نقشههای پساآخرالزمانی آمریکا آیندهای خیالی را ترسیم میکنند که ریشه در بحرانهای امروز دارد.
این نقشهها فروپاشی سیاسی و فرهنگی را به زبان جغرافیا ترجمه میکنند.
تجزیه آمریکا در این روایتها بازتاب شکافهای عمیق اجتماعی است.
با وجود ویرانی، ردی از امید و همدلی انسانی باقی میماند.
پیام نهایی روشن است؛ اکنون ارزشمند است و باید حفظ شود.
نویسنده: فرانک جیکوبز
تاریخ انتشار: ۱۶ دسامبر ۲۰۲۵
منبع: Big Think
شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا) || ایالات متحده پایان یافته است، اما «آمریکا» همچنان ادامه دارد. پرسش این است: چگونه؟ این کوتاهترین خلاصه ممکن از یک ژانر کاملِ داستانی است؛ ژانری آمریکامحور از ادبیات و خیالپردازی پساآخرالزمانی که میتوان آن را «آمریکا پس از سقوط» نامید.
این ژانر بسیار پربار است و نقشههای فراوانی برای تصویر کردن آیندهای تیره و تار دارد. اما نکته اصلی این نقشهها آینده نیست، بلکه حالِ حاضر است. همانند دیگر شاخههای علمی–تخیلی، داستانهای پساآخرالزمانی، اضطرابهای امروز را به فردا فرافکنی میکنند. این نقشههای آینده فاجعهبار، در واقع نگاهِ طولانی و صادقانهی آمریکای امروز به آینهاند.
چاشنی سخاوتمندانهای از انحطاط اخلاقی
بسته به هراسِ غالبِ هر دوره، «سقوط» معمولاً یکی از چند متهم همیشگی را دارد: جنگ هستهای، تهاجم بیگانگان، همهگیری مرگبار، فروپاشی فناوری، بحران اقلیمی یا جنگ داخلی. هر کدام نیز اغلب با چاشنی سخاوتمندانهای از فساد و انحطاط اخلاقی همراه میشوند تا فاجعه را توجیهپذیرتر کنند.
این ژانر، بهطرزی عمیق، آمریکایی است. کشورهای دیگر هم ممکن است نگرانیهایی مشابه درباره آینده داشته باشند، اما در ایالات متحده این نگرانیها با ماهیت خاص «پروژه آمریکایی» تشدید میشود؛ ایدهای که آمریکا را تجربهای جسورانه، منحصربهفرد و در حال تداوم از خودحکمرانی دموکراتیک میداند؛ تجربهای که همواره در معرض خطر شکست نهایی است.
این اضطراب با یکی دیگر از ویژگیهای خاص فرهنگ آمریکایی تشدید میشود: تنش میان پیشرفت سکولار و هزارهباوری دینی؛ دومی امید پرشوری است به فاجعهای الهی که غرور، حرص و فساد ناشی از آن «پیشرفت» را بشوید و ببرد.
مجموع این عوامل، انبوهی از اندیشهها، نوشتهها و نقشههای پساآخرالزمانیِ آمریکامحور را پدید آورده است.
افول تمدن کهن و تولد نظمی تازه
یکی از نخستین نمونههای ادبی این ژانر، رمان «طاعون سرخ» (۱۹۱۲) اثر جک لندن است. داستان در سال ۲۰۷۳ میگذرد و به گذشتهای مینگرد که در آن، شصت سال پیش، یک همهگیری تقریباً تمام بشریت را نابود کرده است. بازماندگانِ منطقه خلیج سانفرانسیسکو، بهتدریج از تمدن به سوی نوعی بدویت بازمیگردند.
این اثر الهامبخش رمان «زمین پایدار میماند» (۱۹۴۹) نوشته جورج آر. استوارت شد؛ کتابی تأثیرگذار که بسیاری از الگوهای تکرارشونده این ژانر را تثبیت کرد: قهرمانی که در آمریکایی خالی از سکنه سفر میکند، از بقایای گذشته تغذیه میکند و با گروههای کوچک بازماندگان روبهرو میشود. با عقبنشینی آسایش و دانش تمدن پیشین، نظمی تازه پدید میآید؛ شاید خشنتر و خرافیتر، اما سازگارتر با طبیعت و بقا.
«زمین پایدار میماند» بر بسیاری از روایتهای بعدیِ پساآخرالزمانیِ مبتنی بر بیماری اثر گذاشت؛ از جمله «ایستادگی» استیون کینگ (۱۹۷۸)، «ایستگاه یازده» امیلی سنت جان ماندل (۲۰۱۴)، و حتی جهان «مردگان متحرک» و «آخرینِ ما»؛ بازی ویدیوییای درباره فاجعهای زامبیوار که در سال ۲۰۲۳ به سریالی تلویزیونی تبدیل شد. خود رمان استوارت نیز سرانجام در سال ۲۰۲۴ به تلویزیون راه یافت.
بالکانیزه شدن آمریکا
نمونههای مشهور دیگری از آمریکاهای پساآخرالزمانی وجود دارد که منشأ فاجعهشان بیماری نیست: «پستچی» (۱۹۸۵) درباره آمریکایی پس از جنگ هستهای؛ بازی «نیمهعمر ۲» (۲۰۰۴) پس از اشغال بیگانگان؛ «یک ثانیه بعد» (۲۰۰۹) با فاجعه پالس الکترومغناطیسی؛ «دنیای غرقشده» جی.جی. بالارد (۱۹۶۲) با نیویورکی نیمهزیرآب؛ و مجموعه کمیک «دیاِمزی» درباره جنگ داخلی دوم آمریکا.
نخ تسبیح همه این آثار، تجزیه و تکهتکه شدن است. پس از سقوط، ایالات متحده به واحدهای کوچکتر و اغلب متخاصم تقسیم میشود: کنفدراسیونها، حکومتهای دینی، دولتشهرها، مناطق قبیلهای و سرزمینهای بیقانون. این واحدها خیالیاند، اما تصادفی نیستند؛ آنها بازتاب اضطرابهایی هستند که در زیر پوست زندگی معاصر آمریکا جریان دارند.
وقتی این فروپاشی روی نقشه مینشیند، شوکی بصری ایجاد میکند. نقشه آمریکا یکی از شناختهشدهترین و باثباتترین نمادهای جغرافیایی جهان است؛ در شکل متحدش، قدرت یک لوگو را دارد و خودِ «اتحاد» را نمایندگی میکند.
تخریب فیزیکی در برابر فروپاشی سیاسی
شاید خشنترین تصویر، نه فروپاشی سیاسی بلکه نابودی فیزیکی ایالات متحده باشد؛ مانند «نقشه آینده آمریکای شمالی» (۱۹۹۶) اثر گوردون–مایکل اسکالیون. او از سال ۱۹۷۹ مدعی دریافت «رویاهایی» از آینده بود؛ برخی درست از آب درآمدند، اما بسیاری نه: از دنبالهداری که قرار بود انسانها را آبیرنگ و صاحب نیروهای روانی کند تا جابهجاییهای عظیم زمینساختی که بخشهای بزرگی از جهان را به زیر آب میبرد.
در حالی که اسکالیون بر فروپاشی فیزیکی تمرکز دارد، بیشتر آیندههراسانِ دیگر، خطوط ساحلی را دستنخورده میگذارند و سیاست را ویران میکنند. در نقشههای رایجِ «آمریکا در آینده»، تگزاس و کالیفرنیا به جمهوریهای مستقل بدل میشوند؛ دزرت مقدس مورمونها شکل میگیرد؛ کاسکادیا، لاکوتا، دیکسی و نیو آفریکا پدید میآیند؛ و شکافهای تاریخی و معاصر دوباره خود را تحمیل میکنند.
حتی تخیل داگلاس کوپلند نیز از این کلیشهها گریزی نداشت. در نقشهای از آمریکای شمالی در سال ۲۰۹۲، او هم کاسکادیا، دیکسی و یک حکومت دینی در یوتا را نشان میدهد، هرچند با چاشنیهایی کنایهآمیز: زیارتگاه توپلو برای الویس، مرکز ذخیره خاطرات دیزنی و حتی «کشور فرنچایزی موناکو» در نیوانگلند.
تمرین فروپاشی در امنترین فضا
در «عطش مبارزه»، آمریکای آینده به کشور پانم فروکاسته شده است؛ جایی که پایتختی فاسد از مناطق فقیر اطرافش خراج خون میگیرد. در روایتهایی چون «آخرینِ ما» یا فیلم «جنگ داخلی» (۲۰۲۴)، شکافهای سیاسی امروز به جنگی چندپاره و بیرحم بدل میشوند.
اگر به اندازه کافی به نقشههای «آمریکا پس از سقوط» نگاه کنید، آنها کمکم آشنا و حتی آرامشبخش به نظر میرسند. بله، آمریکا از میان رفته است، اما هر نقشه ترکخوردهای، ردی از گذشته بهتر را حفظ میکند؛ ذخیرهای نهفته از همدلی شهروندان با یکدیگر و جرقهای لرزان از امید اجتماعی.
شاید مهمترین پیام این ژانر همین باشد: آمریکا در امنترین میدان ممکن، یعنی داستانهای علمی–تخیلی، در حال تمرین فروپاشی خود است. این داستانها آیندهای میسازند که دلتنگ امروز است. پیامی ساده اما عمیق: با همه مشکلات و شکافها، «امروز» آنقدر ارزشمند است که بخواهیم حفظش کنیم. و اگر بدترین سناریو هم رخ دهد، حتی آنسوی آخرالزمان نیز هنوز جایی برای امید باقی است. وگرنه، چه کسی زحمت کشیدن نقشهاش را میکشید؟
با کلیک روی لینک زیر به کانال تلگرام ما بپیوندید:
برای اطلاعات بیشتر درباره روابط عمومی و اخبار سازمانهای مختلف، میتوانید به وبسایت شارا مراجعه کنید.
…………… شارا را در لینکدین، اینستاگرام، فیسبوک و تلگرام دنبال کنید ……………
انتهای شارا/

نظر بدهید