اختلالاتی بنام سایکوپاتی

چند روز پیش مقاله‌ای که در خصوص اختلالات شخصی برخی از مردم و مشابه بودن ایشان در جامعه‌ی فعلی و مرتبط با افراد در روابط‌عمومی را بدست آوردم و آن اینکه؛ سایکوپاتی یا psychopathy یکی از سخت‌ترین اختلالاتی هست که حتی حرفه‌ای‌ترین درمان‌گران نمی‌تونن شناساییش کنن. این اختلال رو قبلا بهش سوسیوپاتی هم میگفتن. داستان این اختلال به این شکله که چنین افرادی حس همدلی ندارن، حالات و بروز احساسات و عواطف توشون کمرنگه. این افراد ممکنه کاملا عادی یا حتی ممکنه جذاب به نظر برسن.

شبکه اطلاع‌رسانی روابط‌عمومی ایران (شارا) || چند روز پیش مقاله‌ای که در خصوص اختلالات شخصی برخی از مردم و مشابه بودن ایشان در جامعه‌ی فعلی و مرتبط با افراد در روابط‌عمومی را بدست آوردم و آن اینکه؛ سایکوپاتی یا psychopathy یکی از سخت‌ترین اختلالاتی هست که حتی حرفه‌ای‌ترین درمان‌گران نمی‌تونن شناساییش کنن. این اختلال رو قبلا بهش سوسیوپاتی هم میگفتن. داستان این اختلال به این شکله که چنین افرادی حس همدلی ندارن، حالات و بروز احساسات و عواطف توشون کمرنگه. این افراد ممکنه کاملا عادی یا حتی ممکنه جذاب به نظر برسن.


این افراد به مراجعه برای درمان و کلا درمان شدن هم مقاومت دارن و یکی از بدترین چیزها دربارشون اینه که میتونن بسیار بسیار فریبکار باشن و اتفاقا مجرمینِ خیلی خوب و حرفه‌ای هم ازشون در میاد. این صفات سایکوپاتیک هم میتونن ریشه ژنتیکی داشته باشن و هم مرتبط به آناتومی مغز فرد باشن و هم ناشی از تاثیرات محیطی باشن.


امروزه ما سایکوپاتی رو یه طیف در نظر می‌گیریم. یه سری از ویژگی‌های این مدل افراد اینه که جذابیت ظاهری دارن، احساس خود بزرگ بینی شدید دارن، به شکل مرضی دروغ میگن، فریبکارن، پاسخ‌های احساسیشون پائینه، همدلی ندارن، سبک زندگی انگلی دارن، روی رفتارشون کنترل کمی دارن، با واقعیت فاصله دارن و اهداف بلند مدت نمیتونن برای خودشون بزارن، خوراکشون جنایت کردن و قانون شکنی هستش.


حالا الان ممکنه خیلی آدم‌های واضحی توی ذهنتون اومده باشه. آره دقیقا.


مثلا آدولف هیتلر که توی این کتابِ ذهن، که به قلم یه روان‌کاور به اسم لانگر نوشته شده، نوروتیک سایکوپات بوده است.


در این مقاله دوستم میگه یه خانمی هست به اسم winifred rule که ایشون تخصصی روی سایکوپاتی کار کرده. ایشون اومده یه مقاله نوشته و میگه این آدما خوراکشون برقراری رابطه با دیگرانه! ما چیکار کنیم که این دوستی‌های فیک چنین افرادی رو شناسایی کنیم و قربانی اینها نشیم؟!


نکته اول اینه که این آدما هدفشون ارتباط برقرار کردنه! نه دوستی کردن. برای این هدفشون مَرد و زن هم هیچ فرقی نمی‌کنه، یعنی شما به عنوان یک زن هم می‌تونید طعمه اینها باشی. اینها اشتهای شدیدی برای قدرت و کنترل کردن دارن و به هر آدمی وصل میشن و باهاش آشنا میشن. بلافاصله کاری میکنن که شخص در راستای خواسته‌ها و نیازهای اون عمل کنه؛ بعلاوه مدام اون حس منی�’ت بیمارگونه شخص رو، تأیید و تغذیه کنه و یک خود محوری و خود بَرتَربینی بیمار گونه دارن.


مثلا خلاصه زن سایکوپات نه تنها مخاطبینش رو با حرف‌هاش امر و نهی میکنه، بلکه رفتارشم چنین حالتی داره، انگار مالک و صاحب همه کسانی هست که باهاشون ارتباط داره.


البته باید بدونید که اگر این زن‌ها برن توی فاز قربانی! به شدت شناسایی شون سخت میشه و اصلا نمی‌فهمید کی شکارشون شُدید. خیلی‌خیلی قدرتمند هستن توی این بازی. هیچ وقت هم سیر و راضی نمیشن، مدام توجه و دلسوزی بیشتری میخوان، هیچ وقت هم از توجه و دلسوزی شما سپاسگذار نخواهند بود و البته چند تا ابزار کاملا متفاوت هم دارن که باهاش سعی میکنن روابط شبه دوستی ایجاد کنن؛ از جمله اینکه چاپلوسی شمارو میکنن، براتون بیش از حد، اما کاملا ظاهری و ساختگی، احساس نگرانی میکنن، داستان‌های مهر و محبت بی‌پایانشون به جهان هستی، شمارو قطعا تحت تاثیر قرار میده و فکر می‌کنید چنین مادر ترزایی! چرا نباید تندیسش وسط میدون آزادی ساخته بشه؟ و …


یه نقل قول هم هست از کتاب Born to destroy از دکتر Gacano که میگه:

تمایل و علاقه‌ی یک سایکوپات به دیگران، نه از سر میل به صمیمی�’ت و دوستی، بلکه با این انگیزه است که مرکز توجه باشن.


اما حالا ما چطوری این شکارچی‌های مخفی رو شناسایی کنیم که ذهن و انرژی مارو به باد نَدَن و در قالب دوست انگل زندگیمون نشن؟


خانم رول که تخصصش سایکوپاتی هست، اشاره میکنه که شناسایی این افراد بسیاربسیار دشواره، هیچ راه قطعی هم نداریم که اینارو شناسایی کنیم، اما توصیه‌اش اینه که به حستون توجه کنید. بالاخره ما بجز ابزار منطق، یه Gut feeling هم داریم دیگه که گاها بهمون هشدار میده، یا مثلا چیزی که بهش میگن حس ششم. توجه به اینا، خیلی میتونه کمک کننده باشه و نهایتا یه راه شناسایی اینه که برای حرفا و داستان‌هاشون توضیح بخواید، ببینید چقدر میتونن توضیح‌های چفت و بست داری بهتون ارائه بِدَن، یا موقع توضیح به حالت چشما و رفتارشون توجه کنید. اصطلاحا بهش میگن Cold eyes ببینید توی حالت و رفتارشون آیا همدلی و احساسی می‌بینید یا کاملا سرد و سنگی به نظر میرسن، حتی موقع تعریف احساسی‌ترین موقعیت‌ها یا در مواجه با شرایطی که با یه ذره همدلی شخص احساساتش جریحه‌دار میشه. مشخصه اساسی نبود همدلی و نبود پاسخ احساسی رو مَد�’نظر داشته باشید.


پروین خدادادی حدادان/ دکتری علوم ارتباطات