هنوز هم یادم هستم که چطور برای اولین روز کاری، سر از پا نمیشناختم، زمانیکه بعد از دانشگاه و از طریق آن توانستم یک شغل مناسب در شرکت «آی بیام» در سیدنی پیدا کنم، زمانیکه مصادف با اواسط دهه ۹۰ بود و شرکت «بیگبلو» (Big Bliue)، تسلط خوبی بر فنآوریهای جهانی داشت؛ بله، در این زمان بود که من با عنوان شغلی مدیر برند وارد شرکت آی بیام شدم و شاید باور نکنید که برای یک سال، حدود ۳۵٫۶۰۰ دلار دریافت میکردم.
دیگران را از انجام جستجوهای بینتیجه و گاه فریبناک، نجات دهید
البته من با روحیهای وصف نشدنی آماده بودم تا در راهروهای این شرکت با اولین کتوشلوار و با کیف خالی در دست، انقلابی را در دنیای حرفهای راه بیاندازم و در کنار کار با نوابغ روزگار، رویاهایی را با چنین تصوراتی دنبال میکردم که از محل کار گرفته تا سالنهای غداخوری، کارکنان دربارهی این فکر میکنند و یادداشت برمیدارندکه چگونه فناوریها با قدرتی که دارند منجر به تغییرات اجتماعی خواهند شد و و من که جوان سادهی ۲۱ ساله و بیتکلفی بودم، امیدها و انتظاراتم تا پایان اولین روز کاری درهم شکست؛ اواسط بعدازظهر بود که حدود ۲۰ نفر ناآشنا در اتاق های مجاور شروع به خواندن سرود تولدت مبارک کردند و این یک سورپرایز کوچک از سوی منابع انسانی بود که با تهیهی یک کیک، سعی کرده بودند تا خوشآمدگویی گرمی را برای من آماده کنند و این در حالی بود که این برنامه، باعث وحشتم شده بود و مطابق با انتظاراتم نبود.
البته در طول ۱۵ سال، من با داستانهای کاری زیادی شبیه به تجربه کاریام در امبیای، مواجه شدم؛ از پیوستن به یک شرکت مخابراتی تا تبدیل شدن به یک روزنامهنگار، از پذیرفتن عنوان کارافرین اجتماعی تا کار برای شرکتهای پیشگام در زمینهی خلاقیت و فناوری در لندن؛ من همانند بسیاری دیگر، تبدیل به یک شخص سرسخت و البته شکیبا شدم و با درک این حقیقت، سعی در توجه به گذشته نیز داشتم.
اشتراکگذاری فعالیتها
بله حتی با وجود رسانههای تعاملی امروز و امکان به اشتراکگذاری فعالیتها، آیا دید و نگاه جامع و روشنی نسبت به واقعیت کاری که افراد انجام میدهند وجود دارد؟ و اگر هیچ وضوح معنی داری در این رابطه وجود ندارد، پس چطور هر کسی می تواند امید داشته باشد تا مکان و جای مورد نظر خویش را پیدا خواهد کرد؟و خود این، مسئلهای است که باید حل شود. در این رابطه، «اِستاد تِرکل» عقیده دارد که «کار مانند یک جستجو است که هر روز میتواند برای رسمیت یافتن، کسب پول نقد، کسب هیجان و در نهایت به عنوان یک زندگی از دوشنبه تا جمعه، تکرار شود.»
علایق، کناریکدیگر
بنابراین، میبینیم که این عدم تطابق خواستهها با شرایط کاری همچنان وجود دارد، هر چند که امروز، شبکههای اجتماعی چون توییتر و پینترست، علائق را حول محورهایی گرد هم آوردهاند، اما هنوز هم که هست، حرفهایهای جهان از کار یکدیگر خبر ندارند و همین عدم آگاهی و وضوح، نشاندهندهی این است که چرا ۷۱ درصد از مردم جهان، خود را با کار رها کردهاند و همین دلالتی بر انجام کارهای عالی ندارد.
البته با داشتن بینش عمیق، فرصتهایی برای الهامگیری، یادگیری و ارتباطات واقعی پیش میآید، سایتهای فوقالعادهای چون «بهنس»، «دریبل» و «انگللیست»، این فرصتها را ثابت میکند و شرایطی را پیش میآورد که صادق بودن و خودگشودگی به عنوان یکی از زیباییها و فرصتهای جهان کاری قرن بیستویکم، شناخته شود.
منبع: رسانه های اجتماعی
|
نظر بدهید