شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا)–|| حتما تاکنون در میان اطرافیان و آشنایان خود با کسانی که در مورد موضوعات متنوع پیرامون با ظاهر کارشناسی و حتی پیشبینیهای قطعی از آینده اظهارنظر میکنند، برخورد داشتهاید. این در حالی است که فرد مورد نظر از دیدگاه شما به لحاظ سطح دانش و تحصیلات مرتبط، صلاحیت صحبت درباره آن موضوع را ندارد اما چه چیز باعث میشود که افراد از اعتماد به نفس لازم جهت اظهارنظر در زمینههایی که تخصص و دانش لازم را در آن ندارند، برخوردار شوند و چرا تعداد این افراد روز به روز در حال افزایش است؟
در این نوشته قصد داریم نگاهی کوتاه به چگونگی شکلگیری اطلاعات و دانش افراد در دنیای کنونی انداخته و آسیبهای این روند را مرور کنیم.
همه ما در طول شبانهروز به دفعات در معرض مفهومی به نام «داده» (Data) قرار میگیریم. ویژگی اصلی دادهها این است که عمدتا به صورت غیراختیاری خود را به ما تحمیل میکنند و در نتیجه شامل طیف وسیعی از وقایع اطراف ما هستند. دادهها از راههای متفاوت به مغز ما وارد میشوند اما متداولترین و مهمترین شیوه دریافت آنها از طریق رسانههای ارتباط جمعی است. به میزانی که این ابزارها از سرعت بالاتر و قابلیت انتشار گستردهتری برخوردار باشند، میتوانند حجم بیشتری از دادهها را به مخاطب منتقل کنند.
با این تفاسیر واضح است که در شرایط فعلی بیشترین میزان دادهها توسط شبکههای اجتماعی و از بستر فضای مجازی در بین بازدیدکنندگان منتشر میشود. باید توجه کنیم که بخش قابل توجهی از این دادهها با مقاصد تجاری تهیه میشود و از آنجا که ممکن است مورد توجه مخاطب قرار نگیرد هیچگونه فرآیند خاص یا پردازشی روی آن صورت نمیپذیرد. ورود این میزان از دادههای متنوع و غیرمرتبط در طول شبانهروز علاوه بر درگیر شدن سیناپسهای مغز و خستگی آن(که در تحقیقات دانشمندان به اثبات رسیده است) اثر دیگری هم دارد،کسب صرفا «داده» در یک موضوع، افراد را دچار توهم داشتن «اطلاعات» یا حتی «دانش» در آن زمینه کرده و آنها را به اشتباه مجاز به اظهارنظر در آن زمینه میکند.
برای درک بهتر مساله اجازه دهید وارد مرحله بعد شویم. همان طورکه اشاره شد بخش بزرگی از دادههای کسبشده در مرحله قبل بدون هیچگونه پردازشی از ذهن افراد خارج میشوند اما بخش اندکی از آنها بیشتر مورد توجه مغز قرار گرفته، پردازش شده و به مفهومی به نام «اطلاعات» (Information) تبدیل میشوند. در واقع پردازش دادهها تحتتاثیر میزان علاقه و اشتیاق ما نسبت به دریافت آنهاست. زمانی که فرد درباره موضوع مورد علاقه خود مثلا فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، ورزشی، هنری و… دادههای پیوستهای را دریافت کند، این دادهها به تدریج در ذهن، ارتباط معنادار خود را پیدا کرده و مانند قطعات یک پازل در جای خود قرار میگیرند. در چنین شرایطی ما فرد را به عنوان یک «مطلع» در آن حوزه میشناسیم و احتمالا در مصاحبت با او تحتتاثیر اطلاعات گسترده او قرار خواهیم گرفت. ما برای کسب اطلاعات در بخشهای مورد نظر خود صرفا از دادههای غیراختیاری استفاده نمیکنیم، بخشی از این دادهها از طریق مطالعه متون مرتبط و بیشتر توسط روزنامهها، مجلات تخصصی و سایر منابعی که بتواند در پیوستگی و تکمیل زنجیره دادههای مورد نظر و تشکیل اطلاعات کمک کند، حاصل میشود.
تا اینجا ما افرادی را میشناسیم که با اطلاعات گسترده خود در یک زمینه خاص ما را به وجد آورده و شگفتزده میکنند اما به نظر میرسد تا رسیدن به سطح کارشناسی درباره آن موضوع هنوز راه درازی در پیش باشد. سوال مهم این است که چگونه میتوانیم «اطلاعات» خود را به شکلی ارتقا دهیم که در نتیجه آن، صلاحیت اظهارنظرهای کارشناسی را به دست آوریم. در اینجا وارد مرحله سوم که همان شکلگیری «دانش » (Knowledge) است، خواهیم شد. مراد ما در اینجا از کسب «دانش» صرفا تحصیلات آکادمیک در یک رشته خاص نیست اگرچه تحصیلات دانشگاهی همواره مهمترین شیوه دستیابی به دانش در یک زمینه به شمار میآید. برای رسیدن به «دانش» در یک حوزه علاوه بر داشتن «اطلاعات» کافی که در بخش قبل از آن سخن گفتیم، وجود دو عنصر دیگر کاملا ضروری است.
اولین عامل صرف زمان قابل توجه و تلاش مستمر در آن بخش و دوم عمق بخشی به مطالعاتی است که تاکنون و برای کسب «اطلاعات» بسیار سطحی انجام شده است. در اینجا لازم است از نقش بسیارکلیدی و موثر مطالعه «کتاب» به عنوان مهمترین ابزار شکلگیری «دانش» یاد کنیم. چنانچه صرفا خواسته باشیم اطلاعات خود را افزایش دهیم احتمالا مطالعه کتاب راه دشواری باشد اما برای تعمیق این اطلاعات، لازم و ضروری است. در حقیقت هیچکس صرفا با جمعآوری اطلاعات (هرچند بسیار جامع و گسترده) از منبعی غیر از کتاب به درجه کارشناسی در آن زمینه نخواهد رسید.
دانشمندان در هر رشته قادر هستند در مورد ربط و علل منطقی رویدادها و وقایع اظهارنظر کنند.آنها در اثر مداومت و استمرار در کسب دانش و در کنار آن، ارتباط با سایر صاحبنظران و کارشناسان و حضور مستمر در مجامع علمی و در طول سالیان واجد مفهومی به نام «معرفت» (Wisdom) در آن رشته خاص خواهند شد. «معرفت» نسبت به یک موضوع به فرد صاحب آن امکان میدهد که از جایگاهی فراتر از گذشته به موضوع نگریسته و به سبب تسلط کامل به آن احیانا بتواند وقایع آتی را نیز پیشبینی کند.
با نگاهی به همه مراحل گفته شده قبل درمییابیم که چه فاصله بزرگی میان جایگاه یک شنونده و دریافتکننده دادهها تا فردی که بتواند آینده یک موضوع را پیشبینی کند، وجود دارد. فاصلهای به وسعت یک عمر تلاش و مطالعه مستمر که فرد را قادر میسازد از ورای گفت وشنودهای روزمره و رایج به تحلیل و پیشبینی وقایع دست بزند. پس لازم است همواره به عنوان گوینده یا شنونده هر موضوع، نکات زیر را در نظر داشته باشیم:
ما براساس «داده»های منفرد و موردی از یک موضوع به هیچوجه مجاز به اظهارنظر در آن زمینه نیستیم. این دادهها زمانی ارزش اولیه مییابند که به صورت پیوسته جمعآوری شده و تبدیل به «اطلاعات» شوند.
افراد دارای «اطلاعات» در یک زمینه تنها میتوانند آن را به دیگران منتقل کنند و باعث رونق بخشیدن به محفل گفتوگو شوند اما «اطلاعات» به تنهایی دروازه ورود ما به حوزه کارشناسی نیست.
جهت اظهارنظر کارشناسی باید نسبت به موضوع «دانش» کافی داشته باشید. «دانش» از طریق عمق بخشی به «اطلاعات» و در اثر مطالعه کتاب و متون تخصصی و در تماس با صاحبنظران آن رشته و به مرور زمان حاصل خواهد شد. هرگز پای صحبت کسانی که این مراحل را طی کردهاند به عنوان یک کارشناس ننشینید.
پیشبینی آینده یک موضوع در حیطه افرادی است که به آن موضوع اشراف و تسلط کامل داشته و از «معرفت» لازم که در اثر تلاش سالیان حاصل میشود، برخوردار باشند. هر چند که این افراد به دلیل همان «معرفت» کمتر دست به پیشبینی امور آتی میزنند.
در پایان شنیدن سخنی از سعدی بزرگ در باب فضیلت سخن گفتن عالمانه خالی از لطف نخواهد بود:
حذر کن ز نادان ده مرده گوی چو دانا یکی گوی و پرورده گوی
صد انداختی تیر و هر صد خطاست اگر هوشمندی یک انداز و راست
منبع: اعتماد
نظر بدهید