شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)–|| دکتر هادی خانیکی در نشست «تحولات ارتباطی و مسئله امید اجتماعی در ایران» که شامگاه شنبه 18 مرداد 98 به همت حزب اتحاد ملت ایرانی اسلامی در بجنورد برگزار شد، ضمن تشریح تغییر مرجع خبری جامعه گفت که اشتباهات و غلطهای انجامشده از سوی رسانههای بزرگی مانند رادیو و تلویزیون، مرجعیت رسانه را در میان مردم به رسانههای کوچک و ناشناس انتقال داده است. در این زمینه، مهمترین تحول ارتباطی رخداده، این است که ما وارد جامعه شبکهای شدهایم؛ شبکهای به معنای ارتباط خُرد که تأثیرگذارتر و مهمتر از رسانههای بزرگ است.
خلاصهای از این سخنرانی در ادامه میآید:
یکی از مهمترین مؤلفههایی که در تحول ارتباط در جهان از آن یاد میشود، هویت اطلاعرسانی است. در گذشته چیزهای دیگری چون دانش خلق معنا میکرد، امروز هویت خلق معنا میکند و یکی از آن هویتها که اکنون معنادار شده، هویت اطلاعرسانی و هویت خبرنگاری است. شکل خاص آن در ایران، این است که در ۱۷ مرداد، شهید «محمود صارمی» قربانی جهل شد. این نشان میدهد یکی از مواردی که خبرنگار با آن روبهرو است جهل بهویژه جهل مقدس است و آن خطری جدی برای عالم روزنامهنگاری است.
فراتر از آن، یک سرچشمه دیگر برای عالم روزنامهنگاری وجود دارد و آن قدرت یافتن اطلاعرسانی و خبررسانی است. اگر روزی سیاستمداران، در رأس هرم تغییرات بودند، امروز روزنامهنگاران در ساختن افکار عمومی و دارای نفوذ و اهمیت هستند.
خبرنگار و روزنامهنگار، بخشی از سرمایه انسانی و سرمایه اجتماعی را برای هر جامعه ازجمله جامعه ما میسازد. امروز حساسیت روزنامهنگاری و رسانه به بالاترین سطح رسیده است. ما امروز از جهان رسانهای شده، سیاست رسانهای شده، فرهنگ رسانهای شده، اجتماع رسانهای شده و اقتصاد رسانهای شده حرف میزنیم.
رسانه نهتنها فرصت که تهدید هم خلق میکند
رسانه به دلیل اینکه قدرت افکار عمومی را به میان آورده، و این افکار عمومی است که نسبت به درست یا نادرست بودن چیزها نظر میدهد، دامنه نقشآفرینیاش بیشتر شده است.
در دانش ارتباطات، شاهد انقلاب شبکههای اجتماعی، انقلاب اینترنت و انقلاب تلفن هوشمند هستیم و به گفته صاحبنظران، بر هم تنیده شده این شبکهها، انقلاب ارتباطات را ایجاد کرده است و این انقلاب پارادایم جدیدی در مدنیت سیاست ایجاد کرده است.
این چارچوب و پارادایم که در آن قرار داریم مهمترین ویژگیاش -که در ایران هم دیده میشود- این است که از ارتباطات یکسویه، عمودی و از بالا به پایین که قبلاً از رسانههای جمعی و مطبوعات بزرگ شکل میگرفت، خارجشده است. ارتباطی که در آن، یک پیام تولید و ارسال میشد و بقیه، دریافتکنندگان منفعل بودند، امروز تبدیلشده به ارتباطات چندسویه، افقی و مختارانه، که در تولید، توزیع و دریافت پیام و اطلاعات، نقش مخاطب و کاربر بیشتر شده است و فرصتها و قابلیتهای تازهای در جامعه ایجاد شده است.
ارتباطات شبکهای
مهمترین تحول ارتباطی رخ داده، این است که ما وارد جامعه شبکهای شدهایم؛ شبکهای یعنی ارتباط خُرد که تأثیرگذارتر و مهمتر از رسانههای بزرگ است.
در زندگی روزمره هم، این را میبینیم. در حادثه سیلاب در ترکمنصحرای گلستان، برایم جالب بود که مردم خبرها را از کجا دریافت میکنند و چگونه نیازهایشان را پیگیری میکنند. مردم در این حادثه، -حتی در روستاها- در فضایی که فیلتر است، گروههای تلگرامی تشکیل داده و از طریق این گروهها، چگونگی دریافت خدمات و یا دریافت نشدن را به هم اطلاع میدادند.
البته این جریان، در ایران بیسابقه نبوده است. ایران به لحاظ ارتباطی در رسانهی کوچک تجربه دارد: نوار کاست که پیام امام را پخش میکرد، جلسههایی که در مساجد و هیئتها و دورهها برگزار میشد، دیوارنوشتهها و شعارها. از اینها بهعنوان رسانههای کوچک یاد میشود. رسانههایی که در برابر رادیو و تلویزیون، که به لحاظ فنی یکی از بزرگترین رسانهها بودند، پیروز شدند. در سال ۷۶ هم به گونه دیگری این پدیده را مشاهده کردیم. در آن زمان هم رادیو و تلویزیون از نظر سیاسی تصمیم خود را داشت، اما فقط دو روزنامه کوچک، پیامهایی که بعدها «اصلاحات» نام گرفت را منتشر کردند.
اما امروز در شکل وسیعتری، شبکههای مجازی به میدان آمدهاند. تلفن هوشمند، تحریریه روزنامه و استودیو شده است. به همین دلیل با سرعت و گستردگی، کار انتقال صوت، تصویر و متن را انجام میدهد. در جوامع در حال گذار و دستخوش تغییر، هر پدیده نو با مقاومتهایی در جامعه روبهرو است، اما سؤال، درباره وضعیت ارتباطی ما این است که این وضعیت چقدر فرصت و چقدر تهدید است؟
شبکهای شدن ارتباط در ایران و غلبه پیامرسانهای اجتماعی بر رسانههای جریان اصلی
بههرحال در بازه زمان ۲۰ ساله در ایران، نقش مطبوعات کمرنگتر شده، نقش رادیو و تلویزیون بهمراتب تغییر یافته و روابط عمومیها دچار اختلال در ایفای نقش شدهاند. اما آنچه در دست همه است و از آن استفاده میکنند، رسانههای کوچک است.
بههرحال رسانه، رسانه است، رسانه نه مطلقاً خالق درد و نه مطلقاً خالق درمان است. رسانه بهطور نسبی و با توجه به ظرفیتهای جامعه، نقش مثبت و یا منفی دارد. رسانه میتواند در جامعهای که زمینه امید دارد، خلق امید کند و در جامعهای که زمینه امید اجتماعی ندارد، خلق یأس کند.
طبیعتاً در این میان، نسل جوان مهارت و تسلط بیشتری به فضای مجازی دارد و گرایشش به شبکههای اجتماعی و فضای مجازی، در برابر رسانههای جریان اصلی، بیشتر است. مصداق آن این است که تعداد شهروندخبرنگاران، یعنی کسانی که با دیدن حادثهای، خبر را مخابره میکنند در برابر روزنامهنگاران و خبرنگاران رسمی بیشتر است.
انتقال مرجعیت رسانهها
اما شهروندخبرنگاران چه فرصتها و چه تهدیدهایی در دنیای ارتباطی جامعه ایران دارند؟ به نظر میرسد تهدید بزرگ حوزه ارتباط جامعه ما این است که متأسفانه به علت عملکرد غلط رسانه بزرگ رادیو و تلویزیون، مرجعیت رسمی رسانه از رسانههای شناختهشده به رسانههای ناشناخته یعنی شبکهها منتقل شده است. اکنون در اینکه چه چیز درست است و چه چیز درست نیست، دچار مشکل هستیم. نمیدانیم هر خبر که میشنویم و سندی که منتشر میشود، چقدر واقعی یا غیرواقعی است و در برابر آن درمیمانیم، چرا که رسانههای غیررسمی، خارج از چارچوبها و ضوابطی که تعیینکننده کار رسانهای است، کار میکنند.
در فعالیتهای رسانه رسمی، آموزش حرفهای مطرح است و خبرنگار بلد است خبر چیست و با چه معیاری باید این را مخابره و منتشر کند. اما در شهروندروزنامهنگاری، با آموزش حرفهای و نظامنامه اخلاقی مواجه نیستیم و این یک تهدید است.
علاوه بر آن امروز نسبت به گذشته، گرایش به خبر منفی بیشتر است. صدای منفی، امروز در جامعه ما بیشتر و بهتر شنیده میشود. خیلی سخت است که یک نهاد رسمی بخواهد فعالیت مثبت خود را بگوید و حرف امیدوارانه در جامعه بزند. زیرا در فضای اجتماعی که امروز در آن قرار داریم، سرمایه اجتماعی کاهشیافته، همبستگی اجتماعی تضعیفشده، افق آینده مبهم است، همه نگرانِ آینده هستند و اولین سؤالها این است که وضعیت کشور چه میشود؟ آیا جنگ میشود؟ وضعیت اقتصادی چطور میشود؟ در این بیافقی آینده، فرار سرمایهها و فرار مغزها اتفاق میافتد.
امید و امید اجتماعی
در این فضای برآمده از دنیای شبکهای و ارتباطات مبتنی بر شبکهها دو چیز تولید میشود: در یکطرف خشم، و در طرف دیگر امید.
در شبکهها، بیشازپیش سطح تحمل پایین آمده است. تکنولوژی شبکهها امکان ابراز خشم را آسان و هزینههای آنرا کمتر کرده است، لذا خشم اخلاقی زیاد شده است. خشم در شرایطی رخ میدهد که همبستگی اجتماعی پایین و سرمایه اجتماعی تضعیفشده است و سوءظن و بیاعتمادی به هم بیشتر شده و افق آینده بسته است. مسیر خشم که در فضای مجازی، شکلگرفته محصول ناتوانی در گفتوگو است. البته در برابر این خشم، فضای مجازی صرفاً خالق خشم نیست و خالق امید هم هست. امکان شنیدن صداهایی که در جامعه شنیده نمیشود در فضای مجازی هست.
اولین مطالعه علمی بر روی اینکه جامعه ایران چه میخواهد و دنبال چه چیزی است در دهه ۵۰ در کشور انجامشده است. این مطالعه نشان داد که یک انقلاب مذهبی در ایران در راه است. ولی این صدا در زمان شاه شنیده نشد. امروز نیز گستره وسیع شبکهها، میتواند آینه صدای شهروندان، فراهمکننده امکان مشارکت بیشتر آنان و گشایندهی مسیری برای گفتوگو شود، که از دل آن امید بیرون آید.
بهرغم خیلی از محدودیتها، تهدیدها و تنگناها، میشود فرصتهایی خلق کرد که نشان دهد در ایران زمینه امید هست. کار ما کنشگران سیاسی این است که این زمینهها را پیدا و بر آن تکیه کنیم.
مؤسسه رحمان
مؤسسه رحمان، گزارش وضعیت اجتماعی ایران را در دو مرحله تهیه کرده است. گزارشی از وضعیت زنان هم تهیه شده و بهزودی گزارش وضعیت کودکان و وضعیت سالمندان را پیگیری میکند. مسئلهی امروز ما جوانان است و مسئله آیندهی ما سالمندان خواهد بود. در ۱۰ سالگی موسسه رحمان، موضوع امید و امید اجتماعی در دستور کار قرار گرفت. اولین همایش در اسفند ۹۶ برگزار شد. در همان سال و کمی پیش از برگزاری این همایش، شاهد اعتراضهای دیماه بودیم و شاید اولین خوشههای خشم در آن زمستان مشاهده شد. عدهای گفتند که در این شرایط، افرادی خوشخیال، همایش امید برگزار میکنند؛ اما این نشستها را بهپیش بردیم و در اسفند ۹۶ همایش برگزار شد و مورد استقبال قرار گرفت.
این حرکت ادامه یافت و پس از آن کارگاههای مختلف برای خبرنگاران، فعالان مدنی و کارشناسان دولتی برگزار شد و کارها را مرحلهبهمرحله پیش بردیم تا اینکه مجموعهای از مباحث در ۵ فصل و ۵۸۶ صفحه منتشر شد.
ناامیدی، عامل فروپاشی جامعه
امید اجتماعی، مفهومی پیچیدهتر از امید است. امید اجتماعی، داشتن انتظار مثبت نسبت به حال و آینده است. البته ادبیات جهانی هم در این زمینه، فقیر نیست و کتاب و آثاری در این زمینه نوشتهشده است. ناامیدی عامل انهدام و فروپاشی جامعه است و اگر ملتی دچار ناامیدی شود، نمیتواند روی پای خود بایستد. ناامیدی در دین و تاریخ ادبیات و تاریخ تفکر هم جایگاهی ندارد.
امید اجتماعی توهم نیست، یک ظرفیت است. اما ظرفیتی که کمتر دیده و شنیده شده است. فعالیتی است که در حوزه مدنی هم شکلگرفته است. در سیل اخیر، چه کسی زودتر از همه وارد عمل شد؟ گروههای اجتماعی که دیده نمیشدند و شناخته شده نبودند، عاملیت پیدا کردند.
امید اجتماعی جلو فروپاشی جامعه را میگیرد. امید یک احساس نیست، یک باور است. اما سؤال این است: به چه میشود امید داشت؟ به کدام شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی میتوان امید داشت؟ فردگرایی و مادیگرایی در جامعه غلبه کرده است و در این شرایط به چه میتوان امید داشت؟ باید گفت که امید قرینه و معادل دارد و معادل آن، همان ظرفیت مدنی اجتماعی و فعالیتهایی است که در گروههای مختلف اجتماعی در میان جوانان، زنان و گروههای بزرگ اجتماعی شکلگرفته است و اگر به آن بپردازیم، ظرفیت آرمانی جامعه را میشود بالا برد.
منبع: ایرنا
|
نظر بدهید