مقدمه
شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)–|| با تحولات علمی ایجاد شده پس از جنگ دوم جهانی و توسعه علوم و فناوری های گوناگون، اندیشمندان حوزه های علوم انسانی و اجتماعی به محدودیت روش های تحقیق اولیه بیش از گذشته پی بردند. لذا به دنبال روش های نوینی بر آمدند که بتواند در عرصه پژوهش های شناخت فعالیت ها و رفتارهای انسانی از روایی و پایایی بیشتری برخوردار باشند.
امروزه روش های مختلف پژوهش را از منظرهای مختلف مورد ارزیابی قرار می دهند. در اینجا برای اینکه با برخی از این منظرها آشنا شویم مهمترین آنها را مطرح می کنیم. لازم به ذکر است که تحولات زیادی در این رابطه صورت گرفته و رویکردهای مهم پژوهشی را در شرایط کنونی، کمی، کیفی و تلفیقی دانست که هر کدام روشهای خاصی را برای انجام تحقیقات مختلف ارائه داده اند.
اول: انواع تحقیق از نظر هدف و سودمندی
– بنیادی ((Fundamental: تحقیقاتی هستند که در صدد افزایش اندوخته های علمی و گسترش دانش هستند.
– کاربردی (Applied): محقق را به سمت کاربرد عملی دانش هدایت می کند.
– توسعه ای (Developmental): برای رشد و تعالی و توسعه سازمان طراحی و برنامه ریزی می شوند.
دوم: انواع تحقیق از نظر روش
(1) تحقیقات اسنادی/کتابخانه ای(Documentary) : که بر روی اسناد صورت می گیرد و از محتوای کتابخانه ای برای انجام تحقیق استفاده می کند. تحقیقات تاریخی نیز، البته با تفصیل بیشتر از همین روش بطور کلی استفاده می کند.
(2) تحقیقات پیمایشی (survey): زمانی است که بخواهیم اطلاعات نسبتا زیادی را از یک جامعه به دست آوریم از روش پیمایش استفاده می کنیم. البته در این روش به دو صورت می توان عمل کرد: توصیفی و تحلیلی که در توصیفی معمولا وضعیت موجود توصیف می شود و به عبارت دیگر چگونگی آن مورد توجه قرار می گیرد ولی در تحلیلی به چرایی آن توجه می شود.
(3) تحقیقات تحلیل محتوا (Content Analysis): که محتوای پیام را مورد بررسی قرار می دهد. این پیام به شکل های مختلف نوشتاری، شنیداری و دیداری می توانند باشند.
(4) تحقیقات موردی (Case Studies): پژوهش های کیفی هستند که یک موضوع را به طور دقیق و همه جانبه مورد بررسی و مطالعه قرار می دهند.
(5) تحقیقات آزمایشی experimental)): بسیاری از تحقیقات که معمولا در حوزه طبیعی صورت می گیرد از همین روش استفاده می کنند. در این روش به روابط علت و معلولی توجه می شود و روابط متغیرهای مستقل و وابسته با همدیگر مورد بررسی قرار می گیرند.
(6) تحقیقات میدانی (Field Studies): در این روش پدیده ها به شکل عملی، عینی و مشاهده ای و حضور در محیط واقعی مورد بررسی قرار می گیرند.
(7) تحقیقات همبستگی (Correlation Studies): در این تحقیقات رابطه همبستگی که رابطه ای غیر علت و معلولی است، اما می تواند بیانگر روابط متغیرهای مختلف با همدیگر باشند، مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
اهمیت تحلیل محتوا
از میان روش های فوق الذکر می توان گفت که «روش تحلیل محتوا» به هر دو شکل کمی و کیفی از مهمترین روش های شناسایی وجمع آوری داده ها در حوزه های علوم انسانی و اجتماعی است که دارای کارکردهای متعدد و متنوعی می باشد.
در این روش، معمولاً، اسناد مکتوب نظیر نشریات مختلف، انتشارات عمومی، نسخههای محدود، اسناد کمیاب و نقشهها و اسناد غیرمکتوب نظیر عکسها، فیلمها، آثار هنری به جای مانده از گذشتگان و سخنرانی ها مورد بررسی میگیرد و نتایج حاصل از آن به گونههای مختلفی منتشر میشود.
همچنین این روش تحقیق، این قابلیت را برای محققان و پژوهشگران فراهم میکند که به دور از هرگونه پیشداوری و دخالت نظرات مختلف در متن اطلاعات، به تحلیل خالص متن پرداخته و نتایج آن را در قالبهای مختلف عرضه کند. از دیگر قابلیتهای این روش، امکان اعتبارسنجی آن توسط دیگر محققان و در نتیجه اثبات نتایج تحقیق است. بههمین دلیل از دیرباز، استفاده از این روش دغدغه بسیاری از محققان و پژوهشگران بوده و تلاشهای مختلفی در زمینه تدوین و تئوریزه کردن آن انجام شده است.
اصولاً تحلیل محتوا بهطور بالقوه یکی از مهمترین تکنیکهای پژوهشی در علوم اجتماعی است که در پی شناخت دادهها نه به منزله مجموعهای از رویدادهای مادی، بلکه به منزله پدیدههای نمادین است و بدون ایجاد اخلال در واقعیت اجتماعی به تحلیل آنها میپردازد (کریپندورف، 1386: 7). تحلیل محتوا بهعنوان یک ابزار، امکان تحلیل علی را فراهم میسازد. گاهی نه تنها به ارائه تصویر واقعیت در سطح میپردازد، بلکه در عمق فرو میرود و علل یا عواملی را مشخص میکند که در هر زمینه اجتماعی، شبکه سطحی واقعیت را فراهم میآورند. (رسولی و امیرآشتیانی، 1390: 27)
تحلیل محتوا روشی است که میتوان آن را درباره انواع گوناگون پیامهای به کار بست. این ابزار پژوهشی برای تعیین وجود واژهها یا مفاهیم در درون یک متن به کار میرود. پژوهشگران با استفاده از این روش وجود معانی و روابط، واژه یا مفاهیم را بهطور کلی بررسی و تحلیل میکنند و سپس در مورد پیامهای نهفته در متنها یا پیامهای مؤلفان و مخاطبان و حتی فرهنگ و زمان این پیامها تفسیر میکنند. متن در اینجا شامل انواع پیامهای ارتباطی (مکتوب، دیداری، شنیداری و …) میشود (رسولی و امیرآشتیانی، 1390: 30-27).
تحلیل محتوا برای روابط عمومی ها و نهایتاً برای سازمان ها مختلف اهمیت فوق العاده دارد. با تحلیل محتوا می توان نقشه ای از فعالیت ها را به صورت آماری و عینی ارائه داد. با تبیین این نقشه می توان به نقاط قوت و ضعف آشنا شد و مدیریت محتوا را به شکل مناسب انجام داد. اصولا تحلیل محتوا یک روشی برای ارزیابی فعالیت های سازمان است که با انجام آن می توان آینده سازمان را طراحی نمود.
چیستی تحلیل محتوا
چنانچه از نام تحلیل محتوا پیداست، این تکنیک به تحلیل محتوا میپردازد و میکوشد با استفاده از تحلیل، دادههایی را از متن استخراج کند. با این حال آنچه تحلیل محتوا نامیده شده است، گونه خاصی از تحلیل است که با شیوههای دیگری که میکوشند یافتههایی را از متن استخراج کنند، تفاوت دارد.
از تحلیل محتوا تعاریف گوناگونی به عمل آمده که بخشی از اختلاف به تاریخچه این تکنیک و روند تکاملی آن برمیگردد و بخشی دیگر از آن مربوط به تفاوت در حوزه گسترده این تکنیک است. در اینجا برای آشنایی خوانندگان به چند تعریف اشاره می شود.
(1) تعریف لاسول: «تحلیل محتوا تکنیکی است که هدف آن عبارت است از توصیف آنچه در یک زمان و یک مکان معین درباره یک موضوع معین گفته میشود، با حداکثر عینیت، دقت و عمومیت ممکن» (محمدیمهر، 1389: 26).
(2) تعریف کریپندورف: تحلیل محتوا را تکنیکی پژوهشی معرفی میکند که بهمنظور استنباط تکرارپذیر و معتبر از دادهها در مورد متن آنها بهکار میرود. او هدف این تحلیل را همانند سایر تکنیکهای پژوهشی فراهم آوردن شناخت، بینشی نو، تصویر واقعیت و راهنمای عمل میداند. برلسون ـ از پیشگامان تحلیل محتوا ـ این تکنیک را «پژوهشی برای توصیف عینی، سیستماتیک و کمی محتوای آشکار پیام معرفی میکند. (کریپندورف، 1378: 28-26)
(3) تعریف لورنس باردن: نیز به نقل از لانذری مینویسد: «تحلیل محتوا فنی است که توصیفهای ذهنی و تخمینی را تلطیف و تصفیه میکند و ماهیت و قدرت نسبی محرکهایی را که به شخص داده میشود، به صورت عینی آشکار میسازد.» (باردن، 137۵: 35)
(4) تعریف رایف و دیگران: تحلیل محتوا را بهطور خلاصه چنین تعریف میکنند: «قرار دادن قاعده و محتوای ارتباطات در طبقات (مقولههای) خاص بر اساس قواعد، و تحلیل روابط بین آن مقولهها با استفاده از آزمونهای آماری.» (رایف و دیگران، 1381: 4)
(5) تعریف کاپلان: در این زمینه اظهار داشته که «روش تحلیل محتوا، معناشناسی آماری مباحث سیاسی است» (هولستی، 1373: 13).
(6) تعریف ربر: معتقد است «تحلیل محتوا یک واژه کلی و دربرگیرنده روشهای گوناگون برای تحلیل یک سخنرانی، پیام، مقاله، عقاید و احساسات و نظرهاست.» (گال، بورگ و گال، 1384: 9)
(7) تعریف هولستی: نیز تحلیل محتوا را فنی برای یافتن نتایج (پژوهش) از طریق تعیین عینی و منتظم ویژگیهای شخصی پیامها میداند. او معتقد است که این تعریف سه معیار را به هم پیوند میدهد: اینکه روش تحلیل محتوا باید عینی و منتظم باشد و اگر قرار است از بازیافت اطلاعات، فهرستبندی یا اقدامات مشابه متمایز شود، باید پشتوانه نظری داشته باشد. هولستی در تعریف خود به کمی کردن اشاره نمیکند، چرا که معتقد است قائل شدن تمایز شدید میان کیفی و کمی با هدف مستثنی کردن نه بررسیهای معین، همچون نمونههای تحلیل منتظم اسنادی، یا فقط برای افزایش یا کاهش اعتبار روش تحلیل محتوا، امری غیر مجاز است. همچنین این تعریف شرط محدود کردن روش تحلیل محتوا را به توصیف ویژگیهای آشکار پیامها میپذیرد. هر چند تنها ویژگیهای آشکار متن را میتوان رمزگذاری کرد، ولی استخراج دوباره معانی پنهان پیامها مجاز است، اگرچه باید این استنباطها با مدارک مستقل تأیید شود. (هولستی، 1373: 38)
از تعاریف مختلف بالا و سایر تعاریف تحلیل محتوا می توان به چند محور اساسی دست یافت که برای این تحلیل حائز اهمیت است:
1-تحلیل محتوا یک تکنیک است.
2-روشی با رویکرد مطالعه عینیت، ترکرارپذیری، کمیت، نظام مند بودن و اعتبار است.
3-شناخت و توصیف واقعیت و روابط آن
4-در این روش محتوای آشکار و مشخص بررسی می شود.
ویژگیهای تحلیل محتوای کمی
ویژگی های مهم تحلیل محتوای کمی را می توان از تعریف کرلینجر به دست آورد که تاکید می کند این روش یک شیوه نظام مند، عینی و کمی برای اندازهگیری متغیرها (شاخص تحقیقات کمی) و تجزیه و تحلیل آنها است. (کرلینجر، ۱۳۷۴)
بر اساس آنچه که گفته شد میتوان ویژگیهای تحلیل محتوا را چنین برشمرد:
۱. عینی بودن: ویژگی استفاده از قواعد و قوانین، دقیق و روشن است؛ به گونهای که اگر محققان دیگر، همان محتوا را با همان روش، دوباره تحلیل کنند، نتایجی همسان به دست میآورند. بنابر این، نتایج باید مستقل از تحلیلگرها باشند و با تکرار مجدد، همان نتایج به دست آیند.
۲. نظاممند بودن: این ویژگی بیانکنندۀ این موضوع است که همۀ عناصر موجود در محتوا باید بر اساس واحد و مقولههایی که برای بررسی در نظر گرفته شدهاند، تحلیل شوند و محقق نباید عناصری را از محتوا به دلخواه کنار بگذار یا تنها برخی از عناصر را تحلیل کند.
۳. آشکار بودن: در اینجا باید به متن یا پیام آشکار و روشن، توجه و از هر گونه استنباط شخصی و پیشداوریهای فردی تحلیلگر جلوگیری شود.
۴. کمی بودن: این ویژگی، تحلیل محتوا را از یک مطالعۀ معمولی جدا میسازد. بر پایۀ این ویژگی، تحلیلگر باید روشن کند چه کلمات، مضامین و نمادهایی بیش از همه و به چه تعداد در متن تکرار شدهاند. افزون بر تحلیل مقداری، میتوان از تحلیل همبستگی استفاده کرد. این نوع تحلیل مشخص میکند که ارتباط مفاهیم و عناصر چگونه است و چه عواملی آنها را به هم پیوند میدهند. (جعفری هرندی و همکاران، ۱۳۸۷: 42-37)
انواع طبقهبندی روش تحلیل محتوا
در یک دستهبندی اجمالی محتوا را میتوان به یکی از روشهای زیر تحلیل کرد:
الف) طبقه بندی بر مبنای روشهای کم�’ی ـ کیفی
تحلیل محتوا به دو روش تحلیل محتوای مبتنی بر کمیت (آشکار) و تحلیل محتوای مبتنی بر ارزشگذاری و کیفیت (پنهان) تقسیم میشوند. در تحلیل محتوای کمی پژوهشگر به مقولههایی که فقط به نمادها و ترکیبهای نمادی اشاره دارد، توجه کرده و آنها را انتخاب میکند، اما در تحلیل محتوای کیفی به خصوصیات دیگری غیر از نمادها نیز توجه میشود.
البته در سطح روش شناسی تمایز بین پژوهشهای کیفی و کمی آشکارتر است، چرا که پژوهش کیفی مبتنی بر این ایده است که دستکم برخی پدیدهها برای بیان و تعمیق مقولات تحلیلی، نیاز به فرآیند پژوهشی خاصی دارند تا بتوانند آزادانه در میان همه سطوح تحلیلی حرکت کنند. (باردن، 1375: 134-131)
به عبارت دیگر میتوان گفت: روشهای کمی توسیعی هستند مثلاً تعداد زیادی اطلاعات مختصر تحلیل میشود و واحد اطلاعاتی پایه در آنها بسامد ظهور برخی از خصوصیات محتوای متن است. اما روشهای کیفی تشدیدی میباشند یعنی تعداد کمی اطلاعات مرکب و مفصل تحلیل میشود و واحد اطلاعـاتی پایه در آنها ظهور یا غیبت یک خصیصه است.
«ریمون کیوی» و «لوک وان کامپنهود» بدون آنکه مدعی حل مسئله مرزبندی میان روشهای متفاوت تحلیل محتوا باشند، بر حسب اینکه مقصود تحلیل محتوا پارهای از عناصر گفتار باشد یا صورت آن و یا روابط میان عناصر تشکیل دهندهاش، سه نوع اصلی را پیشنهاد و در هر نوع فقط به ذکر چند گونظ اصلی آن بسنده کردهاند:
۱. تحلیلهای مضمونی
روشهایی هستند که محقق به کمک آنها تصورات اجتماعی یا قضاوتهای گویندگان را بر مبنای تحلیل پارهای از عناصر تشکیلدهنده گفتارشان آشکار میکند که خود به دو فن زیر تقسیم میشوند: تحلیل مقولهای و تحلیل ارزیابی.
۲. تحلیلهای صوری
این تحلیلها به صورت و به اتصالات اجزای گفتار توجه دارند و مشخصات آن مانند: تعداد واژهها، طول جملهها، ترتیب کلمات،تعداد تردیدها و… را به همراه اطلاعاتی از وضع ذهنی گوینده و تمایلات ایدئولوژیکیاش به دست میدهد. فنون این نوع تحلیل نیز عبارتند از: تحلیل بیان و تحلیل گزارهای.
۳. تحلیلهای ساختاری
در این نوع، محقق عمدتاً به شیوه آرایش عناصر پیام توجه میکند و همبستگیهای مضامین در توالیهای ارتباط کلامی بررسی میشوند البته با این پیشفرض که همبستگیهای مضامین، اطلاعاتی درباره ساختارهای ذهنی و ایدئولوژیکی یا دلمشغولیهای پنهان گوینده / مؤلف در اختیار محقق قرار میدهد. گونههای این تحلیل نیز عبارتند از: تحلیل همبستگیها و تحلیل ساختاری. (کیوی و کامپنهود، 1381: 227-222)
ب) طبقهبندی بر مبنای نظریه یانسن
تحلیل محتوا، روش شناسی مختص به خود را به وجود میآورد که محقق را قادر میسازد به تهیه، بیان و ارزیابی انتقادی از طرح تحقیق بهطور مستقل از نتایج آن بپردازد. لزوم این روششناسی ایجاب میکند که از توانایی فزاینده تجربه رویدادهای نمادین پیچیده و اتکا زیاد بر تحقیقات سازمانیافته که متضمن هماهنگی و بررسیهای کیفی و کاربرد تکنیکهای پایایی است، استفاده شود. بر این اساس «یانسن» نظریه جدیدی در خصوص فنون تحلیل محتوا بدین شرح ارائه داده است:
۱. تحلیل محتوای عملگرایانه
به معنی شیوههایی که علائم را بر حسب علل یا آثار محتمل آنها طبقهبندی میکنند، مانند شمارش تعداد دفعات بیان چیزی که احتمالاً اثری بر ایجاد نگرش مثبت در شنونده معین دارد.
۲. تحلیل محتوای معنایی
شیوههایی که علائم را بر حسب معنایشان طبقهبندی میکنند مانند: تحلیل عناوین، تحلیل خصوصیات و تحلیل توصیفات.
۳. تحلیل محتوای علائم
شیوههایی که محتوا را بر حسب خصوصیات روانی مادی علائم طبقهبندی میکنند. (کریپندورف، 1378: 42-41)
ج) طبقهبندی بر مبنای نظریه چوبینه
با افزایش جراید و روزنامهها از قرن نوزدهم، نیاز به تحلیل متن آنها به منظور تعیین اولویتها و جابهجایی محتوای آنها آشکار شد. از این رهگذر، فنون دیگری برای تحلیل محتوا تولید شده که عبارتند از: تحلیل محتوای توصیفی و تحلیل محتوای استنباطی که جهت پرهیز از اطاله کلام از توضیح آن اجتناب میشود. (چوبینه، 1380: 75)
رابطه تحلیل محتوا با OKR
OKR به معنای (اهداف و نتایج کلیدی) است. حرف O برای واژه Objectives (اهداف)، حرف K برای واژه Key (کلیدی)، و حرف R برای واژه Results است.
او. کی. آر «یک سیستم هدفگذاری قدرتمند است که همترازی، علمکرد و نتایج در شرکت های با کارایی بالا را هدایت می کند. این نسل بعدی روند و سیستم هدفگذاری است؛ تکاملی از روش هدف S. M. A. R. T. (مشخص، قابل اندازه گیری، هماهنگ، مرتبط، مبتنی بر زمان) و MBO (مدیریت مبتنی بر اهداف).» (شیخ الاسلامی، 1397: 1)
سازمان هایی که مایلند یک ارزیابی کامل از عملکرد خود داشته باشند و در صدد توانمندسازی سازمان هستند، می توانند از دستور العمل او. کی. آر. بخوبی استفاده کنند. اما باید توجه نمود که بدون بکارگیری ابزارهای مختلف دیگر، از جمله تحلیل محتوا نمی توان این دستور العمل مهم را پیاده سازی نمود.
اولین گام در اجرای تحلیل محتوا با توجه به محورهای مطرح شده در او. کی. آر.، مقایسه محتوا با اهداف سازمان است. به عبارت دیگر، با تحلیل اقدامات می توان رابطه محتوا با اهداف سازمان را مشخص نمود. «OKR ها یک راه حل مدرن برای چالش های هدفگذاری هستند که همه شرکت های رو به رشد با آن مواجه هستند. OKR ها به طرز چشمگیری شفافیت، جهت، تمرکز و ارتباط را بهبود می بخشند.» (شیخ الاسلامی، 1397: 4)
بنابراین، تحلیل محتوا که بر پایه مقایسه عملکرد با اهداف است، می تواند جهت گیری یابد و با این تحلیل می توان به شفافیت سازمان کمک شایانی نمود. اصولاً شفافیت سازمان نیازمند مقایسه عملکرد با اهداف، چشم اندازهای آینده، انتظارات مشتریان و رابطه سازمان با جامعه است.
پیتر دراکر که به پدر مدیریت مدرن معروف است، در کتاب معروف خود در سال 1954 با عنوان «شیوه مدیریت» منتشر نمود. این کتاب پس از جنگ دوم جهانی، یک تحول اساسی در نگاه به مدیریت سازمانی ایجاد کرد. وی مفهوم مدیریت مبتنی بر اهداف (MBO) را برای اولین بار به کار برد و در حقیقت ابداع کننده این مفهوم در ادبیات مدرن مدیریت سازمانی است.
جورج تی نیز در سال 1981 با طرح روش S.M.A.R.T. در مجله «بازبینی مدیریت» تلاش کرد که معیارهایی برای «اهداف منعطف» در سازمان را مورد تبیین قرار دهد.
این دو روش مهم در مورد چگونگی نگاه به اهداف با دستور العمل روشمند OKR تکمیل گردید. در روش او. کی. آر. نتایج نیز علاوه بر اهداف مورد توجه جدی قرار گرفتند و تحلیل رابطه این دو با یکدیگر اهمیت شایانی یافت.
جان دوئر، سرگئی برین و لری پری اولین افرادی بودند که OKR را به جامعه معرفی کردند. جان دوئر این دستور العمل را در گوگل مطرح و به کار گرفت و موفقیت های بعدی گوگل مدیون این شیوه از نگاه و ارزیابی اهداف و عملکرد است.
مهمترین اقدامات برای بکارگیری بهینه دستور العمل و روش OKR توج به سه محور مهم پژوهشی و ارزیابی است.
1-چیستی؛ 2-چگونگی؛ 3-چرایی است.
این سه محور، در همه پژوهش ها و ارزیابی ها حائز اهمیت می باشند.
در «چیستی»، باید موضوع را مورد بررسی قرار گرفت و مساله اصلی را مشخص نمود. در اینجا توصیف بیش از تحلیل حاکم است. چیستی سازمان در این اقدام مهم باید به گونه ای روشن و مشخص تبیین شود. سازمان بر اساس چه نگاهی راه اندازی شده است؟ اهداف آن کدامند؟ آرمان های آن چیست؟ چه رابطه ای با گذشته، حال و آینده دارد و غیره.
در «چگونگی» شیوه های مختلف اجرایی در مورد اقدامات و تحقق اهداف مورد نظر سازمان بررسی می شوند. در این شیوه از پژوهش، چگونگی عملکرد در مقایسه با اهداف و آرمان ها و آینده نگری ها مورد بحث قرار می گیرند.
در «چرایی» تحلیل جدی صورت می گیرد. اصولا اگر دو مفهوم گذشته عمدتاً به توصیف اختصاص دارند، «چرایی» رویکری تحلیلی در اجرای پژوهش است. در اینجا باید به دنبال علت یابی چگونگی انجام اقدامات بود. به عبارت دیگر، چرا اهداف ویژه ای برای سازمان طراحی شده اند و نسبت این اهداف با واقعیت های سازمان و جامعه چیست؟ و اینکه رابطه این اهداف با عملکرد چگونه است؟ و آیا سازمان در به دست آوردن نتایج مؤثر موفق بوده است یا خیر؟ و غیره.
در حقیقت OKR فرایندی کمی-کیفی برای فهم رابطه «اهداف»، «عملکرد» و «نتایج» سازمان است. این دستور العمل نیازمند شیوه ای اجرایی است که تحلیل محتوا می تواند این هدف را به شکل مناسب مورد تحقق قرار دهد.
منابع
باردن، لورنس (1375)؛ تحلیل محتوا، ترجمه ملیحه آشتیانی و محمد یمنی دوزی، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی.
جعفری هرندی، رضا و نصر، احمد رضا و میرشاهجعفری، سیدابراهیم (۱۳۸۷) «تحلیل محتوا روشی پرکاربرد در مطالعات علوم اجتماعی، رفتاری و انسانی، با تأکید بر تحلیل محتوای کتابهای درسی»، فصلنامه حوزه و دانشگاه، شماره 55، 1387: 57-33.
چوبینه، مهدی (1380)، طرح مطالعاتی راهنمای برنامه درسی، تهران: سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی.
رایف، دانیل و دیگران (۱۳۸۱) تحلیل پیامهای رسانهای، ترجمه: مهدخت بروجردی علوی، تهران: انتشارات سروش.
رسولی، مهستی و زهرا امیرآشتیانی(1390)، تحلیل محتوا با رویکرد درسی، تهران: جامعهشناسان.
شیخ الاسلامی، منصور (1397) دستور العمل قطعی هدف و نتایج کلیدی OKR، تهران: انتشارات کارگزار روابط عمومی.
کرلینجر، فرد. ان (۱۳۷۴) مبانی پژوهش در علوم رفتاری، ترجمه: حسن پاشا شریفی و جعفر نجفی زند، ج اول، تهران: انتشارات آوای نور.
کریپندورف، کلوس (۱۳۷۸) تحلیل محتوا، ترجمه: هوشنگ نایب، تهران: انتشارات روش.
کریپندورف، کلوس(1386)، تحلیل محتوا؛ مبانی روششناسی، ترجمه هوشنگ نایبی، چاپ سوم، تهران: نشر نی.
کیوی، ریمون و کامپنهود، لوک وان (1381) روش تحقیق در علوم اجتماعی، ترجمه: عبدالحسین نیک گهر، چاپ ششم، تهران: انتشارات توتیا.
گال، م.، بورگ، و. و گال، ج. (۱۳۸۲) روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روان شناسی، ترجمه: احمدرضا نصر و همکاران، تهران: سمت و انتشارات شهید بهشتی.
محمدیمهر، غلامرضا (۱۳۸۹) تحلیل محتوا، راهنمای عملی تحقیق، تهران: دانشنگار.
هولستی، اُل. آر (1373) تحلیل محتوا در علوم اجتماعی و انسانی، ترجمه: نادر سالارزاده امیری، تهران: انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
منبع: فصلنامه کارگزار روابط عمومی/ از انتشارات موسسه کارگزار روابط عمومی، شماره52، تابستان1389.
|
نظر بدهید