
شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)– هدف اصلی سناریو، پیشبینی آیندههای ممکن و تشخیص شرایطی است که به تغییرات بنیادین میانجامد.
افق آیندهپژوهی راهبردی– داشتن درک و تصویری از آیندههای باورپذیر در دنیای دگرگونشونده و پیچیده کنونی، پیشزمینه برنامهریزی، تصمیمگیری و سیاستگذاری در حوزههای گوناگون است.
یکی از روشهای شناخت آیندههای باورپذیر، بهرهگیری از ابزار برنامهریزی برپایه سناریوهاست. این روش میکوشد پیشرانها و نیروهای شکل دهنده آینده (نیروهایی که اهمیت و عدم قطعیت بیشتری دارند)، را شناسایی کند تا از راه این شناخت، فضاهایی باورپذیر ساخته شود. سپس، در هر یک از آن فضاها، عوامل دیگری که به آینده شکل میدهند، تصویر میشوند که این عوامل در هر فضا، حالت و جنبهای ویژه مییابند.
بر این پایه، هر سناریو بیانگر وضعیتهای محتملی از آینده است که از سوی نگارندگان سناریوها به عنوان آیندههای در خور توجه مطرح شده است؛ به احتمال فراوان، این سناریوها جهان را برای رویارویی با دگرگونیهای بنیادین آینده آماده می سازند.
از سوی دیگر، هماکنون نمیتوان با قطعیت و دقت مشخص ساخت که کدام یک از این آیندهها رخ خواهند داد. مجموعه در هم تنیدهای از عوامل گوناگون که سناریوها را شکل میدهند، عواملِ ثابت و از پیش مشخصی نیستند و میتوانند حالتهای گوناگونی داشته باشند.
تاریخچه کاربرد واژه “سناریو” به دهه 1940 میلادی باز میگردد. در آن برهه، واژه سناریو در گفتمان سیاسی کاربردهای فراوانی داشت، اما هنوز به عنوان روشی نظامیافته شناخته نمیشد. سناریوها (همانند آنچه که در ادبیات سینما رایج است) با این هدف آفریده می شوند که داستانی را به شیوهای باورپذیر، به تصویر بکشند. سناریو، نگاه به آینده از دریچه و چشماندازی ویژه است که در چارچوب آن، داستان تصویرشده دارای سازگاری منطقی است و رخدادهایی بیرون از حقیقتنمایی و خردورزی در تار و پود آن راهی ندارد.
واژه سناریو از دنیای تئاتر و سینما گرفته شده و بر روایتی داستانگونه و نیز نقشهای بازیگران دلالت دارد؛ اما در حوزه آیندهپژوهی، سناریونگاری را میتوان نقل داستانهایی از چندین آینده باورکردنی بشمار آورد که دولت، سازمان یا شرکتی ویژه به احتمال فراوان با آنها روبرو خواهد شد.
سناریوها بهشیوهای نموداری و در قالبی پویا و متحرک، فرایند تحول و پیدایش جهان آینده را نمایش میدهند و موجب تمرکز ما بر نقاط انشعاب مسیرآینده و رویدادهای احتمالی در این مسیر میشوند. تصمیمگیری برپایه آیندههای بدیل و آزمون راهبردهای پیشنهادی در شرایط گوناگونی که سناریوها توصیف میکنند، به ما کمک میکند برای رویارویی با عدم قطعیتهای آینده، آمادگی بیشتری بدست آوریم. در مجموع سناریوها بخشی از برنامهریزی راهبردی هستند که بهعنوان ابزاری برای مدیریت عدم قطعیت آینده بکار گرفته میشوند.
با توجه به توصیفهای گوناگون سناریو، روش سناریونگاری شیوهای برای بهبود تصمیمگیری در برابر آیندههای ممکن و محتمل است. تمرکز اصلی سناریونگاری بر چگونگی گسترش محیط فعالیت بیرونی سازمان (کلان محیط) با توجه به محیط درونی (محیط بلافصل) آن در آینده است. همچنین، در برداشت دیگر آیندهپژوهان از سناریونگاری درمییابیم که یک سازمان میتواند گستره فراخی از سناریوهای احتمالی آینده را گسترش دهد که در چارچوب آنها، عوامل غیرمرتبط در محیط فعالیت بیرونی سازمان اهمیت مییابند و شیوه رفتار و واکنش سازمان در برابر عدم قطعیتهای هر بحران، در این سناریوها مشخص میشود.
از دیدگاه هاس و هونتون، دو پژوهشگر برنامهریزی سازمانی، بنگاهها به شیوهای فزاینده از تحلیل سناریوها بهره میگیرند. هدف اصلی سناریو، پیشبینی آیندههای ممکن و تشخیص شرایطی است که به تغییرات بنیادین میانجامد. تحلیل سناریوها برخلاف روشهای سنتی (که اغلب بر برونیابی گذشته استوار هستند) سبب تشویق برنامهریزان بنگاهها به تفکر گستردهتر و نوآورانهتر در برابر آینده میشود. سه رویکرد کلی که این دو پژوهشگر در میان موسسههای طراحی سناریو تشخیص دادهاند، از این قرار است:
• منطق شهودی؛
• تحلیل پیامدهای روند؛ و
• تحلیل تاثیرات دوسویه (متقابل)
اغلب سناریوها در موضوعات راهبردی برپایه رویکرد منطق شهودی طراحی شدهاند. فرض بنیادین در رویکرد شهودی آن است که تصمیمهای سازمان بر پایه روابط پیچیدهای گرفته میشود که عوامل اقتصادی، سیاسی، فناورانه، اجتماعی و زیست محیطی بر آن تاثیر میگذارند.
تمامی این عوامل برای یک سازمان یا بنگاه، عاملی بیرونی بشمار میروند، اما برای بهبود تصمیمگیریها و دستیابی به آگاهی لازم در حوزههای گوناگون مانند گسترش تسلیحات نوین، توسعه ظرفیتهای تولید، تدوین راهبردهای نظامی و مسایلی از این دست، باید دگرگونی این عوامل بدرستی و تا سر حد امکان مورد توجه قرار گرفته باشد و پیامدهای آنها بخوبی درک شود. روی هم رفته، برخی از این عوامل (یا به دیگر عبارت، متغیرها) را میتوان تعیین کرد و کم و بیش، پیشبینیپذیر نیز هستند.
برای مثال، آمار جمعیت در کشور یا منطقهای ویژه، از جمله متغیرهایی است که به میزان درخوری پیشبینیپذیر است. اما برخی متغیرها و عاملها، سرشتی کیفی دارند و بهشکل دقیق و مشخص نمیتوان آنها را پیشبینی کرد. میدانهای نبرد آینده، مناطق راهبردی جغرافیایی آینده و سامانههای نظامی اطلاعاتی و ارتباطاتی از جمله این عوامل و متغیرهای کیفی و پیشبینی ناپذیر هستند.
در این روش، عوامل کلیدی و پیشرانها، برپایه دو سنجه، دسته بندی میشوند:
1. درجه اهمیت برای موفقیت موضوع یا تصمیم اصلی
2. درجه عدمقطعیت در آن عوامل و روندها.
به این ترتیب، نکته اصلی، شناسایی دو یا سه عامل یا روندی است که دارای بیشترین اهمیت و عدمقطعیت هستند.
عدمقطعیتها به وضعیتهایی از آینده اشاره دارند که احتمال رخداد و عدم رخداد آنها یکسان است و پیرامون آن موضوع نمیتوان اظهار نظری دقیق و قطعی ارایه داد. برای مثال، میتوان با احتمال بالایی پیشبینی کرد که در آینده، شمار کسانی که از خدمات اینترنت استفاده میکنند یا مناطقی که زیر پوشش اینترنت قرار میگیرند، افزایش مییابد، اما برخی مسایل مربوط به آینده را نمیتوان بهروشنی پیشبینی کرد؛ برای مثال، تشکیل بلوکهای دفاعی گوناگون منطقهای در جهان یا گسترش مرزهای ناتو و تشکیل جبههای واحد و گسترده در برابر کشورهای غیرمتعهد، دو نوع آینده گوناگون را پدید میآورند.
نمونهای از پیشرانهای تاریخی سرشار از عدمقطعیت، جهانیشدن یکپارچه است که شواهد بسیاری نشان از تقویت آن در آینده دارند، حال آن که در برابر این پیشران، ملیگرایی و منطقهگرایی نیز در پی مسایلی مانند رخدادهای تروریستی تقویت میشوند. به این ترتیب، عدمقطعیتهای آینده، دوگانهها یا چندگانههایی هستند که پیرامون آینده موضوعی ویژه بیان میشوند و هر یک از وضعیتهای پیشروی آن موضوع میتواند آینده موضوع مورد بررسی را تحت تاثیر قرار دهد. سناریوها بر پایه مهمترین عدمقطعیتها نوشته میشوند.
به این ترتیب، پس از شناسایی نیروهای شکل دهنده آینده، نیروهایی که اهمیت و عدم قطعیت بالاتری دارند، شناسایی میشوند و فضاهایی باورپذیر با آن نیروها ساخته میشود. سپس در هر یک از آن فضاها، دیگر عوامل شکلدهنده آینده تصویر میشوند که در هر فضا، حالت و جنبهای ویژه مییابند.
منبع: ماهنامه نامه آیندهپژوهی، شماره 17.
|
نظر بدهید