از دیرباز برای روابط عمومیها چشماندازها و برنامههایی تعریف شده که متأسفانه اغلب کلیشهای، سنتی و آمرانه بوده و این نهاد را از جایگاه واقعی خود دور کردهاند. بیشک در شرایط کنونی کشور، ضروریترین رویکرد برای روابط عمومیها «افقگشایی» است؛ رویکردی که باید با جدیت و درایت به آن توجه شود.
در چنین شرایطی، روابط عمومیها باید هرچه سریعتر نقش مؤثر خود را در افقگشایی و آمادهسازی کشور برای ورود به دنیایی نو ایفا کنند. دنیایی که بهکلی با گذشته متفاوت است؛ گذشتهای که نظام مدیریتی ما به آن خو گرفته بود. با این حال، روابط عمومیها باید آگاه باشند که حتی کوچکترین تصمیمات میتوانند پیامدهای بزرگی به همراه داشته باشند.
متأسفانه، روابط عمومیهای کشور بهجای تمرکز بر ارتباط با جامعه، بیشتر تلاش خود را صرف تعامل با ساختار مدیریتی کردهاند. روشن است که این رویکرد، در وهله نخست «اعتماد عمومی» و در مرحله بعد «پویایی و توان کارشناسی» روابط عمومی را تضعیف میکند و این زنگ خطری جدی برای این حوزه است. این وضعیت گواهی است بر بافت غیرتخصصی و ناکارآمدی موجود در نظام روابط عمومی کشور.
ایجاد امید اجتماعی و اعتماد عمومی، فرآیندهایی تدریجی هستند؛ نه یکشبه شکل میگیرند و نه یکشبه از بین میروند. این دو مؤلفه، خود منابعی ارزشمند برای تولید سرمایه اجتماعیاند که نباید به آسانی از دست بروند. هنگامی که یک مسئله باعث نارضایتی عمومی شود و بهتدریج به گفتوگوی غالب محافل و جامعه تبدیل گردد، نتیجهاش کاهش اعتماد به نظام حکمرانی و فروپاشی امید اجتماعی است؛ امری که روابط عمومیها نباید از آن غافل باشند.
با وجود بحرانهای متعدد، جامعه ما همچنان از ظرفیتهای نهفتهای برخوردار است که اگر مورد استفاده قرار گیرد، میتوان گامهایی مؤثر برای گشودن افقهای روشن آینده برداشت. تحقق این هدف، نیازمند همکاری همدلانه میان دولت، مردم و روابط عمومیهاست. روابط عمومیها باید بدانند که فرصتها محدود است و تنها راه برونرفت از وضعیت بحرانی موجود، حرکت به سوی افقگشایی است.
افقگشایی زمانی اهمیت مضاعف مییابد که سازمانها با بحرانها و شوکهای درونزا و برونزا روبهرو میشوند. این شرایط، میزان آسیبپذیری آنها را در برابر انتقادات و شایعات افزایش میدهد و در نهایت، آنها را در برابر انتخابی اجتنابناپذیر یعنی «تغییر» قرار میدهد. چارهای جز این نیست که سازمانها به اصلاحات ساختاری و تحولات بنیادی تن دهند.
هر آنچه مردم را به مرز بحران رسانده، باید با سیاستهایی در راستای تقویت امید و بازسازی اعتماد جایگزین شود. در این مسیر، روابط عمومیها سه استراتژی بنیادین در اختیار دارند: بهبود، اصلاح و تغییر. اگر در این مراحل ناکام بمانند، آخرین و مهمترین گزینه روی میز، افقگشایی و امیدآفرینی است.
روابط عمومیها میتوانند فضاهای نامطمئن را به محیطهایی امن، پایدار و پویا تبدیل کنند. آنها بازیگران اصلی میدان افقگشاییاند؛ بازیگرانی که میتوانند اعتماد ملی را ترمیم کرده و آن را ارتقا بخشند.
نظر بدهید