر انعکاس گزارش و اخبار بصورت «عینی» و «واقعی» بدون توجه به نقش و جایگاه سازمان و فرد و… و البته بدون دخالت عوامل دیگر بود.
هر چه دانشجوها با ذکر مثالها و مصداق ها، نمونه های عینی را در تعارض با این دیدگاه مثال می زدند، استاد عزیز زیر بار نمی رفت، چراکه خود، استانداردهای این حرفه را می شناخت¬ و به اعتبار اینکه در اوایل دوره کاری اش در یکی از روزنامه های کشور قلم می زد بر درستی این دیدگاه اصرار داشت، او همیشه یکی از اهداف ورود به دانشگاه و البته گنجاندن برخی از دروس را در رشته علوم ارتباطات، نزدیک کردن «باید»های دانشگاهی به« هست» های کاری و عملیاتی می دانست.
تردیدی نیست که ایده آل های اصلی دروس و سرفصل های دانشگاهی با آنچه که در فضای کاری و اجرایی – به ویژه در حوزه علوم انسانی و رفتاری- می گذرد بسیار فاصله دارد و همه حکمرانان هم در حد تلاش و توان خود خواهان نزدیکی «ذهنیات» دانشگاهی به «عینیات» اجرایی اند و لیکن پر کردن این فاصله امری دشوار به نظر می رسد. ممکن است در برخی از زمانها و حوزه ها و دوره ها این دو به هم نزدیک شده باشند اما تقریبا هیچگاه بر هم منطبق نشده و احتمالا هم نخواهند شد.
مراد از طرح این موضوع تحلیل و بررسی سوژه ارتباطیِ هفته پیش حوزه بیمه (بازرگانی و تامین اجتماعی) از منظر دانش ارتباطات – بخوانید روزنامه نگاری و روابطعمومی- و انطباق آن با واقعیت های اجرایی و عملیاتی است.
اخبار بسیار ساده بودند: سخنگوی بیمه مرکزی از مقام سخنگویی و مدیرکل بیمههای اجتماعی وزارت تعاون کار و رفاه اجتماعی از سمت خود برکنار شدند؛ اولی به خاطر طرحِ- نه چندان مناسب- مطالبات صنعت بیمه از خودرو سازان و دومی هم به خاطر طرحِ – نه چندان مناسب- ناتوانی دولت از پرداخت مطالبات بازنشستگان.
در فضای دانشگاهی، روابطعمومی را «عملی ممتد، مداوم و طرح ریزی شده می دانند که در آن افراد و سازمانها می کوشند تا تفاهم و پشتیبانی آنهایی که با آن سروکاردارند را بدست آورند» و کار روز نامه نگاراز منظر «والتر لیپمن» آن است که «بعنوان یک واسط ما بین مردم و سیاستمداران، خبر ها را تجزیه وتحلیل کند و سیاست های پیچیده دولت را به صورت قابل درک برای عموم بیان دارد از این رو، روزنامه نگار نقش میانجی و رابط را دارد» . فیلسوف آمریکایی «جان دووی» نیز معتقد است که «کار یک خبرنگار تنها یک اطلاع رسانی ساده نیست، بلکه باید خبر را درک کرده و به پیامدهای سیاست های حاصل از آن بپردازد.»
حال سوال اینجاست:
در جریان رویدادهای ارتباطی اخیر حوزه بیمه؛ آیا حوزههای ارتباطی این دو – بخوانید روابطعمومیها – در این عرصه توانستند مصداق بارزی بر کلیدواژههای تعریف مورد پذیرش روابطعمومی باشند؟ کنترل این جریان فقط بر عهده بیمه مرکزی و وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی بود؟ نقش سایر ارکان ارتباطی بیمه مانند روابطعمومیهای سایر شرکتها و موسسات مرتبط با بیمه چه بود؟ آیا از سیاستگذاری ارتباطی مناسب و مطلوب و کنشگری دستگاههای بالادستی مانند وزارت امور اقتصادی و دارایی و شورای اطلاع رسانی دولت خبری بود؟ چقدر از این تهدیدِ فرصتگونه! برای ترویج مفهوم بیمه – چه بازرگانی و چه اجتماعی- در جامعه بهرهگیری شد؟
رسانه ها چه؟ آیا توانستند نقش واسط را بین مردم و سیاستمداران ایفا کنند ؟ تحلیلهایشان عینی بود؟ سوژه / سوژه های مورد نظر را خوب درک کرده بوند و به پیامدهای مثبت و منفی آنچه که نوشتند و یا می خواستند بنویسند، اندیشیدند؟ تا چه حد به کارکردهای رسانه ی خود ( نظارت، ایجاد همبستگی اجتماعی و انتقال میراث فرهنگی) پایبند بودند؟ از این رویداد به اعتبار خود افزودند و یا از آن کاستند؟ چقدر به تقویت سواد بیمه ای مردم کمک کردند؟
تحلیل محتوای شکلی و ساده رسانه ها در این عرصه نشان می دهد که انعکاس وجوه مختلف این رویداد در رسانه های عام مانند خبرگزاریها و روزنامه ها از جذابیت کمتری نسبت به سایر رسانه ها – ازجمله پایگاههای خبری تخصصی و فنی بیمه ای – برخوردار بود که البته این موضوع با توجه به حاکمیت ارزش خبری «مجاورت» در این رسانه ها ( تخصصی بیمه ای) کاملا بدیهی و طبیعی است.
واقعیت این است که از منظر ارتباطی با توجه به با توجه به حجم پردازش رسانهای و بهره برداری بعضا سیاسی و…
برخی رسانه ها از مباحث ارایه شده در نشست سخنگو و نشست مدیر کل بیمههای اجتماعی وزارت تعاون کارو رفاه اجتماعی و لزوم شفاف سازی و روشنگری موضوع، قطعا پاسخ صریح و شفاف بیمه مرکزی و وزارت کار در همان روز لازم بود. این موضوع در همان لحظه ی انتشار/ انعکاس مباحث در رسانه ها/ شبکه ها/ و ابزارهای ارتباطی، به عنوان یک «دغدغه» تبدیل شد، حالا مانده بود شیوه مقابله با این بحران، که با توجه به شرایط حاکم «فرمان» این حرکت بنا به دلایلی از مسیر اصلی و تعریف شده منحرف شد و البته برجسته شدن آن در شرایط خاص زمانی، نقش بسزایی در این انحراف داشت.
شاید انتظارِ- درست یا نادرست – بخش ارتباطی بیمه از رسانه های خاص و تخصصی این بود که بی محابا بر این آتش ندمند و حتی فراتر از آن به نگارش مطالبی حمایتی با رویکرد اثباتی بپردازند اما چه کنیم که این یک قانون نانوشته است که «جذابیت» و «هیجان» از «عقلانیت» و «عینیت» لذت بخش تراست و در این وانفسا برجستگی بین رسانهای( انعکاس/ انتشار یک مطلب در دیگر رسانه ها) نیز بر آتش این هیجان می افزود. با این تفاسیر مسلم است که در زمانه ی حاکمیت بی چون چرای شبکه ها و ابزارهای موبایلی بر فضای رسانهای، کنترل بحران دشوار بوده و چاره ی کار فقط راه حل هایی کم هزینه ( معنوی) و سریع بود.
نکته ای که در این بین شاید به آن پرداخته نشد اینکه به هرحال در برنامه های رودررو نظیر پخش زنده رادیو، تلویزیون و نشست های خبری، نیروهای روابطعمومی نمی توانند جمله بعدی مقام حاضر در جلسه را کنترل کنند و فقط می توان برخی از مطالب و سوالات ِ احتمالیِ خبرنگاران را پیش بینی کرد. از این رهگذر طبیعی است که مدیران و کارشناسان روابطعمومی- در همه حوزه ها و نه فقط این مورد خاص- با شیوه طرح برخی مسائل طرح شده از سوی مدیران ارشد در رسانه ها موافق نباشند و بیان موضوعات خاص را تنش زا و حاشیه آفرین می دانند.
در همه سازمانها این روابطعمومیها هستند که می دانند: «چه پیامی»، « توسط چه کسی»، « در چه زمانی» ،« از چه طریقی»، « به چه کسی» و « با چه تاثیرگذاری» با تمرکز بر «استقلال حرفه ای روابطعمومی» ارسال شود. اما در برخی شرایط خاص نمی توان بر اساس ماموریت و شغلی خود،کاری بجز توصیه و مشاوره انجام داد.ازدیگر سو “مدیریت پیام “در زمانه ی اکنون هرگزبا چند سال پیش قابل مقایسه نیست. چه، هم تعداد رسانه ها اضافه شدند و هم تکنولوژیهای جدید ارتباطی و اطلاعاتی به کمک بشریت آمده اند، مسلم است در این وادی که به تعبیر ِلیوتار «هرکسی می تواند ادعا کند که در مرکز دنیا قرار دارد»، کنترل و هدایت رسانه ها امری شبیه به محال است.
مشاهده کنش واکنش روابطعمومیها و رسانه ها در این رویدادها نشان می دهد که مدیریت ارتباطی سازمانی در کشور هنوز هم با فضای ایده آلی و حتی استاندارد در حوزه هایی مانند« بحران رسانهای» فاصله دارد. در همه زمانها و مکانها و حوزه ها، روابطعمومیها بدون همکاری رسانه ها نمی توانند اهداف خود را با تاثیر گذاری مطلوب بر مخاطبان تامین کنند. با این حال نیازمندی روابطعمومیها به رسانه ها یک روی سکه است و روی دیگر آن نیاز رسانه به روابطعمومیهاست.
چرا که یکی از منابع اطلاعاتی و خبری رسانه ها، روابطعمومیها هستند که اتفاقا ماهیت کاری این دو دارای مشابهت هایی چون «تاثیر گذاری برافکار عمومی» ،«مخاطبان بعضا یکسان» و «بهره گیری از از فناوری و ابزارهای مشترک نظیر فن خبر نویسی، عکاسی ، گرافیک و… » است هرچند دراین گیرودار نمی توان از تعارض هایی مانند «اهداف و کارکردهای متفاوت» این دو نهاد گذشت، رسانه ها دوست دارند منتقد باشند و به چالش ها و .. اشاره کنند و از آن طرف روابطعمومیها بیشتر تمایل دارند که نقاط قوت را برجسته کنند و این رفت و برگشتی های پینگ پونگ وار بین روابطعمومیها و رسانه ها همیشه بوده، هست و خواهدبود و اتفاقا همین موضوع یکی از جذابیت های کار در حوزه ارتباطات است.
برقراری تعادل بین این دو، یکی از رفتارهای ایده آلیستی در عرصه ارتباطات است که البته میتوان با درک درست از شرایط، امکانات، توانمندیها و کارکردهای دو طرف و هم چنین حمایت ها و اعتقادات مدیران ارشد به نقش و جایگاه روابطعمومیها، به آن رسید تا از طریق آن، هم وجاهت و اعتبار سازمان حفظ شود ، هم روابطعمومیها بتوانند از ساحت خود مراقبت کنند و هم بر رسالت روزنامه نگاری و قلمی که به آن قسم خورده شده خدشه ای وارد نشود.
|
نظر بدهید