شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)–|| دمدمی مزاج بودن صفت خوبی است به شرطی که بتوانید از آن به جا و به موقع استفاده کنید. انسانها با هم تفاوت دارند (و شاید بتوان گفت زیبایی خلقت در همین تفاوت ها نهفته است.)
نمی توان با همه یک جور رفتار کرد، با این کار بعضی ها رنجیده خاطر می شوند بعضی ها درصدد تلافی بر می آیند و به این ترتیب شما در ارتباط گرفتن با دیگران مشکل پیدا می کنید.
اگر پدر یا مادر خانواده ای هستید که بیش از یک بچه دارید بهتر است مراقب رفتار خود باشید و بدانید بچه های شما مثل هم نیستند و نباید با همه آنها یکسان رفتار کنید. هر یک از آنها روحیه، اخلاق و خواسته خاص خودش را دارد. با یکی باید با ملایمت ونرمی رفتار کنید، با دیگری باید کمی جدی و سختگیر باشید.
من خودم پنج پسر و یک دختر دارم و گاهی فراموش می کنم که آنها با هم فرق دارند. هر کدام شخصیت خاص خود را دارند، بعضی با استعدادتر و بعضی با احساس تر هستند و هر کدام نیازهایی دارند که باید با توجه به روحیاتشان برآورده شود.
در اداره نیز شما با افراد گوناگونی سرو کار دارید. از مدیر تا ارباب رجوع رفتارها و خواسته های متفاوتی دارند. یک مدیر مانند پدر یک خانواده در حالیکه کارمندانش را دوست دارد ونسبت به آنها مهربان است نوع رفتارش با آنان نیز بر حسب نوع کار متفاوت است.
یک روز تصمیم گرفتم به طور نمایشی کمی سختگیر، جدی وبد اخلاق باشم یعنی رفتاری کاملا متفاوت با روزهای دیگر داشته باشم. می دانید چه شد. کارمندان چنان متعجب و حتی بعضی از آنها شوکه شده بودند که همه به دنبال علت این تغییر رفتار بودند. فضای اداره چنان تغییر کرد که خودم ترسیدم و دوباره وضعیت را عادی کردم.
وقتی مدیر کل بودم همیشه فکر می کردم می توان با رفتار خوشایند و مناسب، بهترین بازدهی را بدست آورد. اما همه نسبت به این نوع رفتار جواب مثبت نمی دهند. بعضی ها از خوش رفتاری شما سوءاستفاده می کنند بعضی ها هم چنان به شیوه های مدیریتی قدیمی و سنتی عادت کرده اند که انتظار دارند یک مدیر آدمی مستبد، خشن و سختگیر باشد که صبح که خبر آمدنش به اداره به گوش کارمندان می رسد همه از ترس سرجایشان میخکوب شوند. وارد اتاقها شود و بدون اینکه جواب سلام کسی را بدهد با همه دعوا کند. اما من یک مدیر سنتی نبودم و نمی خواستم باشم. همیشه دوست داشتم فضای کار یک فضای دوستانه و صمیمی باشد در واقع این من بودم که به آنها می گفتم چگونه باشند و چگونه کار کنند.
اما اگر نتوانستند خود را با روش من تطبیق دهند باید آنقدر انعطاف پذیر باشم که شیوه ام را تغییر دهم وهمه اش به تغییر دادن آنها فکر نکنم. وظیفه ما تغییر دادن آدمها نیست، تنها می توان با رفتار خود آنها را تعلیم داد به گونه ای که متناسب با محیط رفتار کنند و به این ترتیب نسبت به خود و دیگران حس رضایتمندی داشته باشند.
شما باید همیشه آماده تغییر و تحولات باشید. یک مدیر قوی کسی است که توانایی مدیریت تغییرات را داشته باشد و خود و کارمنداش را با شرایط جدید تطبیق دهد. به رفتار خود با مردم دقت کنید، آیا با همه آنها یک جور رفتارمی کنید یا دقت می کنید که آنها چه کسانی هستند و چه خواسته هایی دارند؟ چارچوبی برای خود تعیین کنید وبا توجه به اصول آن مرتبا رفتار خود با دیگران را چک و بالانس کنید.
کلام آخر:
در زندگی با دیگران همانگونه رفتار کنید که دوست دارید با شما رفتار شود، در ضمن تفاوت میان انسانها را نیز فراموش نکنید.
منبع: صد قانون کار
|
نظر بدهید