شارا، مترجم: زهرا بابازادگان- به “آزادی مطبوعات” معمولاً به عنوان رکن چهارم هر دموکراسی مدرن اشاره میشود. دموکراتیزه کردن رسانهها یکی از دستاوردهای ایالات متّحده در بسیاری از تجارب دولتسازی در سراسر عالم بوده – امّا در عراق این موضوع تحقّق نیافت. بعد از مداخلۀ ایالات متّحده در سال 2003، رسانههای عراقی که قبلاً ابزار تبلیغاتی شدیداً تحت کنترل دولت بود، به انبوهی از بلندگوهای سیاسی، قومی، قبیلهای و فرقهای تبدیل شد.
وقتی صدّام حسین در 17 ژوئیه 1979 زمام قدرت را در دست گرفت، مطبوعات عراقی اکثراً در مالکیت دولت بودند. دیکتاتور سابق عراق از رسانهها برای ترویج نظریات خود و تسلّط بر کشور به شیوهای که یادآور رژیم نازی در آلمان بود، استفاده میکرد. دستگاه تبلیغات او تا پایان کارش فعبال بود. جالب آن که در 9 آوریل 2003 – روز سرنگونی رژیم سمگرش – روزنامههای رسمی او هنوز در حال انتشار بودند.
مداخلۀ ایالات متّحده تأثیری منفی بر رسانههای عراقی داشت. طرحی ضعیف داشت و عمدتاً با انگیزۀ سُلطه بر اطّلاعاتی که بود که عامّۀ مردم دریافت میکردند. اوّلین اشتباهی که دولت ایالات متّحده مرتکب شد این بود که طرح رسانهای عراقی را به جای آن که به وزارت امور خارجه بسپارد به وزارت دفاع احاله کرد. این اشتباه سبب شد تجربیات حاصلۀ پیشین که وزارت امور خارجه در طول سالها حمایت از مطبوعات مخالف صدّام کسب کرده بود هدر برود. همچنین، در حالی که بسیاری از سازمانهای غیردولتی با وزارت امور خارجه در بالکان تعامل داشتند، اکثریت آنها، به علّت نبود تجربه با ارتش و ترس از قرار دادن خویش در معرض خطرات امنیتی، از همکاری با وزارت دفاع در عراق امتناع کردند. اشتباه دیگر راهبرد جدید برونسپاری وزیر دفاع و احالۀ قراردادی بدون مناقصه به شرکت بینالمللی کاربردهای علمی (Science Applications Internationsl Corporation = SAIC) بود؛ شرکتی که تجربیاتش بیشتر در کنترل اطّلاعات و جنبۀ فنّی ساخت سیستمهای سخنپراکنی است تا ساخت سازمان آزاد رسانهای. این اوّلین پروژۀ شرکت از این دست بود.
توسعۀ مطبوعات عراقی در اثر عملیات روانشناختی اِعمال شده توسّط سیستم اطّلاعاتی ایالات متّحده و ارتش این کشور تضعیف شد. در تلاش برای خنثی کردن خشونت علیه سربازان ایالات متّحده در بغداد وسایر مناطق مرکزی عراق، آنها سعی کردند بسیاری از روزنامهنگاران را بخرند و مطالب تحت پوشش آنها را کنترل نمایند. یکی از نمونهای “باشگاه مطبوعات بغداد” بود. این باشگاه توسّط گروهی از روزنامهنگاران عراقی برای سازماندهی پوشش “فعالیت انساندوستانۀ” ارتش ایالات متّحده تأسیس شد. هر روزنامهنگاری حدود 40 و تا 50 دلار از رئیس باشگاه دریافت میکرد. افسران ارتش به سایرین نیز هدایایی مانند دوربین یا قلم عرضه میکردند که سوغات و یادگاری تلقّی میشد.
ایالات متّحده مجهودات دیگری نیز مبذول داشت تا عناوینی را تحت پوشش قرار دهد که میتوانست تصویر و وجهۀ اشغال را تقویت نماید و گروههای شبه نظامی را شریر و تهدید کننده جلوه دهد. پنتاگون شرکتهایی از قبیل لینکلن گروپ را مأمور اجرای عملیات سرّی روانشناختی در سطح گسترده و مقیاس وسیع نمود. به لینکلن گروپ قراردادی پنج ساله با پنتاگون اعطا شد که نزدیک صد میلیون دلار ارزش داشت و یکی از مقاطعهکاران پیشرو در عراق بود که در زمینۀ عملیات روانشناختی و روابط عمومی فعالیت میکرد. گروه مزبور چهار دفتر در بغداد و بصره داشت. شرکت مسئول تقریباً هزار مقالۀ خبری بود که در 12 تا 15 روزنامۀ خبری درج گردید. هزینۀ انتشار هر یک از آنها، بسته به روزنامه و شهرتش، بین 40 تا 2000 دلار بود. برخی از ناشران این مقالات را “سرمقالۀ تبلیغاتی” (advertorial) تلقّی میکردند، در حالی که دیگران علم به منبع مقالات را انکار مینمودند. دفتر حسابرسی دولتی کنگرۀ ایالات متبحده مساعی مزبور را نوعی تبلیغات سرّی محسوب مینمود. ارتش ایالات متّحده در بغداد از این اقدامات حمایت کرده اظهار داشت که هدف از آن مقابله با اکاذیب منتشره توسّط القاعده بوده است. امّا حکایات مثبتی که توسّط لینکلن گروپ طرّاحی و در جراید عراقی درج می شد، تأثیر زیادی بر عقاید و افکار عمومی نداشت. اگر امریکائیان در ایجاد مطبوعات آزاد مناسب عراقی به اندازه تأمین بودجۀ کارزارهای مربوط به عملیات روانشناختی سخاوتمند بودند، پول آنها بهتر خرج میشد. به علاوه در منطقۀ جنگی، تأثیر این کارزارهای برخوردار از بودجۀ مطلوب و محروم از قوّۀ اجرایی قوی قابل بررسی یا ارزیابی نبود.
بعضی استدلالاتی به میان آمده که ایالات متّحده از مطبوعات برای افزایش تفرقه در میان مردم عراق استفاده کرده است. این مباحثات مبتنی بر طرح پنتاگون برای رسانههای عراقی، “نشریۀ رسمی دولت”، است که در سال 2007 از طبقهبندی محرمانه خارج شد. نشریۀ مزبور شامل طرحهایی برای بسیاری از برنامهها و پوشش برای رسانههای عراقی بود که زمانی مردم طبق ناحیه و قومیت خود طبقهبندی میشدند. “نشریۀ رسمی دولتی” ایجاد صفحهای برای هر جامعۀ عمده در عراق را مطرح کرد. مطلبی را که مطرح میکرد چنین بود که هدف امریکاییها استفاده از پایگاههای رسانهای برای افزایش تفرقه بین جوامع مختلف در عراق در پیروی از سیاست “تفرقه بینداز و حکومت کن” است که از لحاظ تاریخ استعماری معمول بود. همچنین، طرحی پیشنهاد لینکلن گروپ به نام “تفرقه بینداز و ترقّی کن” بود که هدایت کارزار تهاجمی رسانهای برای ممانعت از شورش و طغیان رهبران قبایل بود.
ایالات متّحده سعی کرد نشریۀ خودش را به نام Baghdad Now داشته باشد، امّا روزنامۀ ضعیفی بود که عامّۀ مردم کمتر به آن توجّه داشتند. این بزرگترین روزنامهای بود که در تاریخ مطبوعات عراق با شمارگان 000ر500 نسخهای به صورت دوهفتهنامه انتشار مییافت. امّا تأثیر مثبتی بر امر اشغال نداشت. در ژوئن 2004، بعد از پایان حاکمیت امریکا، یعنی حاکمیت موقّت ائتلاف، در عراق انتشار روزنامه متوقف شد.
برای روزنامهنگاران عراقی، پایان رژیم صدّام نوید شروع عصری جدید از آزادی مطبوعات و فضایی برای بیان نکات مختلف و آراء و نظرات گوناگون بود. مقامات جدید، ارتش، سازمانهای غیردولتی، و سایرین از راهاندازی انتشارات جدید حمایت بسیار کردند – تعداد زیادی انتشارات جدید یا از نو منتشر شده روانۀ بازار شد. امّا در غیاب هیأت سازمان دهنده در اثر فروپاشی مؤسّسات دولتی، انبوهی از عناوین به ظهور رسید، که بسیاری از آنها از همان عناوینی استفاده میکردند که قبلاً منتشر میشد و در نتیجه خوانندگان و توزیع کنندگان را سردرگم کرد.
موازین بازار آمریکائیان را در ایالات متّحده برانگیخت که مبنا را بر مفهوم “بگذار هزار گل بشکفد و بهترین آن در بازار باقی خواهد ماند” قرار دهند. این رویکردی کوتهفکرانه به وضعیت کشور بعد از جنگ بود.هیچ معیار بازار آزاد در عراق قبل از اشغال وجود نداشت؛ مضافاً مطبوعات متعلّق به دولت بود و مدّتی بیش از دو دهه بخش خصوصی اصلاً وجود نداشت. به این علّت انتشارات با کیفیت عالی که توسّط احزاب سیاسی راهاندازی شد جای زیادی برای انتشارات تجاری و مستقل باقی نگذاشت. دیگران، ناتوان از رقابت با روزنامههای احزاب سیاسی که با نرخهای یارانهای فروخته میشدند، نتوانستند از لحاظ مالی ثبات خود را حفظ کنند و در نتیجه بسیاری از جراید اجباراً تعطیل شدند. مطبوعات عراقی، مانند مطبوعات سراسر دنیا، با امکان تداوم مشکل داشتند، امّا در مقیاسی وسیع خشونت مستمر بود که مزاحم آنها میشد.
احزاب سیاسی و ایالات متّحده، که معتقد بودند پوشش خبری نمیتواند تماماً فارغ از تأثیرات دستورالعمل حامیان باشد، از مطبوعات عراقی حمایت میکردند. امریکاییان جراید عراقی را به عرصۀ منازعات داخلی، منافع بینالمللی، و مواجهۀ سیاسی تبدیل کردند. این نتیجۀ تفاوت قائل نشدن بین دموکراسی و فرایند دموکراتیزه کردن بود.
صنعت مطبوعات عراقی چند سال بعد از سقوط رژیم صدّام همچنان در دوران نوزادی باقی ماند، و انگیزۀ امریکائیان برای کنترل اطّلاعات مطبوعات عراقی را از توسعه برای ایفای نقش خود به عنوان رکن چهارم باز داشت.
دکتر حیدر الصّفی روزنامهنگار سخنپراکنی در سرویس جهانی بیبیسی و مؤلّف کتاب رسانههای عراقی: از تبلیغات صدّام تا دولتسازی امریکایی (Askance-Publishing.com, April 2013) است.
http://mideast.foreignpolicy.com/posts/2013/03/26/democratizing_iraqi_media
منبع اصلی: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران(شارا)
|
نظر بدهید