شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا) || نویسندگان این مقاله، جولیان فریدلند و کریستین میرسث، استدلال میکنند که فرضیه شبیهسازی میتواند منجر به بدبینی و تسلیم شود. آنها معتقدند که این فرضیه میتواند منجر به این شود که مردم احساس کنند که هیچ کنترلی بر زندگی خود ندارند و بنابراین ممکن است تصمیمات آگاهانه نگیرند.
نویسندگان همچنین استدلال میکنند که اینترنت یک ماشین دستکاری غولپیکر است که از تکنیکهای بازاریابی عصبی برای کنترل رفتار ما استفاده میکند. این تکنیکها میتوانند باعث شوند که ما تصمیمات احساسی بگیریم که ممکن است در درازمدت به نفع ما نباشد.
در نهایت، نویسندگان استدلال میکنند که ما میتوانیم با تقویت شناختی، بر این روند غلبه کنیم. تقویت شناختی بر تفکر انتقادی و ذهن آگاهی تمرکز دارد. این میتواند به ما کمک کند تا از تأثیرات دستکاریهای بازاریابی عصبی جلوگیری کنیم و تصمیمات آگاهانهتری بگیریم.
این مقاله نکات مهمی را در مورد خطرات فرضیه شبیهسازی و بازاریابی عصبی مطرح میکند. فرضیه شبیهسازی میتواند منجر به بدبینی و تسلیم شود، در حالی که بازاریابی عصبی میتواند منجر به تصمیمات احساسی شود.
نویسندگان استدلال میکنند که تقویت شناختی میتواند به ما کمک کند تا بر این روند غلبه کنیم. تقویت شناختی بر تفکر انتقادی و ذهن آگاهی تمرکز دارد. این میتواند به ما کمک کند تا از تأثیرات دستکاریهای بازاریابی عصبی جلوگیری کنیم و تصمیمات آگاهانهتری بگیریم.
در اینجا چند نکته برای تقویت شناختی آورده شده است:
– از تکنیکهای تمرکز حواس برای کاهش حواس پرتی استفاده کنید.
– از رسانههای خبری متنوعی پیروی کنید.
– به طور منظم ذهن آگاهی تمرین کنید.
با تمرین تقویت شناختی، میتوانیم از تأثیرات دستکاریهای بازاریابی عصبی جلوگیری کنیم و تصمیمات آگاهانهتری بگیریم که به نفع ما و جامعه باشد.
انتهای پیام/
<div id=”div_eRasanehTrustseal_24429″></div>
<script src=”https://trustseal.e-rasaneh.ir/trustseal.js”></script>
<script>eRasaneh_Trustseal(24429, false);</script>
|
نظر بدهید