شارا– ارتباط که معادل واژه Communication است، در مفهوم لغوی به معنی ایجاد پیوند بین افراد انسانی از ابعاد معنوی و روحی است. وقتی ما با کسی ارتباط برقرار میکنیم، کار ما در حقیقت برقراری نوعی اشتراک فکر و تفاهم اندیشه با طرف مقابل است.
در مفهوم سنتی و کلاسیک، ارتباط عبارت از جریانی است که طی آن دو یا چند نفر و حتی بیشتر به تبادل افکار، دیدگاهها و احساسات میپردازند و از طریق کاربرد پیامهایی که معنایش برای تمامی افراد کم و بیش یکسان است، به انجام این امر مبادرت میورزند.
در سال 1928 مؤلف انگلیسی آی. ا. ریچاردز، اولین و بهترین تعریف از ارتباط را، به عنوان یکی از بزرگترین امتیازات نوع بشر، بدین گونه ارائه داد:
«ارتباط هنگامی صورت میگیرد که یک فکر به نحوی در محیط عمل کند که یک فکر دیگر را تحت تأثیر قرار دهد. این کار بدین صورت انجام میشود که در فکر دیگری، همان تجربهای که در فکر اول است نمایان شود، در واقع تجربه جدید بخشی از همان تجربه اول گردد».
هنگامی که ارتباط را کوشش آگاهانه فرستنده پیام برای سهیم ساختن گیرنده پیام در اطلاعات، عقاید و طرز فکرش میدانیم، مسئله تفاهم و هماهنگی فرستنده و گیرنده اهمیت اصلی و اساسی خود را به دست میآورد. از این نظر مطلبی که در یک اطاق بیان میشود و یا پیامی که توسط یک ماهواره ارسال میگردد و یا مطلبی که توسط رسانهای چاپی منتقل میشود، همگی دربرگیرنده نوعی ارتباط است.
روانشناسان در مطالعات علمی خود درباره روش کار مغز، موضوع ارتباط از موضوعات اصلی در تحلیلهای خود به حساب آورده و حتی در بعضی از روشهای درمانی خود نیز به آن توجه کردهاند.
جامعهشناسان، اشکال کلی و مختلفی از ارتباط را برشمردهاند که به وسیله آنها قصهها و داستانها، روشها و رویههای زندگی، قوانین اجتماعی، سنتها و ارزشها از نسلی به نسل دیگر یا از فرهنگی به فرهنگ دیگر منتقل میگردد.
امروزه دانشمندان سعی کردهاند که از طریق زبان ریاضیات و رایانه، اطلاعات مبادلهشده و پیامهای گوناگون موجود در بین مردم را به صورت کمی مورد استفاده قرار دهند. بنابراین، بسیاری از دانشمندان در کارهای خود، به دنبال نظریهها و قوانینی بودهاند که مشخص کند چگونه نظام روابط انسانها در شرایطی خاص به وسیله ارتباطی خاص تحت تأثیر قرار میگیرد.
در دهه 1960، دانشمند کانادایی، مارشال مک لوهان، توجه همگان را به حوزه ارتباطات در رابطه با بسیاری از پدیدههای روانشناسانه و جامعهشناسانه و در ارتباط با «وسایل ارتباطی جدید» جلب کرد. بیشترین توجه مک لوهان و طرفداران نظریات وی معطوف به «وسایل ارتباطی جدید» چون سینما، رادیو، تلویزیون، تلفن سایر وسایل صوتی و تصویری بوده است. نوآوریها و فنآوریهای قرن نوزده و بیست باعث توسعه «وسایل ارتباطی جمعی»، به ویژه در زمینه پخش گسترده گردید. ازدیاد فرآوردههای مکتوب و گسترش رادیو، تلویزیون، سینما و این روزها رایانهها و اینترنت و سایر شاهراههای ارتباطی، وفور و توزیع آسان اطلاعات نوشتاری، صوتی و تصویری را موجب گردیده است.[2]
اثرات ارتباط جمعی
در خصوص چگونگی تأثیر «ارتباط جمعی» بر مخاطبان از نظر آموزش رویههای زندگی و ایجاد سلیقههای جدید در افراد، تحریک حس مصرفگرایی و تجددخواهی و همچنین و تأثیرات آنها بر کودکان، بحثهای جدی در جریان است.
بسیاری از عادات، عرفها و گفتارها به گونهای کاملاً آشکار و مستقیم تحت تأثیر مطالب روزنامهها، فیلمها و رادیو و تلویزیون قرار میگیرند. موفقیت وسایل ارتباط جمعی در کار تبلیغات تجاری نیز مشخص و قابل توجه است. دلایل ارائه شده حاکی از آن است که «وسایل ارتباط جمعی» گوناگون هر یک به سهم خود اثری خاص بر بخشها و قشرهای مختلف جامعه میگذارند. بعضی از اثرات بسیار زودگذرتر ازآن هستند که بتوان آنها را به گونهای مشخص و یا با وسایل کنونی به طور دقیق و علمی اندازهگیری و دوام آنها را پیشبینی کرد.
کارل دویچ[3] پژوهشگر و استاد علوم روابط بینالملل، «ارتباط جمعی» را موجب همگرایی سیاسی میان جوامع میداند و بر این باور است که نیازها و همکاریهای متقابل جوامع در جهان معاصر در نهایت منجر به «همگرایی و وحدت جهانی» خواهد شد. وی علاوه بر همگرایی سیاسی، ایجاد واحدها و گروههای سیاسی و سازمانهای بینالمللی، ایجاد تفاهم و تساهل میان فرهنگها و ارزشها، همسازی گروههای مختلف اجتماعی و همبستگی ملی و بینالمللی را از کارویژهها نظام «ارتباط جمعی» میداند.
پروفسور اوتوگلینبرگ، استاد جامعهشناسی مرکز مطالعات دانشگاه سوربن، در مقالهای تحت عنوان «تغییر طرز تلقیها از طریق رسانههای گروهی، به برخی تغییرات در دیدگاهها و نظرگاههای موجود و ایجاد طرز تلقیها و نگرشهای جدید از منظر روانشناسی و جامعهشناسی اشاره میکند. او همچنین این تأثیرات را در تصمیمگیریهای جمعی، ایفای نقشها، تماسهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، دستیابی به اهداف فراملی، عضویت گروهی و همچنین در قانونگذاری مورد توجه قرار داده است.[4]
تئودور بورلاتسکی مفهوم ارتباطات را براساس نقش تبلیغات و رسانههای گروهی ارزیابی میکند. دیدگاههای بورلاتسکی و کارل دویچ قرابت و نزدیکی خاصی باهم دارند. به ویژه آن که هر دو معتقدند که از طریق ارتباطات و با تأکید بر تبلیغات میتوان تصورات طرفهای مختلف با مسائل مورد اختلاف تغییر داد. بورلاتسکی کارویژههای متعددی را برای ارتباطات و تبلیغات برمیشمارد که بخشی از آنها در کارکرد آموزشی «ارتباط جمعی» نهفته است. از آن جمله میتوان به ارتقای سطح اطلاعات و دانش تودههای جامعه، آگاه ساختن مردم نسبت به سنتهای ملی و تاریخی خویش و شناخت آداب و رسوم دیگر ملل اشاره کرد.
به طور کلی «ارتباط جمعی» یکی از ضروریات نوآوری و تجدد است. نظام ارتباطی در جوامع مدرن با مشخصاتی نظیر سازماندهی قوی و ساختار صریح و روشن رسانههای گروهی، وجود ارتباطدهندههای حرفهای و استفاده از فنآوری پیشرفته، استدلال نسبی در مواجهه با دولت و جریانات اجتماعی و گستردگی پوشش ارتباطاتی در اقصی نقاط جهان، شناخته میشود. نظام ارتباطی در جوامع انتقالی (کشورهای در حال توسعه) به لحاظ تمرکز و احاطه بیشتر بر روی شهرها و مراکز شهری، تأثیرپذیری از جریانات داخلی و سازماندهی ضهیف، دارای وضعیتی متفاوت از جوامع مدرن و سنتی هستند.[5]
در یک جمعبندی کلی، اثرات متفاوتی از نقش و تأثیر «ارتباطات جمعی» بر جهان معاصر مترتب است که میتوان آنها را تحت عناوین اثرات مثبت و منفی ارتباطات مطرح کرد.
اثرات مثبت ارتباطات
1- کمک به پیشبرد سیاستهای ملی و افزایش سطح مشارکت اجتماعی و ایجاد شرایط مناسب برای حل و فصل بحرانها و ایجاد هویت و مشروعیت
2- کمک به بسط آزادی و احترام به حقوق انسانی
3- توسعه شهرنشینی، ارتقای سطح سواد، تقویت پیوندهای اجتماعی بین جوامع که در نهایت روند دستیابی به «رفاه اقتصادی» را هموار میکند.[6]
4- بالا بردن سطح دانش فنی و تسهیل انتقال فنآوری، تربیت نیروی انسانی، برنامهریزی و کمک به نوآوری.
5- جایگزینی دیپلماسی علنی به جای دیپلماسی سنتی (در دیپلماسی سنتی راهبردها و شیوهها در پشت درهای بسته اتخاذ میشود، حال آن که در دیپلماسی علنی نقش و تأثیر افکار عمومی و مطبوعات بر نظام سیاسی و تصمیمگیریهای مملکتی قابل انکار نیست)
6- تسهیل همگرایی سیاسی در داخل جوامع و در میان جوامع بینالمللی
7- کارکرد آموزشی و دادن اطلاعات علمی
8- آگاه ساختن ملل مختلف از سنتها و فرهنگ ملی و تاریخی دیگر
اثرات منفی ارتباطات
همان گونه که میتوان از ارتباطات نتایج مثبتی را به دست آورد، صاحبان رسانههای بزرگ میتوانند با به کارگیری آنها، به اهداف خاصی که از نظر کشورهای دیگر منفی به حساب میآیند، نایل شوند. تعدادی از این گونه تأثیرات منفی عبارتند از:
1- تضعیف پیوندهای سنتی و زیرسؤال بردن ارزشهای اجتماعی از طریق تقویت، نشر و تبلیغ ارزشهای غربی و در نتیجه کمک به استحالهی فرهنگی
2- بهرهبرداری تبلیغاتی، انتشار اخبار و تفسیرهای غیرواقعی و در نتیجه تضعیف ساختارهای سیاسی کشورهای جهان سوم
3- تجزیه و نفاق در گروههای همبسته اجتماعی و اختلال در وحدت ملی
4- تغییر الگوهای مصرف و روشهای زندگی از طریق افزایش احساس نیازمندیهای کاذب و ایجاد تقاضاهایی که قابل پاسخگویی نیستند و لاجرم موجب وابستگی بیشتر میگردند.
5- انتقال فنآوریهای نامناسب و غیرضروری و در نتیجه وابستگی به شرکتهای چندملیتی.
[1] . Encyclopedia Britanica, P.1005/Communication.
[2] . Encyclopedia Britanica, P-1005.
[3] . Karl W. Deutsch.
[4] . Institute de sociologic center de sociologie, LA Communication social, Bruxelles, P-63.
[5] . Lucian W. Pye Communication and Political Development, 1967.
[6] – آنتونی اسمیت، ژئوپولتیک اطلاعات، ترجمه فریدون شیروانی، صص 57 و 58.
نظر بدهید