گزارش- شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران(شارا):
کتاب بخصوص رمان موجب ترویج و تحکیم ذهنیتهای خصوصی در فضای همگانی میشود، اما تلویزیون برعکس، یک ذهنیت همگانی را وارد فضاهای خصوصی میکند. صفحات تلویزیونها امتدادهای جمعی ذهنیتهای فردی ما هستند. به جای آنکه اطلاعات توسط یک فرد، مثلاً من، پرورده شود، صفحهی تلویزیون اطلاعاتی را در اختیار من میگذارد که توسط جمعی پرورده شده است که من بخش مکمل آن هستم.
تلویزیون «زنده» یا تلویزیون «حقیقی»، نوعی چشم جمعی است که به ما امکان میدهد به واقعیتی نگاه کنیم که برای من و هر کس دیگری که در همان زمان آن را تماشا میکند، تدارک دیده شده است. وقتی اتفاقی میافتد که از دید بینالمللی ارزش خبری دارد، میلیونها انسان یک مجموعه اطلاعات را در یک زمان دریافت میکنند، امواج فکری شکل میگیرد و تغییر شکل مییابد و از محدودههای مختلف زمانی در میگذرد. تلویزیون حتی در استاندارد برنامهریزی شدهاش شکلی از تخیل جمعی و میانگینی است از بیم و امیدهای مردم بر اساس ریتمی منظم و همگانی.
شاید هنگامی که بیل مویرز (B.Moyers) روزنامهنگار امریکایی، چهار برنامهی شوی خود را تحت عنوان «تلویزیون، ذهن همگانی» (1989) به کارکردهای تلویزیون اختصاص داد، این گونه افکار به ذهنش خطور کرده باشد. البته مویرز واقعاً به تلویزیون ایالات متحده میاندیشید، و در آن زمان کانال هالیوود و سه کانال بزرگ ایالات متحده هنوز به نظر میرسید که یک جبههی واحد و یک بینش صریح از جهان را عرضه میکند. هنگامی که تلویزیون به عنوان شکلی از ذهنیت همگانی مورد بررسی دقیقتر قرار گیرد، دو مسئله پیش میآید. اول، آیا ذهنیت همگانی وابسته به تلویزیون است، و اگر چنین باشد، پس زمانی که تلویزیون و تماشاگران تلویزیون همچون امروز پاره پاره شوند، چه پیش میآید؟ دوم، آیا تلویزیون، یک ذهنیت همگانی فراتر از محدودههای ایالات متحده به وجود میآورد، و اگر چنین است، گردانندهی نمایش کیست؟ بنا به نظر اُگوستن برک (A.Berque)، فرهنگشناس فرانسوی «اگر دنیا به جنگ صلیبی علیه صدام حسین رأی موافق داد، فقط به این دلیل نیست که دنیا کوکاکولا مینوشد. به این علت است که تا حد زیادی، معنای جهان امروز، منبع خود را، خلاقیت خود و توزیع خود را در ایالات متحده مییابد.»
من تردید ندارم که تلویزیون بسیار کوشیده است تا احساس تقدیر جهانی را تا فراسوی محدودههای امریکای شمالی توسعه دهد. سفر به کرهی ماه، ازدواجهای سلطنتی و بازیهای المپیک، از میان شوهای دیگر با پخش جهانی، کانون توجه مشترکی برای صدها میلیون آدم دارای فرهنگهای مختلف به وجود آورده است. فیلمها و سریالهای مبتذل هالیوودی امکان مشابهی را به صورت روزانه فراهم میآورد. به این ترتیب کاملاً حقیقت دارد که ذهنیت عمومی کم و بیش در کشوری ساخته و پرداخته میشود که در آن بیشترین تخصص در زمینهی تلویزیون به وجود آمده است. اما این ممکن است سریعاً تغییر پیدا کند، در واقع به همان سرعتی که «ذهنیت خود دنیا» در حال تغییر است.
با توجه به کنترل نظامی تمام اخبار پخش شده از طریق کانال خبری CNN، جنگ خلیج فارس شاید آخرین فرصتی بود که فقط یک کانال تلویزیونی، هر چند تحت فشار برای القای تفسیری یک جانبه، بیشتری آزادی را داشت. دوران تلویزیون به عنوان عامل و حامی القای معنا در سطح گسترده، شاید به پایان رسیده باشد. حداقل سه عامل تکنولوژیک نوین سلطهی تلویزیون و به ویژهی تلویزیون امریکا را تضعیف ساخته است: تأثیر متقابل کاربر، رقمی شدن و شبکههای کامپیوتری.
تأثیر متقابل کاربر، رهایی از یکهتازی تلویزیون
تلویزیون از اواسط دههی 1970 با ابداع کنترل از دور آغاز به «فروپاشی» کرده است. تعویض کانال برای اجتناب از یک آگهی تجاری نخستین گام در قدرت بخشیدن به مردم در مقابل تلویزیون بود. دومین گام توزیع گستردهی وسائل ضبط ویدئویی بود. استفاده کننده از طریق ضبط یک برنامه در ضمن تماشای برنامهی دیگر تلویزیونی یا انجام دادن کاری دیگر، کم کم تبدیل به یک «تدوینگر» غیر رسمی شد و از سلطهی محدودیتهای محتوایی/ زمانی پخش تلویزیونی خلاص شد و به نحوی از آن انتقام گرفت. سومین گام پیدایش و توزیع سریع کامپیوترها شخصی بود.
پس از آنکه مردم آغاز به بهرهگیری از «کیبُرد» و «ماوس» کردند تأثیر متقابل کاربر مفهوم پیدا کرد. مردم کم کم احساس میکردند که بر صفحهی تلویزیون سطه یافتهاند. گام دیگر، که در واقع فرعیتر است، تحول و تکامل دوربینهای ویدیویی است. در حالی که در دهههای 1960 و 1970 همه مصرفکنندهی منفعل تلویزیون بودند، دههی 1990 شاهد پیدایش تهیهکنندگان رو به افزایشی است که از امیتاز بهرهگیری از مدادهای سبک و کارای الکترونیکی برخوردارند. پس از چندین دهه پذیرش منفعلانهی خودکامگی صفحات تلویزیونی، اکنون ما یاد گرفتهایم که صفحات تلویزیونی خود را مخاطب قرار دهیم.
فرهنگ رقمی شدهی همگانی
در سال 1991، کامپیوترهای شخصی توجه تمام و کمال یک نسل کامل را از جاذبهی اغواگرانهی صفحهی تلویزیون به خود معطوف ساخته بود. کامپیوترها عمیقاً بر فرهنگ تأثیر گذاشتند زیرا ویژگیهای یک رسانهی همگانی را با یک رسانهی خصوصی به هم آمیختند و دسترسی همگانی به درونداد فردی و بالعکس را امکان پذیر ساختند. اصل عمومیتبخش نوین از آنِ کُد دوتایی (binary code) است. از برکت فرآیند رقمی شدن، که دوتایی میتواند هر چیزی را به چیزی دیگر شکلها، بافتها، صداها، احساسها، حتی بو و شاید به زودی چشایی- ترجمه کند. طبیعت رسانهی چندگانه همین است.
کد دوتایی نوعی شعور نوین و زبان نوین است که به ما این امکان را میدهد که از لحاظ فنی آن انتظام پیچیدهای را که به هنگام خواندن رمانها در تخیل خصوصی خود میسازیم در بیرون اذهان خویش بازسازی کنیم. این بسیار قدرتمندتر و گسترش یابندهتر است و به نسبت تلویزیون امکان دسترسی بیشتر به پردازش اطلاعات را فراهم میسازد.
از سوی دیگر، کد دوتایی، بهرغم خطاب همگانیاش، تهدیدی برای فرهنگها و موجودیتهای محلی محسوب نمیشود، بلکه به عکس، میتواند موجبات شکوفایی آن را فراهم سازد، زیرا میتواند به شیوهای غیر انحصاری از نمودهای در حال رقابت حمایت کند. آن ذهنیت همگانی ناشی از کامپیوتر با ذهنیت همگانی برخاسته از تلویزیون تفاوت دارد. کامپیوتر صرفاً «موضوع (object) توجه» نیست، بلکه فاعل (subject) پردازش نیز هست. نوعی فعالیت است نه یک تماشای محض، بنابراین کاربر را در این فرآیند دخالت میدهد. به همین دلیل است که کامپیوترها برای متحقق ساختن کامل قابلیتهای اجتماعی و فرهنگیشان، به شبکهها وابستهاند.
شبکهها و شاهراههای دیگر
در سال 1991 کامپیوترها به بزرگداشت چیزی میپرداختند که به «همگرایی» با تلفن (این قدرتمندترین تکنولوژیهایی که قدرش ناشناخته مانده) و تلویزیون، شهرت یافت. شبکههای شرکتهای ملی تلفن امروزه در رقابت برای تسخیر بازارهایی هستند که زمانی منحصر به چند عامل پخش تلویزیونی عادی و کابلی بود. اطلاعات سمعی و بصری به عنوان یک رسانهی چندگانه اکنون در حال تبدیل شدن به پدیدهای همه جا حاضر است. تلویزیون در شاهراه اطلاعاتی الکترونیک عاقبت موقعیت فعلی خود را به عنوان یک رسانهی جمعی از دست خواهد داد و موقعیت تلفن یعنی رسانهای با یک هیلیارد کانال همراه با امکان ارتباط متقابل را پیدا خواهد کرد.
اینترنت که قدیمیترین و کاملترین مظهر شاهراه اطلاعاتی الکترونیک است، تا حد ممکن به این مرحله نزدیک شده است که تعداد زیادی از مردم را قادر میسازد که به طور همزمان اطلاعات را پردازش کنند. این نوعی بیان تکنولوژیک ضمیر آگاه همگانی است. به عبارت دقیقتر، اینترنت در حال تبدیل شدن به نوعی ضمیر ناآگاه جهانی است، که با هزاران نقطهی محو افراد در جمع، و نقطهی بروز جمع در فرد همراه است. به این ترتیب رقمی شدن هر چیزی را تبدیل به اطلاعات میکند، تأثیرگذاری متقابل به همه کس امکان میدهد تا وارد فرآیند اطلاعاتی شود، و شبکهها هر کاربر را با دیگری مرتبط میسازد.
جای ما کجاست؟
اندیشهی «دهکدهی جهانی» مناسب دوران تلویزیون بود که همه را همسایهی یکدیگر میساخت. بسیار نابجاست که به توصیف شرایط نوین ارتباطهای شبکهای پرداخته شود. در واقع، اگر تلویزیون آشکارا به حمایت از پنداشت و حتی ادراکی از یک فضای مشترک پرداخت، شبکههای اطلاعاتی بی درنگ مفهوم زمان و فضا را منسوخ ساختند. آنها به این ترتیب، موجب از میان رفتن هویت سنتی، چه به صورت شخصی یا جمعی، شدند. در واقع، مردم ظاهراً در ارتباط با «شبکه» (Net) نوع جدیدی از ناشناس ماندن را به وجود آوردند. این نیز آشکار است که «نت» نه تنها مانع ابتکارهای محلی نبوده بلکه مشوق همه نوع ارتباطهای نوین نیز بوده است که نه بر مرزهای سیاسی که بر مرزهای روانشناختی استوار است. در «نت» فرهنگهای متفاوت میتوانند در کنار هم به سر برند. بنابراین ما ممکن است به زودی از دهکدهی جهانی و ذهنیت همگانی خارج شویم و به «ذهنیت جهانی» قدم بگذاریم. قواعد ناظر بر آن ذهنیت هنوز ناشناخته است، اما یک معیار مطلقاً ضروری برای راهنمایی ملتها در فرآیند تنظیم قواعد، همان دسترسی همگانی و تضمین محدودههای زندگی خصوصی است.
در حالی که تنظیمکنندگان قواعد میکوشند تا این «نقیض» را حل کنند، ما همگی تا حدودی در گیجی و آشفتگی به سر میبریم. آفرینش معنا دیگر همگن نیست، با فرو ریختن دیوار برلین، ایدئولوژیها فروپاشیدهاند، و از این رو تلویزیون بیش از آن نامتمرکز است که مدعی مالکیت بر یک ذهنیت همگانی باشد. ما در قبال کشمکشهای سیاسی و اجتماعی بلاتکلیف ماندهایم. ما اکنون به حساسیتهای محلی بیشتر آگاهی داریم تا آنکه نسبت به آنها بیاحساس باشیم. میترسیم که به جایی برگردیم که زمانی از آن گریختهایم. ترازنامهی جهان در بوسنی، سومالی و رواندا غمانگیز است، اما در عین حال، در کنار این فاجعه نشانههایی از امید هست. تفکر جهانی، که گواه آن بالا رفتن احساس مسئولیت زیست محیطی و توجه دقیق به محیط زیست است، در فعالیتها و اقدامات محلی جلوه پیدا میکند. چند فرهنگی و درستکاری سیاسی کم کم دارد در اشتغالهای ذهنی شمال- جنوب جای خود را باز میکند. همهی اینها نشاندهندهی این نکتهاند که به رغم وجود تردیدهایی دربارهی مداخله در مسائل محلی، سطح کلی توجه و فشار روان- سیارهای (Psychoplanetary) در حال افزایش است.
|
نظر بدهید