شبکه اطلاعرسانی روابطعمومی ایران (شارا) || «انتقال دادن» یا «رساندن» معنای لغوی رسانه است. تمامی تعاریف رسانه به ما نشان میدهد که رسانه یک هدف اصلی دارد، آن هم همان «رساندن» است. این «رساندن» میتواند شامل ارسال یک یا چند پیام گوناگون، مطلع و آگاه کردن اشخاص، سرگرم نمودن یا حتیٰ در مواردی گمراهی، جهتدهی به افکار و مجاب کردن افراد نیز باشد.
ابزارهای رسانه بسیار گستردهاند و صاحبان رسانه میتوانند در راستای هدفهای مختلفی که نسبت به یکدیگر دارند، چه مثبت و چه منفی، اثرات مختلفی را روی زندگی اشخاص بگذارند.
هدف یک رسانه میتواند شامل طیف وسیعی از موارد متعدد باشد. مثلاً هدف یک فیلم، هم میتواند سرگرم کردن مخاطبها و درآمدزایی برای شرکت تولیدکننده باشد و هم میتواند پیامها یا موضوعات گوناگون را به مخاطبان خود بگوید؛ برای مثال اعضای جامعه را نسبت به یک دغدغهی روزِ جامعه آگاه کند.
با عنایت به این موضوع میتوان گفت که این اهداف هستند که باعث تشکیل شدن رسانهها میشوند. اهداف هستند که به رسانهها نشان میدهند روی چه موضوعی باید تمرکز کنند و چگونه تصمیم بگیرند.
شاید مثالی خوب برای هدف و حوزهی تمرکز رسانه، صفحهی اول یک روزنامه باشد. روزنامهها مطالب متنوعی را در صفحات خود چاپ میکنند، اما همیشه موضوعهای بااهمیتتر و اصلیتر را در صفحهی اول خود میآورند. در واقع آنها بین تمامی مطالبی که دارند، با توجه به هدفشان تصمیم میگیرند که کدامیک را در صفحهی اول بیاورند.
اما موضوعاتی که رسانهها روی آن تمرکز میکنند، همیشه آنقدر هم ساده نیستند. آنها میتوانند گاهی پیچیده و یا حتیٰ دستکاریشده هم باشند. مثلاً یک شرکت تولیدکنندهی نوشابه هیچوقت در تبلیغاتش به شما دربارهی میزانِ شکر موجود در محصولش نمیگوید و بهجای آن از طعم خوبی که دارد برای شما صحبت میکند. این موضوع نشان میدهد که هدف و تمرکز یک رسانه میتواند روی نحوهی تفکر و تصمیمگیری افراد تأثیرات متفاوتی بگذارد.
همچنین رسانهها برای ادامهی مسیر خود نیازمند سرمایهاند. سرمایهی موردنیاز برای ایجاد و گرداندن یک رسانه بسیار زیاد است و فقط افراد خاصی هستند که توانایی چنین سرمایهگذاریهایی را دارند. این افراد هم معمولاً تمایل دارند تا سرمایهیشان را به گونهای خرج کنند که پول بیشتری بدست بیاورند.
چنین موضوعی نیز میتواند روی محتوا و کیفیت آن در رسانه تأثیر بگذارد، چراکه سرمایهگذاران میتوانند با التفات به اهداف و قدرت رسانهای خود برای دیگران نیازسازیهای مختلفی را انجام دهند. برای مثال میتوانند به افرادِ اجتماع طوری القا کنند که باید یک «محصول» را خریداری کنند یا یک فیلم را ببینند.
رسانه؛ عروسکگردانی با بند نامرئی!
(قانون تکمیل و حافظهی کاذب)
فکر کنید شاهد یک دزدی بودید و پلیس از شما دربارهی رنگ لباس سارق سؤال میکند. اما شما رنگ لباس سارق را یادتان نمیآید. کافی است تا نفری دیگر که شاهد ماجرا بوده است رنگی مانند بنفش را بگوید تا شما تصویری در ذهنتان بهوجود بیاید و با خودتان بگویید: «بله، فکر کنم رنگ لباس بنفش بود».
در واقع ما اینجا «تصویری از پدیدهای ناقص» را داریم و مغز ما بهدنبال راهی برای «تکمیل» این جاهای خالی است. حالا مغز اطلاعاتی را دریافت کرده است که بهنظرش منطقی و قابلقبول میرسد. پس میپذیرد که رنگ لباس میتواند بنفش باشد و قسمت خالی خاطره را با آن پر میکند. اما اگر رنگ لباس بنفش نبود چطور؟ ما در اینجا خاطره را متفاوت از آن چیزی که بوده است در مغزمان تکمیل کردیم و بهنوعی دچار حافظهی کاذب شدهایم.
حافظهی کاذب یعنی مغزمان خاطرهای را متفاوت از آنچه که رخ داده است بهیاد بیاورد یا حتیٰ در مواردی خاطرهای را بهیاد بیاورد که اصلاً رخ نداده است. نکتهای دیگر هم دربارهی حافظهی کاذب این است که برای مغز انسان ساختن یک خاطره از تغییر دادن آن آسانتر است و معمولاً خاطرات به سختی در مغز تغییر میکنند.
حالا فکر کنید رسانهای در شبکههای اجتماعی دربارهی یک اتفاق اطلاعات غلطی را منتشر کند و ما هم آن را مطالعه کنیم. دوباره در اینجا اگر کل واقعه یا اتفاق را همان «تصویرِ ناقصِ پدیده» در نظر بگیریم، رسانه توانسته بخشهای خالی آن را با اطلاعات غلط و در ظاهر قابلقبول برای ما پر کند و برای ما حافظهی کاذب بسازد.
حالا حتیٰ اگر بعداً هم رسانه آن را تصحیح کند، احتمال تغییر این خاطره در مغز بسیار پایین است. این موضوع با توجه به وجود اطلاعات نادرست و اخبار جعلی و دروغ در رسانهها، نشاندهندهی آسیبپذیری ما در برابر اخبار و اطلاعات مختلف است.
منبع: تکراسا فارسی
|
نظر بدهید