اندیشه ها و کارهای یک روزنامه نگار واقعی

روزنامه باید صدای هر انسان باشد. روزنامه نگار باید هنگام تهیه و نگارش یک مطلب، خودرا جای مخاطب بگذارد و آن چه را که او انتظار دارد و برایش لازم و مفید است برنگارد. راضی کردن مقامات دولتی، کار روزنامه نگار حرفه ای نیست، وظیفه نشریه دولتی و یا رسانه ای است که از دولت کمک مالی می گیرد.

شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا) امروز سالگشت درگذشت «مایک رویکو» روزنامه نگار آمریکایی و مردی است که به حرفه ژورنالیسم وفاداری تعصب آمیز داشت. مایک 29 اپریل سال 1997 درگذشت.


«مایک رویکو» بارها گفته بود که روزنامه باید صدای هر انسان باشد. روزنامه نگار باید هنگام تهیه و نگارش یک مطلب، خودرا جای مخاطب بگذارد و آن چه را که او انتظار دارد و برایش لازم و مفید است برنگارد. راضی کردن مقامات دولتی، کار روزنامه نگار حرفه ای نیست، وظیفه نشریه دولتی و یا رسانه ای است که از دولت کمک مالی می گیرد.


مایک رویکو که در طول چهل سال روزنامه نگاری علاوه بر تهیه خبر، هفت هزار و پانصد مقاله، گزارش تحقیق شده (اینوستیگیتیو) و تحلیل نوشت عقیده داشت هنگامی که درآمد یک روزنامه کمتر از هزینه هایش شود، اعتماد و علاقه مردم را از دست داده و باید تعطیل و یا به نیروهایی تازه فروخته شود.

 

وی روی این نظر خود ایستادگی کرد و زمانی که روزنامه «شیکاگو دیلی نیوز» به زیان دهی افتاد آنجا را ترک گفت و با رفتن او، مخاطبانش خرید آن روزنامه را متوقف ساختند و چون به «شیکاگو سان تایمز» رفت مخاطبان نیز متوجه این روزنامه شدند و با این عمل، شیکاگو دیلی نیوز تعطیل شد. این تحول به صورت اصلی در روزنامه نگاری درآمده است که نویسنده «سرمایه» اصلی یک نشریه است، نه چیز دیگر.

 

با رفتن مایک از شیکاگو دیلی نیوز، این روزنامه، دفعتا (در یک روز) 91 هزار خواننده از دست داد که باز مبحثی در کتاب های درسی رشته روزنامه نگاری شده است. مایک تا زمانی در شیکاگو سان تایمز به کار ادامه داد که روزنامه ای مستقل بود. همین که این روزنامه توسط «روپرت مورداک» خریداری شد، با صدور اعلامیه از آنجا رفت. وی در این اعلامیه نوشته بود: «مورداک»نه یک روزنامه نگار واقعی است و نه علاقه مند به حرفه روزنامه نگاری، و روزنامه متعلق به او تنها این ارزش را دارد که در آن ماهی به پیچند و به دست خریدار بدهند. مخاطبان رسانه ها حقی دارند و اگر دولت نتواند این حق آنان را رعایت کند، باید خودشان روزنامه های غیر واقعی را نخرند و نخوانند تا فریب نخورند و گمراه نشوند.

 

هدف مورداک کمک به فرهنگ و ارتقاء معلومات مردم و اطلاعات رسانی واقعی و بیطرفانه نیست، هدف او کسب مال و قدرت است، او می خواهد هرلحظه با هر مقامی در هر گوشه از دنیا که بخواهد تلفنی صحبت کند و برای این کار که آتش جاه طلبی او را برای یک لحظه فرو می نشاند و از آن لذت می برد باید به زیان مردم و حتی برخی از ملل امتیاز بدهد.


مایک پس از ترک شیکاگو سان تایمز به شیکاگو تریبیون رفت ولی مقاله های او همچنان از سوی سندیگای مربوط توزیع می شد و همزمان در 600 روزنامه در سراسر جهان به چاپ می رسید، خبرگزاری ها و شبکه های رادیو تلویزیونی آنها را نقل می کردند و ترجمه آنها در رسانه های غیر انگلیسی انتشار می یافت.


چند ناشر تاکنون مقالات مایک را که سکته مغزی او را از پای درآورد برحسب موضوع جمع آوری کرده و به صورت کتاب در آورده اند. او به موازات روزنامه نگاری، داستان هم می نوشت و قهرمان داستانهای او یا راننده تاکسی بودند و یا اینکه ماجرا در یک تاکسی رخ داده بود. او داستان نویسی را «زنگ تفریح» خود و هر روزنامه نگار دیگر که کار روزنامه را با تهیه اخبار سطح شهر آغاز کرده باشد می دانست که خستگی را از تن می زداید.

منبع: www.iranianshistoryonthisday.com