شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)–لنین پس از بازگشت به وطن از تبعید 11 ساله، 16 اپریل 1917 درنطقی که «اساسی» توصیف شده است کاپیتالیسم، سلطه گری و مسابقه برای استثمار ملل را سبب اصلی جنگ و نزاع، و ازجمله عامل شعله ور شدن آتش جنگ بزرگ (جنگ جهانی اول) اعلام داشت. وی گفت که بی حق کردن اتباع و بی اعتنایی به شکایات و انتقادها و نیز پیشنهادهای اصلاحی آنان از عوامل عصیان است.
لنین در همین نطق که شش ماه پیش از پیروزی انقلاب بلشویکی ایراد شد روش تازه ای برای تمرین دمکراسی مطرح ساخت و آن، انتخابات هرمی شکل و اصطلاحا پلکانی بود. [محله ها بر پایه شناخت کامل، نمایندگان خودرا انتخاب کنند و این «منتخبین» نمایندگان منطقه را و الکتورهای منطقه اعضای شوراهای بالاتر را تا دمکراسی کامل باشد یعنی که «بهترین» ها برای اداره امور جامعه برگزیده شوند و تبلیغ، تلقین، ساخت و پاخت، بده ـ بستانها، بازی های سیاسی و … در آن نقش نداشته باشد].
لنین گفت: در روسیه [روسیه سال 1917] که مردم با انتخابات آشنا نیستند و آن گروه هم که آشنایی دارند درستی مراحل کار و نتایج آن را باور ندارند نمی توان از الگوی سایر کشورها که در درستی و اصالت الگوی آنها هم تردید است اقتباس کرد؛ انتخابات باید از سطوح پایین و به صورت هِرم انجام شود تا واقعیت دمکراتیک داشته باشد ـ در جوامع کوچک (کوی و برزن، کارخانه، معدن و …) مردم یکدیگر را می شناسند و می دانند که چه کسی را وکیل کنند و اختیار انتخاب الکتور و وکیل بالاتر را به او بسپارند. اداره کشور باید زمینه شورایی داشته باشد و «هیات» مدیریت کند ـ نه، فرد. باید یک سازمان زنجیره ای برای دریافت و بررسی و انعکاس و ترتیب اثر دادن به اعتراض ها، انتقادها، پیشنهادها و ناله ها [شکایات] وجود داشته باشد تا عصیان و اعتراض عمومی صورت نگیرد. وجود حزب در کشور و جایی که مردم بتوانند خواست خودرا بیان کنند و حرفشان انعکاس یابد و شنوا داشته باشد [کمیته های حزب] مانع شورش می شود. نارضایتی باعث یأس و بی علاقگی می شود و خلاقیت و تولید را نابود و پیشرفت جامعه را متوقف می سازد. فساد اداری ـ اقتصادی جامعه را به پرتگاه می کشاند و مسائل امروز روسیه [روسیه سال 1917] نتیجه همین فساد، کاغذبازی (بوروکراسی بد) و نبود دلسوز در دستگاه حاکمه است. [لنین در آن زمان نمی دانست که روزی فراخواهد رسید که بشود عصیان ساختگی را به یک کشور صادر کرد و …].
لنین در همین نطق تمهیدات دولت موقت روسیه [دولت کرنسکی] و ایجاد مجلس (دوما) را کارهایی عبث خواند که به منظور خرید وقت و تاخیر در وقوع انقلاب انجام می شود. وی وقوع انقلاب [انقلاب روسیه] را اجتناب ناپذیر اعلام کرد و گفت که دیگر دیر شده است و اصلاحات جزیی کارساز نخواهد بود.
ادامه مبارزات لنین تا اکتبر 1917 به انقلاب بلشویکی و تغییر نظام روسیه انجامید که این نظام تنها 74 سال دوام داشت. افتادن تدریجی حکومت [اداره امور جماهیر شوروی] به دست کسانی که واجد شرایط لازم نبودند و تظاهر به سوسیالیست بودن می کردند، پیاده کردن نظام سوسیالیستی بدون زیرساخت و آمادگی مردم، دورشدن تدریجی از شعارهای انقلاب و اصولی که لنین اعلام کرده بود به فروپاشی این نظام در پایان سال 1991 انجامید. این فروپاشی به اعتبار سوسیالیسم نیز صدمه زد. بازگشت بسیار سریع اتباع «شوروی فروپاشیده شده» به خصلت ها، تفکرات و رفتار پیش از انقلاب اکتبر 1917 ثابت کرد که اندیشه ها و آموزش های لنین به علت نبود ژورنالیسم و آموزش و پرورش مناسب و کارآمد دقیقا به اجرا درنیامده بود و زیربنای کهن باقی مانده بود. پیدایش معماگونه و یکشبه چندین میلیاردر در روسیه و تاراج اموال عمومی [در حراجهای اصطلاحا خصوصی سازی!] و … و کشف ریشه آنها در آینده توسط تاریخنگاران و پژوهشگران، حقایق و واقعیت های متعدد را روشن خواهد ساخت و شاید که تعریف تازه ای از طبیعت انسان به دست آید.
در طول قرن بیستم، ملل متعدد هرکدام بخشی و یا به صورتی به پیاده کردن افکار لنین در جامعه خود پرداختند که به علل مختلف ازجمله تضاد داخلی، مبارزه بر سر قدرت و یا مداخله خارجی موفقیت نداشتند و لیبی یکی از این ملت ها بود. به باور برخی از اصحاب نظر، مسئله لیبی نه تنها داشتن نفت و واقع بودن در یک منطقه استراتژیک ـ بلکه این بود که از چند دهه پیش به نوعی، دمکراسی پیشنهادی لنین را تمرین می کرد و معمر قذافی نام کشوررا هم مشابه روسیه شوروی به «جماهیریه لیبی» تبدیل کرده بود که لنین آن عنوان را برای امپراتوری روسیه انتخاب کرده بود. قذافی برای تامین برابری لیبیایی ها و رفاه آنان تدابیر شبه سوسیالیستی بکار برده بود و …. در سال 2011 دولت چین که با وجود بازگشت به نوعی کاپیتالیسم هنوز «واژه کمونیست!» را از نام این کشور حذف نکرده و یدک می کشد و نیز دولت روسیه (کمونیستی سابق) عملا کمک کردند تا نظام نیمه سوسیالیستی لیبی منهدم شود. دولت روسیه با «وتو» نکردن قطعنامه پُر از ابهام و جملات و کلمات چند پهلو مارس 2011 پیشنهادی فرانسه و انگلستان ـ معروف به قطعنامه 1973 ـ باعث شد که فصل تازه ای در تاریخ بشر باز شود و آن تعرض نظامی ناتو ـ تنها اتحادیه نظامی جهان ـ به لیبی کم جمعیت برای تغییر نظام حکومتی و برکنارکردن رئیس آن و نصب دولت دلخواه و بلعیدن منابع این کشور از جمله نفت آن بود. مقامات دولتهای عضو این تنها اتحادیه نظامی باقیمانده در جهان علنا می گفتند که تا برکنار کردن معمرقذافی به عملیات نظامی در لیبی ادامه خواهند داد، حال آنکه اصول دمکراسی ـ که دولت های عضو همین اتحادیه مدعی پرچمداری آن هستند ـ تغییر هر دولت و مقام ارشد را «رای قبلی اکثریت مردم» در یک انتخابات عمومی تعیین کرده است. دولتهای دیگر اگر خواهان برقراری دمکراسی و اصالت تمرین آن در یک کشور باشند باید از راههای مسالمت آمیز و احیانا سیاسی اقدام کنند و اندرز و توصیه بدهند، نه متوسل به موشک و بمب افکن شوند. اگر اعضای این اتحادیه (ناتو) واقعا خواهان دمکراتیک کردن همه کشورها هستند با اصلاح منشور ملل، عضویت در سازمان ملل را اختصاص به کشورهایی دهند که دمکراسی واقعی هستند و نیز با یک میثاق جهانی، روش واحدی برای تمرین دمکراسی وضع و یک سیستم جهانی ناظر بر انتخابات بوجود آورند.
همین اصحاب نظر کوتاهی دولت پکن از «وتو» نکردن قطعنامه 1973 شورای امنیت را که خلاف اختیارات این شورای حافظ صلح بود، «تجارت پیشه شدن» آن کشور دانسته و گفته اند که یک تاجر سود خودرا از درگیر نشدن در مرافعات می داند تا بتواند به معاملات خود با طرفین دعوا ادامه دهد، ولی این واقعیت را نباید فراموش کرد که در طول تاریخ بشر، عامل اقتصاد باعث جنگها و تکوین تاریخ بوده است و کارل مارکس هم این حقیقت را تایید کرده است، لذا دیر و یا زود، چین ناچار خواهد بود که وارد مرافعات شود.
منبع: www.iranianshistoryonthisday.com
نظر بدهید